به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از ایسنا، امروز چهارم آبان هشتمین روز از درگذشت شیخ علی تهرانی در ۲۷ مهر ۱۴۰۱ است.
علی مرادخانی ملقب به شیخ علی تهرانی، شوهر بدرالسادات خامنهای خواهر رهبر معظم انقلاب اسلامی و از شاگردان آیات عظام سید حسین طباطبایی بروجردی و سید روحالله موسوی خمینی بود که در دوران نهضت و مبارزات سیاسی در مخالفت با رژیم پهلوی و بر ضد حکومت ستمشاهی در کنار دیگر یاران و همراهان انقلاب خدمت کرد.
مجتهد و فقیه بود و در علم کلام و حکمت اسلامی صاحب نظر بود و از تشکیل حکومت اسلامی حمایت کرد.
شیخ، واعظی پر شور و حرارت و مبارزی انقلابی بود و منبرهای تندی علیه ظلم و جور محمدرضا شاه داشت به همین دلیل چند بار دستگیر، زندانی و به همراه برخی از یاران انقلاب به شهرستانهای ایرانشهر، سیرجان و سقز با شرایط آب و هوای سخت، تبعید شد.
علی کیست؟
شیخ علی چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ در روستای ارنگه به دنیا آمد. در نوجوانی همراه خانواده به بافت قدیمی و مذهبینشین لرزاده تهران نقل مکان کرد و به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت. او به پیشنهاد پدرش عزتالله به حوزه علمیه لرزاده رفت و دروس مقدمات علوم دینی را آموخت.
علی دروس عالیه حوزوی را هم در مدرسه حجتیه قم آموخت. او دروس خارج فقه و اصول را نزد آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی و آیتالله سید روحالله موسوی خمینی آموخت و با اتمام تحصیلاتش به تبلیغ علوم دینی و موعظه عموم مردم مشغول شد.
با وجودی که نام خانوادگی علی، مرادخانی بود اما از آنجا که روستای ارنگه تا اواخر دهه ۱۳۸۰ از توابع استان تهران به شمار میرفت طلبهها او را شیخ علی تهرانی صدا میزدند.
علیِ جوان در سن ۳۵ سالگی راهی مشهد شد و تحصیل را در حوزه علمیه مشهد به مدیریت آیتالله سید محمدهادی میلانی از سر گرفت و همزمان، آموزش طلاب جوان را در کسوت معلم آغاز کرد.
با آشنایی این طلبه ارنگهای با آیتالله سید جواد خامنهای و فرزندان ایشان، به تدریج پای او به بیت خامنهای پدر باز شد و همین مسئله موجب شد شیخ به خواستگاری دختر سید جواد برود و سیده بدری خامنهای ملقب به بدرالسادات خامنهای را به همسری برگزیند. با وجودی که ۱۶ سال از همشیره سید علی بزرگتر بود اما ایشان را با رضایت پدر، به عقد خود درآورد. حاصل این وصلت سه دختر به نامهای وحیده، سعیده و فریده و دو پسر به نامهای محمود و احسان بود.
علیِ سیاسی
سالهای ابتدایی دهه ۱۳۴۰ سرآغاز قیام خمینی کبیر علیه رژیم جائر پهلوی بود. علیِ جوان هم که در آن سالها به شهرت رسیده بود، همراه سید عبدالکریم هاشمینژاد، سید علی خامنهای، عباس واعظ طبسی، محمدرضا محامی و برخی دیگر از همشهریهای مشهدی به جرگه یاران امام پیوستند و مبارزات ضد رژیم را در مشهد شکل دادند.
او چند ماه بعد از تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ به صورت مخفیانه به دیدار ایشان رفت.
تبعید شیخ
شیخ علی در طول سالهای نهضت سه بار دستگیری و تبعید شد. بار اول در سال ۱۳۴۹ به دلیل سخنرانی تند و انتقادی علیه رژیم پهلوی دستگیر و به ایرانشهر تبعید شد. دستگیری دوم او در فروردین ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. شیخ که به دعوت آیتالله دکتر محمد مفتح امام جماعت مسجد قبای تهران برای سخنرانی دهگی دعوت شده بود بعد از دومین شب سخنرانی توسط ماموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک - دستگیر و این بار به سیرجان تبعید شد. او برای سومین بار به اتفاق سید علیمحمد دستغیب، مرتضی فهیم کرمانی و سید محمد احمدی دستگیر و به سقز تبعید شد.
با پایان دوره چند ماهه تبعید، شیخ علی به مشهد برگشت. او در سه راهپیمایی و تجمع بزرگ مردم مشهد در تاریخهای پنجم، هشتم و شانزدهم آبان ۱۳۵۷ که در خیابانها و میادین اصلی شهر، دانشگاه فردوسی و استادیوم سعدآباد مشهد برگزار شد، به عنوان امام جماعت و سخنران در کنار برادرزنش به تهییج مردم علیه رژیم پهلوی و تاکید بر همبستگی و اتحاد آنان پرداخت و برقراری حکومت اسلامی را مورد تاکید قرار داد.
پس از انقلاب
شیخ علی تهرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ریاست دادگاه انقلاب مشهد منصوب شد. او چند ماهی هم رییس دادگاه انقلاب اسلامی اهواز شد و بازماندگان حکومت پهلوی را محاکمه کرد.
او در مرداد سال ۱۳۵۸ به نمایندگی از حزب جمهوری اسلامی مشهد داوطلب عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی شد و با انتخاب مردم به عنوان هفتمین نماینده منتخب استان خراسان به این مجلس راه یافت.
طبق آنچه که در کتب فقهیش منتشر کرد، شیخ علی تهرانی قائل به حکومت اسلامی بود به همین دلیل در جریان تصویب قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی، از اضافه شدن اصل «ولایت فقیه» به این قانون به عنوان «اصلیترین رکن نظام سیاسی کشور» توسط آیت الله حسینعلی منتظری به شدت دفاع کرد. حتی شیخ در واکنش به مخالفت مهندس عزتالله سحابی از بنیانگذاران نهضت آزادی با اضافه شدن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی، در تجمعی که در میدان خزانه تهران راه انداخت با سخنان و رفتاری تند به سحابی تاخت.
نوشتن کتابهای اقتصاد اسلامی و مالیاتهای اسلامی موجب شد او به کمیسیون مالی و اقتصادی مجلس خبرگان قانون اساسی برود.
آثار فقهی
کتابهای نوشته شده شیخ علی تهرانی بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۸ شامل توحید افعالی یا کیفیت انتساب آثار اشیاء به اشیاء در سال ۱۳۴۹، توحید ذاتی یا اثبات وحدت وجود در سال ۱۳۵۰، مدینه فاضله در اسلام در سال ۱۳۵۱، تقیه در اسلام در سال ۱۳۵۲، قانون لاضرر یا حافظ نظام اسلامی در سال ۱۳۵۲، اقتصاد اسلامی در سال ۱۳۵۳، امر به معروف و نهی از منکر در سال ۱۳۵۳، روابط اجتماعی و اقتصادی در اسلام در سال ۱۳۵۴، توحید و خداشناسی در اسلام در سال ۱۳۵۴، مالیاتهای اسلامی ۱۳۵۵، اسلام ضد استثمار در سال ۱۳۵۵، طرح کلی نظام اسلامی در سال ۱۳۵۵، ای انسان ستم و تفرقه مپسند ۱۳۵۶ و اخلاق اسلامی در سه جلد در سال ۱۳۵۸.
ریشههای نفرت
بنیانگذار جمهوری اسلامی که فرهنگ غرب را عامل فروپاشی فکری و اخلاقی رژیم پهلوی و عقب ماندگی مردم کشورمان میدانستند، دانشگاهها را اصلیترین مرکز هدایت یا انحراف نسل جوان دانسته و خواستار پاکسازی دانشگاهها از وجود استادان، دانشجویان و جریانهای سیاسی وابسته به غرب و شرق و اسلامی شدن آنها شدند.
به دنبال این فرمان، دانشگاههای کشور با اتمام سال تحصیلی ۱۳۵۹ - ۱۳۶۰ به مدت سه سال تعطیل شد و شورای انقلاب اسلامی که محل حضور و تصمیمگیری یاران انقلاب اسلامی بود، ماموریت یافت تا برای پاکسازی گرایشهای فکری ضد دینی از دانشگاهها وارد عمل شود.
ورود قاطعانه شورا به موضوع در کنار سایر اتفاقات، حوادث و تصمیمات ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی موجب حساسیت بیشتر شیخ و شعلهور شدن اعتراضات و مخالفتهای جریانهای سیاسی و دانشگاهیِ مخالف نظام جمهوری اسلامی شد به نحوی که در آن شرایط حساس و پر هرج و مرج حتی صدای عصبانیت جریانهای منتقد و ضد انقلاب به بهانههای مختلف بلند شد.
بسته شدن دفاتر سازمان منافقین در دانشگاهها در دانشگاه فردوسی مشهد واکنش شدیدتری داشت، به نحوی که شیخ علی در نقد تصمیمات و انتصابات امام خمینی در هفتهنامه مجاهد و روزنامه کیهان مقاله چاپ کرد.
علاوه بر ماجرای بسته شدن دفاتر سازمان منافقین در دانشگاههای کشور، مخالفت امام با مشارکت نامزدهای جریانهای ضد انقلاب که به جمهوری اسلامی رای «آری» نداده و به دنبال آن با قانون اساسی هم از در ناسازگاری درآمدند، موجب پیچیدهتر شدن شرایط سیاسی و عمیقتر شدن اختلافات شیخ علی تهرانی با نظام جمهوری اسلامی شد.
استدلال و فرمان امام امت به مقامات وزارت کشور این وزارتخانه را مکلف کرد تا نامزدهای ضد انقلاب را از لیست رقابتهای انتخاباتی اولین دوره مجلس شورای اسلامی کنار بگذارد. این تصمیم به معنای شکست مسعود رجوی و همفکرانش برای راهیابی به خانه ملت شد.
کینه شیخ
شیخ علی بعد از پیوند با خانواده خامنهای به تدریج نسبت به برادرزنش سید علی خامنهای حساس شد. حضور برادرزن شیخ در عالیترین مناصب سیاسی و حکومتی از جمله نمایندگی امام خمینی در نیروهای مسلح، عضویت در شورای انقلاب اسلامی، نمایندگی امام در دانشگاهها، عضویت در حزب جمهوری اسلامی، نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری از یک سو و اختلافات فکری و سیاسی او با خانواده خامنهای از سوی دیگر، رفته رفته کینه و کدورت شیخ به سید علی را به حوزههای فکری و سیاسی تسری داد.
آتش این اختلافات با انتصاب سید به عنوان دومین امام جمعه موقت تهران در دی ۱۳۵۸ شعله کشید و شیخ علیه این انتخاب امام خمینی به شدت اعتراض کرد.
تداوم سقوط
اما آتش اختلافات شیخ علی با نظام جمهوری اسلامی با پس گرفتن مسوولیت فرماندهی کل نیروهای مسلح از بنیصدر و رای مجلس اول به عدم کفایت سیاسی او، شلعهورتر شد. همزمان با این اتفاق، تظاهرات خیابانی یا قدرتنمایی سازمان منافقین در روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ رقم خورد. این تظاهرات درگیریهای خونینی را در شهرهای مختلف از جمله مشهد که شیخ علی تهرانی در آنجا نقش فعالی در برگزاری میتینگ سازمان منافقین داشت، سبب شد.
پس از غائله خونین مشهد، شیخ علی توسط مقامات قضایی دستگیر و زندانی شد. او یک سال از زندان آزاد و شد و تحت نظر مقامات قضایی در خانهاش زندگی کرد.
مجموعه این اتفاقات، حوادث و رفتارهای تند موجب ایجاد نوعی همسویی بین شیخ علی تهرانی و مقامات ارشد سازمان منافقین و جدایی شیخ از انقلاب و فرار شیخ از ایران، کوچ به عراق و افتادن در دامن سازمان منافقین شد.
اتهامات ته نداشت
با استعفای دکتر مهدی بازرگان و دولت موقت که در اعتراض به تسخیر سفارت آمریکا در ایران انجام شد، شورای انقلاب اسلامی ماموریت یافت مقدمات برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری را فراهم کند. با فراهم شدن مقدمات و اعلام شرایط کاندیداها در رسانهها، جلالالدین فارسی به همراه دهها نفر دیگر با حضور در وزارت کشور در این انتخابات ثبتنام کردند.
با اطلاع شیخ علی تهرانی از این موضوع ۱۰ روز قبل از برگزاری انتخابات در پنجم بهمن ۱۳۵۸ نامهَای به قول خودش «افشاگرانه» علیه جلالالدین فارسی نوشت. او در این نامه به آیات عظام سید محمد حسینی بهشتی، سید علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسانجانی هم اتهامات متعدد زد.
شیخ علی در این نامه که در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۸ نوشت، گفت: «شما دریافتید، با آنکه دو بار از اداره آمار مشهد به وزارت کشور ایرانی الاصل نبودن آقای جلالالدین فارسی ابلاغ شده، اعتنائی نکردند و حزب جمهوری اسلامی برای تبلیغ از نامبرده، میلیونها تومان مصرف و حتی با ثابت شدن نزد شما و دستور شما هنوز ابلاغ نکردهاند که به مصرف اموال این ملت فقیر، در راه تبلیغ خلاف قانونی شان ادامه میدهند.
توده وسیعی به این کار و نیز به توطئهای که معروف شده، که در زیر پوشش جلالالدین فارسی، سه نفر از یاران امام آقایان بهشتی، رفسنجانی و خامنهای میخواهند کارهای اجرایی را به دست گیرند و قهرا در انتخابات مجلس شورای ملی برنده شوند، اعتراض دارند.
ملت از امام امت توقع دارد، برای این خیانت و حفظ افکار عمومی، وزیر کشور و بعضی از دست اندرکاران در این امر از مقام خود ساقط شوند و نیز خوب است از اعضای شورای لانه جاسوسی بخواهند پرونده دو نفر از اینها را که با امیر انتظام شریکند، ارائه دهند تا نگویند یکی از بدکاران را زندان و بقیه را امیر نمودهاند.
امام امت، با فردی که امام جمعۀ تهران کردهاید - آقای خامنهای - برای دوستان، جاه طلبی او روشن است، نه معلومات در خور ذکری دارد و نه سابقه تقوائی مستحکم. و با وجود علما و فضلای بسیار تهران، مسلما از این کار ناراحت میشوند، صلاح است تجدید نظر نمایند و با افراد بینظر مشورت نمایید نه با افراد جاهطلب و دستاندرکار.
خدا میداند با آن که جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم و ذرهای دلبستگی به دنیا و اهلش ندارم، در این مرحله وظیفه شرعی خود میدانم با نادرستی که به فاجعه ختم میشود و تاریخ انقلاب اسلامی را لکهدار میکند. توسط نوشتن و عرضه به مجتمع اسلامی مبارزه نمایم. اگر دستوری هست توسط حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای توسلی عنایت فرمایید.»
سید علی خامنهای هم پس از اطلاع از موضوع در تاریخ اول بهمن ۱۳۵۸ با روزنامه کیهان مصاحبه کرد و به اتهامات شیخ علی تهرانی پاسخ داد.
سومین امام جمعه موقت تهران در پاسخ به این پرسش که اصولا انگیزه علی تهرانی در این مورد چه بوده و به طور کلی بگویید چه دستهایی وجود دارد که میخواهد طبقه روحانیت مبارز را از درون از هم بپاشد، گفت: «من پیش از اینکه به این سؤال پاسخ بگویم باید عرض کنم که در این زمینه من خودم را بزرگتر از آن میدانم که به این اتهامات واهی پاسخی بگویم و اصولا دلیلی نمیبینم که به این گونه حرفها پاسخ بگویم.
باز شدن دُمل چرکین
با درگذشت مرحوم آیتالله سید محمود طالقانی اولین امام جمعه تهران در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، مسوولیت یک ماه و نیمهایِ ایشان در کسوت امام جمعه موقت تهران به پایان رسید و بنیانگذار جمهوری اسلامی آیتالله حسینعلی منتظری را به عنوان جانشین ایشان انتخاب کرد اما او نیز به دلیل مشغله درسی و کاری و حضور مستمر در شهر قم، بعد از چند هفته از رهبر کبیر انقلاب اسلامی خواست تا این مسؤولیت را بر دوش شخص دیگری بگذارد. امام نیز آیتالله سید علی خامنهای را به عنوان سومین امام جمعه موقت تهران منصوب کردند و ایشان اولین نماز جمعه تهران را در تاریخ ۲۸ دی ۱۳۵۸ را با حضور مردم و برخی کارگزاران ارشد نظام برگزار کردند.
اما این انتخاب به مذاق جبهه ضد انقلاب خوش نیامد چرا که سازمان منافقین مجبور بود ستاد نماز جمعه که در اختیارش بود را ترک کند.
دو روز بعد از برگزاری اولین نماز جمعه تهران توسط آیتالله خامنهای، شیخ علی تهرانی که آن زمان چهره سرشناسی بود در نامهای به امام امت اتهامات تندی را به آیات عظام سید محمد حسینی بهشتی، سید علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی نسبت داد و از امام خواست تا در انتخاب آیتالله خامنهای تجدید نظر کند.
در بخشی از نامه او به بنیانگذار جمهوری اسلامی نوشت: « ... امام امت فردی را امام جمعه تهران کردهاید ... صلاح است تجدید نظر نمایید و با افراد بینظر مشورت نمایید، نه با افراد جاهطلب و دستاندرکار.خدا میداند با آن که جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم و ذرهای دلبستگی به دنیا و اهلش ندارم، در این مرحله وظیفه شرعی خود میدانم با نادرستی که به فاجعه ختم میشود و تاریخ انقلاب اسلامی را لکهدار میکند، توسط نوشتن و عریضه به مجتمع اسلامی، مبارزه نمایم.»
سومین امام جمعه موقت تهران دو روز بعد از این نامهنگاری با حضور در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در واکنش به اتهامات و شیخ علی، این گونه پاسخ داد: « ... بعضی از حرفهایی که ایشان زدهاند، اتهام نیست دشنام است. مثلا فلانی آدم جاهطلبی است. این دیگر تهمت نیست، دشمنی است. بنده به نوبه خودم از اینکه یک شخصی به من اهانت کند، نه فقط ناراحت نمیشوم و اهمیت نمیدهم بلکه به آسانی حاضرم از اهانت و دشنام او بگذرم و اگر تهمتی هم وجود داشته باشد، حاضرم که هیچ در صدد رفع تهمت برنیایم به این علت که آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
نامه شیخ علی تهرانی در حالی در تقابل با نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی و سومین امام جمعه موقت تهران بیان شد که شیخ ۲۴ سال از امام کوچکتر و ۱۳ سال از سید علی بزرگتر بود و سالها از محضر درس امام امت بهرهمند شده و از اسم دامادیِ خاندان خامنهای بهرههای زیاد برده بود.
بست تهمتها
با این حال دایره مخالفت و دشمنی شیخ محدود به امام و آیتالله نشد. او با هر شخصیتی که به رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و آیتالله سید علی خامنهای نزدیک میشد، با ادبیات و الفاظ مختلف میتاخت. نمونه آن سخنان ناروایی بود که در نکوهش آیتالله سید محمد حسینی بهشتی دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، دومین رییس دیوان عالی کشور و نایب رییس مجلس خبرگان قانون اساسی یا آیتالله عباس واعظ طبسی بیان کرد.
با وجودی که امام امت و آیتالله خامنهای از خلق و خوی شیخ علی اطلاع داشتند اما با دادن فرصت به او، تلاش کردند مانع خروجش از کادر طلایی نظام شوند.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی مقامات ارشد قضایی به سمت رییس دادگاه انقلاب مشهد و اهواز منصوب شد و امکان شرکت در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در مرداد ۱۳۵۸ برایش فراهم شد و با حمایت حزب جمهوری اسلامی به عنوان هفتمین نماینده مردم استان خراسان به این مجلس راه یافت.
البته شیخ علی که خود قائل به برقراری حکومت اسلامی بود، در جریان تصویب قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی، از اضافه شدن اصل «ولایت فقیه» به این قانون به عنوان «اصلیترین رکن نظام سیاسی کشور» دفاع کرد. او حتی در واکنش به مخالفت مهندس عزتالله سحابی از بنیانگذاران نهضت آزادی با اضافه شدن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی، در تجمعی که در میدان خزانه تهران راه انداخت با سخنان و رفتاری تند به سحابی واکنش نشان داد.
شیخ سادهلوح
اما حالا که شما اصرار میکنید باید در پاسخ عرض کنم که علی تهرانی متأسفانه دستخوش یک توطئه شده است زیرا ایشان یک فرد سادهلوحی است که افرادی با نقشه های حساب شده توطئهای را طرح کردند و از ایشان به عنوان یک جزئی از عناصر اجرائی این توطئه استفاده کردند. کلا این توطئه مشخص کننده این حقیقت است که افراد و عناصری که مورد اعتماد مردم و مورد اعتماد امام نیز هستند و از اولین روزهای این مبارزه با مسؤولیتهایی که از سوی امام پذیرفتهاند، از فعالیتهای سیاسی خارج کنند و این کاری است که در گذشته شاه مخلوع هم میکرد بدین ترتیب که با برچسب زدن به مقامهای شامخ روحانیت سعی میکرد تا آنها را از میان مردم بیرون کنند.
و دیدیم که شاه از این گونه نقشهها هیچ نتیجهای نگرفت و برای ما این تازگی ندارد لذا ما علی تهرانی را آلت دستی بیش نمیدانیم و او را طرف خودمان نمیدانیم بلکه طرف ما دستگاهها و دستهای نفاقافکن و توطئه برانگیز است.»
نهایت بیشرمی
با شروع غائله سیاسی سید ابوالحسن بنیصدر و مخالفت او با ارسال تجهیزات نظامی به جبهههای جنگ تحمیلی و ادامه پیشرویهای رژیم بعث عراق در خاک کشورمان و در پی سلب اعتماد بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی از بنیصدر و بازپس گرفتن فرماندهی کل نیروهای مسلح از او و آغاز مذاکرات مجلس شورای اسلامی برای سلب رای کفایت سیاسی بنیصدر، شیخ علی تهرانی بار دیگر وارد میدان شد و این بار با نوشتن خطابهای بلند بالا به رهبر فرزانه انقلاب اسلامی توهین کرد.
او در بخشی از خطابه سراسر توهینآمیزش به امام امت در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ نوشت: «شما مکررا صحبت از قانون اساسی به ویژه در امسال کردید، دفعه اخیر که با شما ملاقات کردم موارد بسیاری را که خود شما بر خلاف آن رفتار کرده و از اختیارات و وظایفتان که منحصر به اصل ۱۱۰ است تجاوز نمودهاید تذکر دادم که یکی از آنها تعیین شورای عالی قضایی است که این همه ناامنی و فساد به راه انداخته و اسلام را در ایران به خطر افکند.
شما حضورا گفتید: «خلاف قانون اساسی خلاف اسلام نیست.» آیا این کلام را با گفتارهای عمومی خود چگونه توجیه میکنید؟ میتوانید جز به این که برای حفظ قدرت حتی بر خلاف معتقدات و فتاوری خودتان هم، حرکت میکنید، توجیه نمایید؟»
استمرار اتهامات در وقت اضافه
شیخ علی حتی در ۹۰ سالگی هم پا را فراتر گذاشت و در ۹ دی ۱۳۹۵ در گفتوگو با ویژهنامهای که به مناسبت بزرگداشت آیتالله سید محمدهادی میلانی در شهر قم منتشر شد، به بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی سه تهمت ناروا زد. اول، تفاهم امام با ساواک و امضای تعهدنامه. دوم، اعتراض نکردن در خارج کشور برای آزادی از حبس و حصر و سوم، مخالفت نکردن امام خمینی با تحریم انتخابات در سال ۱۳۴۲.
با رسانهای شدن این ویژه نامه توسط حجتالاسلام سید حمید روحانی رییس وقت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه نشر آثار و اندیشه حضرت امام خمینی (ره) به سرعت به آن واکنش نشان داد و تکذیبه بلند بالای صادر کرد.
موسسه مذکور با تیتر «پاسخ به افترای بزرگ»، نوشت: «شایعه تفاهم مراجع تقلید و حضرت امام با ساواک بعد از سرکوبی قیام ۱۵ خرداد و دستگیری امام خمینی و علمای مبارز، نقشه و ترفند رژیم شاه بوسیله ساواک بود که در همان نطفه با اقدامات هوشمندانه و افشاگری حضرت امام و مبارزین نهضت نقش برآب شد تا آنجا که در تاریخ انقلاب اسلامی شکست رژیم شاه در این مورد یکی از فرازهای برجسته حوادث پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شناخته شده است.
مستندات خلاف بودن این ادعاها شامل اسناد فراوانی از مجموعه اسناد مبارزاتی حضرت امام در پروندههای ساواک و دیگر مراکز رژیم شاه و سخنان صریح متعدد حضرت امام در همین رابطه و خاطرات و اسناد منتشر شده از رجال سیاسی و مذهبی فعال در آن دوران می باشد. آنچه که در این نوشته آمده است تنها نمونه هایی از آن است.»
فرار
بعد از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، شیخ علی تهرانی هم در مشهد دستگیر و زندانی شد و یک سال بعد آزاد و در منزلش تحتالحفظ شد.
او در ابتدای سال ۱۳۶۳ موفق به فرار مخفیانه به عراق شد و در طول سالهای جنگ تحمیلی در رادیوی فارسی زبان عراق بر علیه نظام جمهوری اسلامی صحبت کرد.
در خاطرات آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ بیستم فروردین ۱۳۶۳ درباره فرار شیخ علی تهرانی چنین گفت: «گزارشها را آوردند، خواندم. آقا شیخ علی تهرانی [که در مشهد تحت نظر بود] فرار کرده و به عراق پناهنده شده است. وی از طریق رادیو و تلویزیون عراق، علیه انقلاب اسلامی صحبت میکند و دشمنان، قضیه را بزرگ میکنند؛ شاگرد امام و شوهر خواهر رییسجمهور و … است.»
با این حال شیخ علی سال ۱۳۷۴ به ایران برگشت و از سوی مقامات قضایی دستگیر و زندانی شد. او به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به واسطه انجمن معلمان مسلمان، چاپ نامهها و نظراتش در ارگان سازمان منافقین هفتهنامه مجاهد، فرار از حصر خانگی و پناهندگی به عراق، زندگی در اردوگاه اشرف در کنار عناصر ضد انقلاب و تبلیغ علیه نظام جمهوری در رادیو و تلویزیون سراسر عراق به ۲۰ سال زندان محکوم شد اما در سال ۱۳۸۴ مشمول عفو شد و از زندان آزاد شد.
عاقبت، فرجام شیخ همان شد
آیتالله سید مصطفی موسوی خمینی، همرفیق، همدرس و هممباحثه شیخ علی تهرانی در دوران آموزش علوم دینی نظرش را درباره شخصیت و روحیات انقلابی شیخ علی این گونه توصیف کرد: «من قسم میخورم، اولین کسی که با آقای خمینی دشمن شود، شما هستی.» شیخ علی تهرانی با ناراحتی به ایشان گفت: «شما روی چه حسابی این حرف را میزنی؟» آقا مصطفی گفت: «افرادی که خیلی احساساتی پیش میروند، عاقبت ندارند و به همان شدت که پیش میروند به همان شدت هم بر میگردند.»
این خاطره از آقا مصطفی از محمدجواد صاحبی نقل شد. او در کتابش نوشت: «سید جلال آشتیانی، سید مصطفی خمینی، شیخ علی تهرانی و شهید مطهری با هم رفیق، همدرس و هممباحثه بودند. آقای آشتیانی استاد اخلاق و عرفان در تصحیح کتاب «مشارقالداری» و در پانوشت آن از سید مصطفی خمینی یاد کرده است. او گاهی از گعدههایی که با هم داشتند، خاطراتی را هم نقل میکرد.
او، شیخ علی تهرانی را احساساتی و افراطی میدانست و نقل میکرد: «در جلسهای که من و شیخ علی تهرانی و حاج سید مصطفی خمینی با هم بودیم، شیخ علی تهرانی با شدت و حدت گفت: « «والله، بالله، تالله» در غیبت کبرای آقا امام زمان(عج) هیچ کس مثل آقای خمینی نیامده است.» آقا مصطفی خمینی به او گفت: «من قسم میخورم اولین کسی که با آقای خمینی دشمن شود، شما هستی.» شیخ علی تهرانی خیلی ناراحت شد و گفت: «شما روی چه حسابی این حرف را میزنی؟» گفت: «افرادی که خیلی احساساتی پیش میروند عاقبت ندارند و به همان شدت که پیش میروند به همان شدت هم برمیگردند.»
منابع:
روزنامۀ کیهان، یک بهمن ۱۳۵۸
هفتهنامه مجاهد، ش ۱۲۶ صفحه ۳
روزنامه جمهوری اسلامی، ۲ بهمن ۵۸
روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۰ دی ۱۳۵۸، شماره ۱۹۰
در کشاکش سیاست و فرهنگ، خاطرات محمدجواد صاحبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما