به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از فرهیختگان در روزگاری که سطح بارندگی استانها و بهتبع آن، آب سدهای کشور کاهش قابل توجه داشته و در برخی شهرها تنش آبی داریم؛ در زمانی که خشکسالی در کشور سایه افکنده و سفرههای زیرزمینی به مرز هشدار رسیدهاند، سیاستهای غلط در زمینه مدیریت آب و کشت محصولات کشاورزی، وضعیت را هر روز بدتر کرده است. احتمالا به گوشتان خورده که کاشت برخی محصولات کشاورزی صرفه آبی برای کشور ندارد. محصولاتی همچون هندوانه، خربزه، خیار و... که برای رشد و به بار نشستن، آب زیادی مصرف میکنند. اما ابعاد بحران در سیاستگذاری بخش کشاورزی از این نیز فراتر است، بهطوریکه طبق دادههای آماری وزارت کشاورزی، در دو سال اخیر با وجود ممنوعیت کشت برنج در خارج از استانهای شمالی، درمجموع در ۲۲ استان کشت برنج انجام میشود. این درحالی است که طبق آخرین آماری که وزارت نیرو در خصوص وضعیت آب در کشور ارائه داده، تا ۱۷ تیرماه، وضعیت سدهای کشور آنچنان مطلوب نیست و بهطورکلی، ۴۰ درصد ظرفیت آنها خالی است. همچنین بسیاری از استانها، با کمبود بارش نسبت به سال قبل همراه بودند. از طرف دیگر با توجه به گرمای شدید این روزها در کشور و افزایش مصرف و همچنین رشد میزان تبخیر و تعرق در پشت سدها، ظرفیت آنها و همچنین آبهای زیرزمینی کم و کمتر میشود. همچنین گزارشهای سازمان هواشناسی نشان میدهد از ابتدای سال زراعی امسال تا تاریخ ۲۲ تیرماه میزان بارندگی در کل کشور نسبت به دوره بلندمدت کاهش بیش از ۲۰ درصدی داشته است. این میزان در خراسانرضوی، سیستانوبلوچستان و سمنان به ترتیب ۵۳ و ۴۵ درصد کاهش داشته و در استانهای قزوین، هرمزگان و تهران بیش از ۴۰ درصد است. در کرمان، قم، مرکزی، گلستان و خراسانجنوبی نیز این مقدار بین ۳۰ تا ۴۰ درصد است.
کاشت ممنوعه برنج در ۲۰ استان!
یکی از محصولاتی که نیاز به آب فراوان و شرایط محیطی خاص دارد، برنج است. همه ما میدانیم که شالیزارها در روش سنتی کشت برنج، باید غرق آب و با محیط شرجی باشند تا بتوان محصول مناسب برداشت کرد. این شرایط در استانهایی که با کمآبی مواجهند، توجیهی ندارد.
از سال ۱۳۹۸، دولت وقت تصمیم گرفت کاشت برنج در همه استانهای کشور بهجز مازندران و گیلان را ممنوع اعلام کند. این موضوع به تصویب هیاتدولت رسید و طی بخشنامهای به همه استانهای کشور ابلاغ شد. در این بخشنامه تاکید شده بود که در طول ۳ سال به استانهای غیرشمالی که برنج کشت کنند، مزایایی تعلق نمیگیرد و از آنان حمایت نخواهد شد تا کشاورزان این استانها به تغییر محصول روی آورند.
علیمراد اکبری، معاون وقت وزیر جهاد کشاورزی، در اظهاراتی که ۴ تیرماه ۱۳۹۸ داشت، اعلامکرد که محدودیت کشت برنج بهمدت ۳ سال در کارگروه سازگاری با کمآبی تصویب شده و بعد از این مدت، کشت این محصول بهغیر از دو استان گیلان و مازندران ممنوع خواهد بود. اکبری تاکید کرده بود: «وزارت جهاد کشاورزی همچنین مکلف شده تا کشتهای جایگزین برنج را در استانهای مختلف ارائه دهد.»
حال در تیرماه ۱۴۰۲ هستیم و ۴ سال از آن اظهارات گذشته است. آخرین اطلاعاتی که از وزارت جهاد کشاورزی وجود دارد، نشان میدهد تا سال ۱۴۰۰، از ۳۱ استان کشور، کشت برنج در ۲۲ استان (کم یا زیاد) درحال انجام است. استانها بهترتیب سطح زیر کشت عبارتند از: مازندران، گیلان، خوزستان، گلستان، فارس، لرستان، آذربایجانشرقی، ایلام، زنجان، اصفهان، چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد، سیستانوبلوچستان، خراسانرضوی، خراسانشمالی، اردبیل، قزوین، کرمانشاه، کردستان، آذربایجانغربی، خراسانجنوبی و کرمان.
برنج بهعنوان کالای استراتژیک و یکی از محصولات خوراکی مهم در بین ایرانیهاست، اما این بهمعنای آن نیست که الگوی کشت مناسبی برای این محصول درنظر گرفته نشود و هرجاییکه کشاورزان خواستند، برنج بکارند. حاشیه سود برنج -با توجه به قیمت بالایی که اکنون در بازار دارد- برای کشاورزان باعث شده که نتوانند دست از کشت این محصول بکشند، اما اقدامات آنها تیرخلاصی به منابع آبی استانهای خود است.
کشت برنج کویر!
استانهای کویری و پرتنش آبی کشور هم از این قاعده مستثنی نیستند. کشاورزان درحالیکه از کمآبی ناله سر میدهند، اما همچنان محصولاتی مانند برنج کشت میکنند. آماری که وزارت جهاد کشاورزی در سال ۱۴۰۰ درخصوص برنج منتشر کرده، نشان میدهد استانهایی همچون کرمان، فارس، اصفهان، سیستانوبلوچستان و خراسانرضوی و خراسانشمالی که با کمآبی شدیدی مواجهند، درحال کشت برنج هستند. طبق آمار مذکور اصفهان با ۲ هزار و ۱۷۱ هکتار، فارس با ۴۳ هزار و ۳۷۶ هکتار، سیستانوبلوچستان با هزار و ۷۵۷ هکتار، خراسانرضوی هزار و ۷۵ هکتار و کرمان با ۳ هکتار سطح زیر کشت برنج، استانهای خشکی هستند که در آنها این محصول بهعمل میآید.
وضعیت اسفبار سیستانوبلوچستان در حوزه آب، بر همگان آشکار است و با این حال این استان، سیزدهمین استان کشور از نظر سطح زیر کشت برنج است. استانی که بهدلیل مشکلات آبی در مرز با افغانستان و بسته شدن آب هیرمند روی مردم این استان و کاهش بارشها در جنوب شرقی کشور، مردمش درحال مهاجرت از شهرهای آن به مناطق دیگر کشور هستند، سالانه حدود ۲۲ میلیون لیتر آب صرف تولید برنج میکند. این درحالی است که کشت برخی محصولات کشاورزی مانند انبه که این استان سردمدار تولید آن است، آب کمتری مصرف میکند و میتوان با کمک به کشاورزان، کشتهای جایگزین را برای آنها فراهم کرد. وضعیت آب در استانهای اصفهان و فارس هم بهحدی دارای مشکل است که سال ۱۴۰۰، اعتراضات مردمی در برخی شهرهای این استانها برای وضعیت آب بهوجود آمد. مجید ناصرالاصلی، رئیس کمیسیون ویژه آب و مناطق کمبرخوردار شورای اسلامی شهر اصفهان روز ۱۴ تیرماه سالجاری در مصاحبهای با تاکید بر اینکه مشکل اصلی این استان آب است، گفت: «این مشکل به محیطزیست، اشتغال، معیشت و کسبوکار، بهداشت و سلامت مردم ربط پیدا میکند.»
کارشناسان اعلام کردهاند بهازای هر هکتار زمین شالیزار، ۱۱ تا ۱۳ هزار لیتر آب مصرف میشود. اصفهان با ۲ هزار و ۱۷۱ هکتار زمین شالیزار، بهصورت نسبی ۲۸ میلیون لیتر آب برای به بار آوردن محصول برنج مصرف میکند. این درحالی است که سد زایندهرود اصفهان که آب شرب بسیاری از مناطق این استان را فراهم میکند، درحالحاضر نزدیک به ۶۰۰ میلیون لیتر آب دارد. لذا حجم آب سنگینی که میتواند برای تولید برخی محصولات کمآببر و پربازده مصرف شده یا تبدیل به آب شرب شود، روانه شالیزارهای کویری میشود.
استان فارس هم با وجود خشکسالی شدید در این استان و نگرانی مسئولان همچنان درحال کشت برنج است. طی سالهای قبل، در پی اداره جهاد کشاورزی کشتهای جایگزین مانند «کینوا» که گیاهی کمآببر است را به کشاورزان معرفی کرده تا این کشتها جایگزین برنج شوند، اما بسیاری از کشاورزان استقبالی از کشتهای جایگزین نکردهاند و اصرار به شالیکاری دارند، چون حاشیه سود فروش برنج بیشتر از کشتهای دیگر است و روزبهروز هم بر قیمت آن افزوده میشود.
فرهاد شریفی، معاون وقت بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی فارس در سال ۱۴۰۰ طی مصاحبهای اعلام کرد با وجود مصوبه مجلس و لغو ممنوعیت کشت برنج، شالیکاری با استفاده از آبهای زیرزمینی همچنان در این استان ممنوع است و به فرمانداران و بخشداران اعلام شده از برداشت آبهای زیرزمینی جلوگیری کنند. اما آنچه درحال انجام است، با گفته مسئولان در تعارض است.
دو استان خراسانرضوی و خراسانشمالی هم وضعیتی مشابه اصفهان و سیستانوبلوچستان دارد. مدیرعامل شرکت آب منطقهای خراسانرضوی در فروردینماه سال جاری گفت: «هماینک تنها ۱۵ درصد از حجم ذخیره سدهای مشهد آب دارد که این رقم در مدت مشابه سال قبل ۲۷ درصد بوده و شرایط نگرانکننده است.»
اکنون که در تابستان قرار داریم، وضعیت آب در این استانها بغرنجتر هم شده و مصرف بالای چند ده میلیون لیتر آب برای کشت برنج در این استانها بهنظر نمیرسد هیچگونه صرفه اقتصادی و زیست محیطی داشته باشد.
چالش کمبود برنج و راه جبران
یکی از چالشهایی که احتمال میرود در صورت محدود شدن تولید برنج در دو استان شمالی کشور به وجود بیاید، کمبود این محصول در کشور و بههم خوردن نظام عرضه و تقاضای آن است. گرچه این حرف میتواند تا حدودی درست باشد اما باید به تفاوت فاحش سطح زیرکشت مازندران و گیلان با سایر استانها توجه کرد. استان مازندران در سال ۱۴۰۰ با ۲۵۳ هزار و ۸۹۸ هکتار شالیزار، ۳۹ درصد سطح زیر کشت و گیلان هم با ۱۷۷ هزار و ۹۷۳ هکتار، ۲۷.۳ درصد شالیزارهای کشور را به خود اختصاص داده است. این یعنی حدود ۶۰ درصد تولید برنج ایرانی، در این دو استان انجام شدهاست. در برخی سالها این رقم به ۷۰ درصد هم رسیده است. همچنین اگر استان گلستان را به این دو استان اضافه کنیم، عملا نزدیک به ۸۰ درصد از زمینهای زیر کشت برنج کشور در سه استان شمالی است.
جبران وضعیت بازار برنج پس از محدودسازی کشت به دو استان شمالی، راهکارهای متفاوتی دارد. سادهترین راهکار واردات است. بنابر آمارهای موجود، میزان برنج مورد نیاز در ایران، حدودا ۳.۲ میلیون تن در سال است که از این مقدار، حدودا ۲.۲ میلیون تن در داخل تولید و مابقی از طریق واردات تامین میشود. حال با توجه به اینکه میتوان حدود ۷۰ درصد برنج را در استانهای شمالی کشت کرد، ۳۰ درصد مابقی را میتوان با افزایش بهرهوری تولید کرد و همچنین جبران از طریق واردات را برنامهریزی کرد تا مشکلی در بازار برنج به وجود نیاید.
راهکار دیگر کشت فراسرزمینی برنج است. کشت فراسرزمینی بهمعنای کاشت انواع محصول در سایر کشورها و واردات آن به ایران است. این نوع کشت، موضوعی است که طی چند سال اخیر در کشورمان مطرح شده و اکنون اهمیت آن با توجه به وقوع خشکسالی در بسیاری از استانها، محدودیت شدید منابع آبی و تاثیر آن بر وضعیت معیشتی مردم بیش از هر زمانی نمایان است. مهمترین مزیت کشت فراسرزمینی جلوگیری از هدررفت آب است. با توجه بهشدت بحران آب در کشور باید در جهت بهرهوری کشاورزی موجود و استفاده از روشهای آبیاری و کاشت، داشت و برداشت نوین و کاشت محصولات آببر در سایر کشورها و ایجاد کشت فراسرزمینی گام برداشت.
اردیبهشت ماه امسال، محمد مختاریان، رئیس انجمن تولیدکنندگان برنج گفت: «مذاکره درباره کشت فراسرزمینی برای تامین برنج مورد نیاز کشور از جمله اقداماتی است که انجمن در دستور کار خود دارد.» گویا اکنون نشاء و بذر برنج ایرانی به برخی کشورها از جمله پاکستان صادر شده و در این کشورها برنج ایرانی در حال کشت است. اما فعلا موضوع کشت فراسرزمینی در حال اجرا نیست. این اقدام میتواند نهتنها برنج، بلکه تامین نیاز بسیاری از محصولات آببر را نیز پوشش دهد. باتوجه به آنچه گفته شد، انتظار میرود دولت سیزدهم تمهیداتی بیندیشد تا با توجه به خشکسالیهای مستمر در استانها، ممنوعیت کشت محصول پرآببر برنج در کشور محدود به دو استان شمالی باشد و از طرفی با حمایت مناسب از کشاورزان برای ترغیب آنها بهمنظور تغییر نوع محصولی که کشت میکنند، هم بحران آبی کشور را مدیریت کند و هم مانع از ضرر کشاورزان شود.
از برنج کویر تا تبدیل شالیزار شمال به ویلا
شوربختانه مساله محیطزیست و چالشهای آن در ایران به یک شمشیر دولبه تبدیل شده است. از یکسو با هدف تامین امنیت غذایی، افزایش تولیدات صنعتی و معدنی بسیاری از مجوزهای زیستمحیطی بدون مطالعه کافی یا بدون پیوستهای زیستمحیطی صادر میشود و از سوی دیگر، بسیاری از زمینهای کشاورزی و باغات بدون توجه به امنیت غذایی، تبدیل به ویلا شده و شهرداریها و دهیاریها برای تامین مالی خود، چوب حراج به منابع ملی میزنند. در موضوع کاشت برنج در استانهای مختلف نیز شاید این مورد مطرح شود که یک سوی این ایجاد ممنوعیتها، افزایش وابستگی کشور به واردات برنج خواهد بود. این موضوع تاحدودی نیز درست است؛ چراکه درحال حاضر حدود ۶۵ درصد از برنج ایرانی در دو استان گیلان و مازندران تولید میشود که اگر سهم نزدیک به ۱۳ درصدی گلستان را نیز به آن اضافه کنیم، حدود ۶۸ درصد از برنج ایرانی در سه استان شمالی تولید میشود. بنابراین در وهله اول شاید گفته شود با توجه به تولید سالانه ۳ میلیون تنی برنج در کشور، ممنوعیت کاشت برنج در استانهایی به جز سه استان شمالی باعث کاهش ۲۲ درصدی برنج (معادل ۶۹۰ هزار تن) در کشور خواهد شد. این اتفاق قابل پیشبینی است و نمیتوان آن را رد کرد، اما موضوعی که کمتر به آن توجه شده، مساله ظرفیتهای سه استان شمالی برای افزایش تولید برنج است. آمارها نشان میدهد طی سه دهه اخیر و بهویژه در یک دهه اخیر به این ظرفیتها بیتوجهی شده است.
برای مثال، طبق دو گزارش روزنامه «فرهیختگان» که با عنوان «یک سوم شمال ویلا شد» به تاریخ ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ و گزارش «۴۰ درصد باغهای چای، ویلا شدند» به تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۰، طی سه دهه اخیر حدود ۳۳ درصد از زمینهای کشاورزی و شهرهای ساری و میانرود، قائمشهر و رامسر به کاربری مسکونی تبدیل شده است. این وضعیت در گیلان نیز کمابیش تکرار شده است. اما آمارهای دیگر نیز نشان میدهد از سال ۱۳۷۹ به بعد ۴۰ درصد از باغهای کشت چای تغییر کاربردی دادهاند که عمده این تغیر کاربریها مربوط به کاربری مسکن بوده است. بنابراین، گرچه ممنوعیت کاشت برنج در خارج از سه استان شمالی منجر به کاهش تولید این محصول در کشور خواهد شد، اما چیزی که منجر به کاهش تولید میشود، نه ممنوعیت کشت بلکه تناقض سیاستگذاری در بخش کشاورزی کشور است. این سیاستگذاری متناقض و رهاسازی بخش کشاورزی منجر شده از یک سو بهترین زمینهای کشاورزی که عمدتا شالیزار هستند به ویلا تبدیل شود و از سویی دیگر، در استانهایی که با تنش آبی روبهرو هستند اقدام به کشت و تولید برنج شود که یک محصول بسیار آببر است. درنهایت در کنار واردات، گزینه بهتر برای سیاستگذار، اول بهبود بهرهوری و افزایش تولید برنج در استانهای شمالی از طریق حفظ شالیزارهای فعلی و درنهایت جلوگیری از تغییر کاربری این شالیزارها و همچنین احیای شالیزارهای رهاشده و بازگرداندن آنها به زیر کشت است. از قضا و متاسفانه در شمال کشور تعداد این شالیزارها که با هدف تغییر کاربری برای چندین سال به صورت آیش نگهداری میشوند بسیار زیاد بوده و هدف مالکان یا خریداران نیز جلوگیری از تولید برای تغییر کاربری در فرصت مناسب است تا به ویلا تبدیل شوند.
نظر شما