به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد؛ محسن هاشمی در گفتوگو با اعتمادآنلاین درباره روز درگذشت هاشمیرفسنجانی و پیگیریهای مربوط به دلایل فوت گفتوگوی مفصلی انجام داده است. او همچنین به ماجرای آتشسوزی در دفتر مجمع اشاره و مفصل آن را از خاطرات هاشمی توضیح داده است. او گفته است: چند سانحه عجیب و غریب داشتیم که مربوط به سالهای ۹۲ و ۹۳ بود که ایشان به صورت جدی به انتخابات ورود کردند. فردی نیمهشب وارد مجمع شده بود که خبر آن همان موقع هم منتشر شد. این فرد به اتاق منشیها رفته بود و آنجا آتشسوزی ایجاد کرده بود که یکی از منشیها هم در آن حادثه زخمی شد. بعد همه نگران بودند که چگونه این فرد میتواند با این همه سیستم امنیتی وارد شود. یکی از دوربینهای مجمع هم تصویر این فرد را گرفته بود. آن زمان دست ما هم بازتر بود، اما کسی این ماجرا را رسیدگی نمیکرد. بعدا که من رجوع کردم به خاطرات ابوی که ایشان در این مورد چه نوشتهاند تا دقیق صحبت کنم، ایشان نوشتهاند: «بعد از جلسه آقای امیری قائممقام وزارت کشور آمدند... از ایشان خواستم که از آگاهی بخواهند که چرا تاکنون فردی که اقدام به آتشزدن دفتر منشیهای مجمع نموده علیرغم دستور صریح ستاد کل معرفی نمیکنند». چند وقت گذشته و خود ایشان پیگیری کردند. باز جلوتر میآییم و در خاطراتشان نوشتهاند: «آقای شجاعی [فرمانده حفاظت آیتالله هاشمی] گزارش داد آن جوانکی که اتاق مجمع را آتش زده بود توسط سپاه به مجمع آوردهاند و اعتراف کرده ولی مطالبی گفته که احتمالا مجبورش کردهاند بگوید... من نوشتم که این گزارش مخدوش است.
احتمالا برای رفع تکلیف چنین صحنهسازی شده. قرار شد فردا چند نفر از مسئولان سپاه بیایند برای جواب سؤالهای من». محسن هاشمی گفته است: «ایشان در روز ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ دوباره درباره این موضوع نوشتهاند و ببینید چقدر طول کشیده است. موضوعی که در ابتدای سال اتفاق افتاده و اکنون شش ماه از آن گذشته است. نوشتهاند: «شورای مجمع جلسه داشت. قبل از شروع از قوه قضائیه و سپاه در مورد رسیدگی و اطلاعرسانی پرونده آتشزدن مکرر اتاق منشی که هر دو بار سوختگی شدید ایجاد کرده و کارمندان در بیمارستان بودند ستاد کل اطلاعات سپاه و آگاهی برای پیداکردن متهم که فیلم او را دوربینهای مجمع گرفته بودند و در اختیار داشتند اقدام جدی نکردند. آقای مصلحی، وزیر وقت اطلاعات هم به جای پاسخگویی مسئله را به استهزا گذراند و اکنون که مجرم...» اینجا جالب است و نشان میدهد که الان دستگیر شده است: «اکنون که مجرم برای بار سوم از طریق ساختمان شورای عالی امنیت ملی اقدام کرده دستگیر شده. سپاه گزارش متناقض داده که او قصد رهبری داشته که خودش شاه بشود و مقلد آقای منتظری است و نام او محسن کاظمی از اهالی نجفآباد است. نتوانستند سؤالات من را جواب بدهند و...». محسن هاشمی در ادامه گفته: «این موضوع همچنان مطرح است تا اینکه ایشان موضوع را با رهبری مطرح میکند. تا اینکه آقای [رضا] سیفاللهی [معاون سیاسی اجتماعی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت حسن روحانی] میآید: «خبر دادند که پرونده آتشسوزی مجمع از سپاه به وزارت منتقل شده. گفتم پیگیری کنند مشکوک است و ریشه دارد». باز نوشتهاند: «آقای معین معاون وزیر اطلاعات آمد و از ایشان خواستم که ریشه آتشسوزی در مجمع را پیدا کنند...». هاشمی درباره پیگیریهای بعد از فوت هاشمی هم افزوده است: من ۲۷ دی در خاطراتم نوشتم که از دفتر آقای شمخانی در شورای امنیت تماس گرفتند و برای ساعت ۱۲ دعوت کردند. پرونده در شورای امنیت تشکیل شد و رسیدگیها از این تاریخ شروع شد و من نوشتم که «آقای سیفاللهی که مسئول تیم تحقیق در شورای امنیت بودند از فعالیتهای تحقیقی خودشان گفتند که من هم گفتم به نظر تحقیق درستی نشده و آنچه شده سطحی است و برای اینکه بگویند در حال تحقیق هستند». من اینگونه نوشتم: در هر صورت این پرونده در شورای امنیت باز شد و آقای سیفاللهی هم من چندین جلسه با ایشان داشتم، خیلی دقیق و با علاقه موضوع را دنبال میکردند و همیشه ما را دعوت میکردند و گزارشات را ارائه میکردند و ما هم استدلالهایمان را مطرح میکردیم. در جلسات گاهی نیروهای امنیتی حضور داشتند و روی این مسئله حساس بودند که شما چرا دنبال شهیدسازی از این مسئله هستید، در صورتی که این یک فوت طبیعی بوده است و به نظر میآید این حساسیتی که شما به خرج میدهید صحیح نیست و چیزی جز تضعیف نظام را به دنبال نخواهد داشت و باید قبول کنید که این یک فوت طبیعی است و برای یک فرد ۸۰ساله پیش میآید. بیماری قند هم داشتند و قبلا هم موارد قلبی داشتند که حتی یک بار هم آنژیو کردند و اینجور صحبتها و میگفتند شما خیلی موضوع را پیچیده میکنید.
محسن هاشمی گفت: اطلاعاتیها میگفتند موضوع رادیواکتیو بیخود و الکی است. آقای سیفاللهی هم در رسیدگیها به فکتهایی میرسیدند که نمیخواستند پرونده را قطع بکنند و هم آقای شمخانی و آقای سیفاللهی در رسیدگی جدی بودند- و من جا دارد تشکر کنم- و به علائم مختلفی هم رسیدند؛ مثلا در مورد موضوع رادیواکتیو این مسئله به یکباره از سوی آقای شمخانی مطرح شد و به فاطی گفته بودند و ایشان هم در مکانهای مختلف مطرح کردند. شاید اگر به من میگفتند با سیاستتر و کیاستتر با این موضوع برخورد میکردم. به فاطی گفته بودند که با آزمایش متوجه رادیواکتیو شدیم و فاطی هم گفته بود که شما از کجا متوجه شدید؟ آنها هم گفته بودند که ما سوند ادرار ایشان را بررسی کردیم و به آزمایشگاه دادیم و آزمایشگاه اعلام کرده که – من آن فرم را الان اینجا ندارم که نشان دهم، چون روی آن نوشته شده که- درجه اشعه آلفا یا رادیواکتیو آیتالله هاشمیرفسنجانی ۱۰ برابر بالاتر از حالت نرمال بوده است. اینها این مسیر را جدی گرفته بودند، چراکه یک تیم فرستادند منزل و ادرار ۲۴ساعته حاج خانم را گرفتند، چون میگفتند که حاجخانم همیشه با آقای هاشمی بوده است و رادیواکتیو باید روی ایشان هم تأثیر بگذارد. بعد گفتند که کدام بچهها بیشتر با حاجآقا بودند؟ ما هم گفتیم که فاطی بیشتر [با ایشان] بود. ادرار ایشان را هم گرفتند. البته اینها طول کشید، هشت ماه از موضوع گذشته بود. گفتند که رادیواکتیو موجود در ادرار حاجخانم چهار برابر بوده و فاطمه را هم گفتند کمی بیشتر است. این نمونهها را در دو جا تست کرده بودند. یک جا به سیستم امنیتی وزارت دفاع داده بودند و جای دیگر هم به سیستم امنیتی نظامی داده بودند. آن که وزارت دفاع بود بالا نشان داده بود و سیستم امنیتی نظامی اصلا بالا نشان نداده بود. مدتی گذشت و ما منتظر بودیم. من تعجب کردم و گفتم اگر میزان رادیواکتیو حاجخانم بالاست شما چرا هیچ اقدامی انجام نمیدهید؟ حاجآقا که فوت کردند. حتی تماس گرفتم و به آقای هاشمی گفتم و ایشان جدی نگرفتند. به طائب و اطلاعات سپاه گفتم و حتی با مقام معظم رهبری هم مطرح کردم. اطلاعاتیها میگفتند که این موضوع بیخود و الکی است.
نظر شما