دنیای بزرگ حاجی و جهان کوچک سانسورچی‌ها

دختر شهیدحاج قاسم سلیمانی در این برنامه از سریال‌هایی نام می‌برد که پدرش به تماشایشان علاقه‌مند بود و می‌گوید مثلا در کنار پدر سریال‌های خارجی مثل «۲۴» یا «خانه کاغذی»را می‌دیدند. یا در جایی دیگر می‌گوید سریال‌های طنز تلویزیون مثل کارهای مهران مدیری را می‌دیده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد شهرت و اعتبار حاج‌قاسم سلیمانی در روزگار امروز ایران، فارغ از همه ارزش‌های انسانی او، حاصل یک نیاز در بطن جامعه‌ای بود که میل مفرطی برای تماشای تمام‌قد یک الگوی واقعی داشت. الگویی برای شهروند قرن بیست‌ویکمی که هم دل در گرو آرمان‌ و عقیده دارد و هم نمی‌خواهد واقعیت‌های اکنون زندگی، بن‌بست آرمان‌هایش باشند. حاج‌قاسم سلیمانی مبتنی‌بر زیستی که انتخاب کرده بود، از شهرت فراری بود اما دوربین‌ها و قلم‌ها شیفته او شدند و این آغازی بود برای روایت کردن از مردی که در کلیشه‌های پیشین رسانه‌ها جایی نداشت. حتی رسانه‌هایی همچون تلویزیون تا مدتی گیج بودند که چگونه می‌شود این سرباز بازمانده از سال‌های دهه ۶۰ را برای دهه نودی‌ها معرفی کرد. البته همچنان بعد از سه سال از شهادت حاج‌قاسم، نمایش تمام‌قد این مرد، خارج از فهم خیلی‌هایی است که دوست دارند این قهرمان‌ ملی را در کلیشه‌های مرسوم محدود ‌کنند.
نمونه اخیر مثل همین اتفاقی است که در سانسور برنامه مهلا دیده می‌شود. دختر شهیدحاج قاسم سلیمانی در این برنامه از سریال‌هایی نام می‌برد که پدرش به تماشایشان علاقه‌مند بود و می‌گوید مثلا در کنار پدر سریال‌های خارجی مثل «۲۴» یا «خانه کاغذی»را می‌دیدند. یا در جایی دیگر می‌گوید سریال‌های طنز تلویزیون مثل کارهای مهران مدیری را می‌دیده است. اما در اتفاقی عجیب، این بخش‌ها از بسترهای پخشی مثل سوپراپلیکیشن روبیکا حذف شدند. آن‌چیزی که فاطمه سلیمانی در این گفت‌وگو اشاره کرده برای اهالی فرهنگ و هنر، خیلی عجیب‌وغریب نیست. اگرچه حاج‌قاسم یک سردار نظامی بود اما ارتباطی دقیق و حساب‌شده با هنرمندان داشت و تمایلش به کارهای هنری و سینمایی هم بر کسی پوشیده نبود. حاج‌قاسم کنش‌های فرهنگی دقیق و به‌جایی داشت؛ اتفاقا بعد از شهادتش، یکی از سوگواران اصلی، فیلمسازان و نویسندگانی بودند که با او دیدار داشتند و خاطراتی را از دغدغه‌های فرهنگی و همچنین میزان رواداری او در تولید اثر هنری نقل کرده‌اند. حالا مساله این نیست که چرا قسمت‌هایی از یک مصاحبه حذف شده است یا اینکه ما بخواهیم اندازه حاج‌قاسم را به‌ فردی که کنار خانواده سریال خارجی می‌دیده، محدود کنیم؛ بلکه مساله اصلی این است که به نظر می‌رسد کسانی هستند که نمی‌توانند یا اصلا نمی‌خواهند فهم کنند که حاج‌قاسم متفاوت از خودشان فکر می‌کرده است، برای همین است که دوست دارند قد حاج‌قاسم را به اندازه فهم خودشان کوتاه نگه دارند و چاقو به دست، آن بخش از شخصیت شهید را به اندازه شابلون‌های ذهنی خودشان قیچی می‌کنند. در گزارش پیش رو بخش‌هایی از تعامل حاجقاسم سلیمانی با برخی از هنرمندان و همچنین ارتباطش با فرهنگ را مرور کرده‌ایم.

قولی که حاتمی‌کیا به حاج‌قاسم داد

ابراهیم حاتمی‌کیا که نامی شناخته‌شده در حوزه فیلمسازی است، سابقه ساخت «به وقت شام» را به زمان پخش «بادیگارد» مرتبط می‌داند و در این باره گفته است: «در این فیلم می‌خواستم ارادتم را به‌نوعی به ایشان نشان دهم؛ یعنی آشکارا عکس ایشان را برای خودمان گذاشتیم و گریمور ما کاملا براساس آن روی چهره بازیگر اصلی (پرویز پرستویی) کار کرد. البته این‌طور نبود که این شخصیت فیلم همان حاج‌قاسم باشد و فقط می‌خواستم کمی به او نزدیک شود. در دیداری هم که داشتیم (در دفتر شهید سیلمانی) فیلم را دید و پسندید و خیلی محبت کرد. همان موقع سوژه فیلم به وقت شام را مطرح کردم و می‌خواستم اجازه داده شود که تحقیق کنم. شکایت کردم که من می‌خواهم منطقه را ببینم و در جریان فضا باشم اما راه نمی‌دادند و سخت می‌گرفتند. هرچند علت آن را از جهت مسائل امنیتی و اینکه اسم و رسمی داشتیم و مشکلاتی ممکن بود پیش ‌آید می‌فهمیدم ولی دیگر التماس کردم و در آن اولین جلسه که ایشان را دیدم خیلی صریح اعتراض کردم. ایشان با تحمل گوش داد و گفتم به جای اینکه مرا تشویق کنید، من باید التماس کنم و به هر دری بزنم که چرا راه جلوی من باز نیست؟ درنهایت اجازه داد و حتی یکی از بزرگ‌ترین افرادی که داشتند و در منطقه هم خیلی موثر بود کنار من گذاشت و او از مبنای شکل‌گیری اتفاقات در سوریه با تمام جزئیات برایم گفت. اتفاقی که در آنجا افتاد و من بابتش تکان خوردم این بود که ناگهان دیدم بچه‌هایی که می‌شناختم و جز در فیلم‌های «روایت فتح» دیگر ندیدم، آنجا هستند. انگار زمان پس و پیش شده بود و این برایم خیلی جالب بود که متوجه شدم اینها تمام نشده‌اند و راه هنوز ادامه دارد. من فیلمنامه (به وقت شام) را برای حاج‌قاسم فرستادم و مشتاق بودم که بخواند و جواب دهد. مطمئن بودم که دلش شور می‌زند که این پسر می‌خواهد چه کار کند. وقتی هم فیلم آماده شد خیلی نگرانی داشتم که حاج‌قاسم باید این را ببیند چون اگرچه فیلم درباره خودش نبود اما به هرحال درباره نیروهای او و مقاومت بود و اینجا هم سینماست که نوعی از تبلیغ است و باید به شکل خاص بگویم. البته خودم را مجاز به گفتن هر چیزی نمی‌دانم ولی الحمدلله وقتی فیلم تمام شد چشم‌های اشک‌آلودش را که دیدم و در راهرو دست مرا تا مسیری گرفت، دیگر نفسم باز شد. حاج‌قاسم بیش از اندازه محبت داشت. البته نمی‌گویم که به وقت شام فیلم بدی است ولی در مقابل آنچه این عزیزان انجام می‌دادند خیلی کوچک است. این هم اصلا حمل بر خودستایی و شکسته‌نفسی نیست چون تا اندازه‌ای می‌توان یک‌سری حرف‌ها را گفت و مطمئنم حاج‌قاسم از این مسائل خیلی داشت و با خودش برد. اینها همه درحالی است که سینما هم نمی‌خواست وارد این بحث شود و دوستان خیلی خوبی داشتم که توصیه می‌کردند اصلا وارد این موضوع‌ها نشوم. الان هم دیگر می‌بینیم و بر همه آشکار است که داعش چه می‌کند، در شیراز چه کرد.» خزاعی، تهیه‌کننده به وقت شام درباره این فیلم گفته است: «آقای حاتمی‌کیا برای تحقیقات با هماهنگی سازمان اوج به سوریه رفتند و این مرحله چند ماه طول کشید و با هماهنگی‌هایی که حاج‌قاسم دستور آنها را داده بود همه جا حضور داشت و شرایط حضور در مناطق جنگی هم برای او مهیا شد. او پس از برگشت به یک قصه ۱۰ صفحه‌ای رسید و مرا صدا زد. زمانی که من این قصه را خواندم گفتم این پروژه، پروداکشن بسیار سنگینی دارد و تا زمانی که زیرساخت‌های آن را آماده کنیم و به ویژوال‌های آن بپردازیم، در بهترین و خوشبینانه‌ترین حالت از اردیبهشت سال بعد می‌توانیم این کار را شروع کنیم، اما او به من گفت من به حاج‌قاسم قول داده‌ام این را امسال تمام کنم. پرسیدم چرا؟ گفت حاج‌قاسم گفته‌ این کار امسال ساخته شود و موضوع داعش در سال آینده تغییر خواهد کرد. همین اتفاق هم افتاد. ما شبانه‌روز با حمایت خوب سازمان اوج تلاش کردیم و بچه‌ها حتی یک روز آف نداشتند و سه چهار ماه کار کردیم تا به زمان اکران فیلم رسیدیم. نسخه اولیه کار آماده شد و اولین نمایش را برای سردار سلیمانی گذاشتیم که ایشان با خانواده‌شان تشریف آوردند. برای بچه‌ها خیلی جالب بود سردار سلیمانی که بسیار در این منطقه و خیلی از کشورهای مختلف درباره ایشان بحث می‌کنند، چقدر آدم ساده، خودمانی و صمیمی هست و چه رابطه خوبی با اهالی فرهنگ و هنر دارد.»
خزاعی درباره نگاه حاج‌قاسم به فرهنگ می‌گوید: «حاج‌قاسم سلیمانی جزء افراد نظامی بود که حوزه فرهنگ را به‌خوبی می‌شناخت. ما در سوریه در منطقه‌ای می‌خواستیم کار کنیم که بسیار بسیار برای دولت سوریه مهم بود و قرار بود پروازمان از کاخ ریاست‌جمهوری در دمشق باشد. این جزء مناطق ممنوعه در هر کشوری است و در وضعیت جنگی که اتفاق افتاد هماهنگی‌اش ظرف یک روز دو روز با دو تا تلفن انجام شد. پس‌زمینه این پشتیبانی خوب تفکر و اندیشه یک آدم بزرگ است که جریان فرهنگ و تاثیرگذاری یک محصول هنری را می‌داند و این نگاه است که آدم را مجذوب می‌کند. من حین اکران خصوصی فیلم برای سردار به عکس‌العمل‌های او دقت می‌کردم و در برخی از صحنه‌ها می‌دیدم که دارد اشک می‌ریزد. بعد از فیلم به ما گفت من تمام این لحظاتی را که ترسیم کردید بدترشان را از نزدیک دیده‌ام و خاطرات سال‌هایی که در سوریه با داعش مبارزه می‌کردیم برایم زنده شد. او نشست و با بچه‌ها گفت‌وگو کرد و به آنها هدایای ویژه‌ای از جمله انگشتر متبرک داد. آنها احساس نمی‌کردند با آدم بزرگی صحبت می‌کنند بلکه انگار با آدمی هم‌تراز خودشان حرف می‌زدند، آنقدر که سردار سطح خود را پایین می‌آورد. این فیلم در جشنواره فجر مهجور واقع شد و آن زمان حرف من سیمرغ نبود؛ حرفم این بود که چرا به این نوع مسائل دقت نمی‌شود. بعد کسی مثل حاج‌قاسم پیدا می‌شود که آنقدر عظمت دارد و هرچه از این ناملایمتی‌ها به او وارد شود، بزرگ‌تر می‌شود اما من کوچکم. خجالت می‌کشم که حاج‌قاسم در نامه‌ای که درباره «چ» نوشته بود، گفت که به سیمرغ‌ها توجه نکنم. کاش سینما می‌توانست بیشتر از اینها وارد این بحث‌ها شود. منتها من می‌دیدم وقتی مرا می‌زنند به معنی آن است که‌ ای جوانی که می‌خواهی فیلم بسازی سراغ این بحث‌های گفتنی، نرو! کل دیدارهای من با حاج‌قاسم به اندازه ۱۰ ساعت هم نشده اما انرژی‌ای که از ایشان گرفتم هنوز همراه من است و از این پس هم خواهد بود و اصلا فیلم «موسی» را به این دلیل قبول کردم که حاج‌قاسم را دیده بودم. گرچه هیچ ارتباطی ندارد اما بعد از شهادت ایشان درباره منطقه تحقیق می‌کردم، چون دوست داشتم حاج‌قاسم را بیشتر بشناسم. با خودم فکر کردم او آدمی بود که در طوفان‌ها جلو می‌رفت و با خصلت‌هایی که از ایشان شناختم و جزئیاتی که از حماسه عملیات بوکمال دریافتم، متوجه شدم که چقدر درد می‌کشیده، چقدر باید سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرده و... تمام این‌ها باعث شد این سوژه را (پروژه حضرت موسی) بپذیرم.»

کتاب‌های همیشه همراه

زمانی که حاج‌قاسم زنده بود، چند وقت به چند وقت تصویری از او به‌همراه یک کتاب بیرون می‌آمد و نشان از کتابخوانی‌اش داشت، هنگام شهادت هم کتابی همراهش بود، پس از مورد اصابت قرار گرفتن خودروی حاج‌قاسم سلیمانی در نزدیکی فرودگاه بغداد تصاویری از برخی وسایل شخصی این سردار شهید در رسانه‌ها منتشر شد. یکی از این وسایل کتاب «گلچین احمدی؛ مجموعه‌ای از مدایح و مراثی ائمه اطهار» بود.
فروردین سال ۹۵ صفحه‌ اینستاگرام حاج‌قاسم عکسی را به اشتراک گذاشته بود که این سردار را در هواپیما و درحال مطالعه یک کتاب و یادداشت نوشتن نشان می‌داد. تصویری که در توضیح آن نوشته شده بود: درحال پرواز و مطالعه‌ کتاب گابریل گارسیا مارکز. کتاب «گزارش یک آدم‌ربایی» نوشته گابریل گارسیا مارکز ماجرای مستندی از عملیات‌های ربایش و رهاسازی تعدادی از چهره‌های سرشناس کلمبیا در دهه ۹۰ است و منبع خوبی برای آشنایی با فنون عملیات ربایش و رهایی گروگان به‌شمار می‌رود. این اثر مارکز، با سایر آثار ادبی و رمان‌های او بسیار متفاوت و روایتی مستند از سلسله ربایش‌های سازماندهی شده است.
کتاب دیگری که حاج‌قاسم معرفی کرد، کتاب «الغارات» بود. در اکانت توییترش به دو زبان فارسی و عربی توصیه به خواندن این کتاب قدیمی شیعه کرد؛ کتابی که به عقیده این شهید بزرگوار کمک می‌کند تا بدون تعصبات حزبی از حکومت دفاع کنیم. حاج‌قاسم سلیمانی درباره کتاب «الغارات» این‌طور نوشته بود: «این کتاب الغارات را که قدیمی‌ترین کتاب شیعه است بخوانید! حتما بخوانید! مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومت‌ که در استمرار حکومت علی ابن ابی‌طالب است، آگاهانه‌تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم.»

۲۳ نفر چطور ساخته شد؟

«۲۳ نفر» در جشنواره فیلم فجر سال ۹۷ اکران شد، خیلی‌ها دوستش داشتند؛ فیلمی که از کتاب آن ۲۳ نفر احمد یوسف‌زاده اقتباس شده بود. سردار سلیمانی به پشت‌صحنه این فیلم رفته بودند و درمورد ساخته شدن آن نظراتی داشت. احمد یوسف‌زاده؛ نویسنده این کتاب که خودش هم یکی از این ۲۳ نفر بود، درمورد این موضوع گفت: «سردار سلیمانی اعتقاد زیادی به کار فرهنگی داشت و در کنگره‌ای که در سال ۷۶ در کرمان برگزار شد در حوزه زندگینامه سرداران شهید استان کرمان، سیستان‌وبلوچستان و هرمزگان بیش از ۵۰ عنوان کتاب تالیف شد. سردار سلیمانی همواره بر انجام کار فرهنگی تاکید می‌کرد به‌ویژه تالیف کتاب و درباره فیلمنامه آن ۲۳ نفر کتبی به یکی از کارگردانان نوشته بود تا این فیلم ساخته شود و به‌قدری مشتاق ساخت آن بود که در اولین روز فیلمبرداری سرزده در محل آن حاضر شد و جزء معدود دفعاتی بود که در پشت‌صحنه فیلمی حاضر شده بود و با ۲۳ نفر اصلی و ۲۳ نفر نوجوانانی که نقش آنها را بازی می‌کردند به گفت‌وگو پرداخت و با حضورش روزی فراموش‌نشدنی برای همه عوامل رقم زد. سردار سلیمانی در ماجرای واقعی ۲۳ نفر در دوران دفاع مقدس در زمان اعزام ۲۳ نفر از نوجوانانی که سن کمی داشتند از صف جدا شد و گفت شما اگر به عملیات بروید اسیر خواهید شد و نیروهای بعثی از شما می‌خواهند تا بگویید به زور به جبهه فرستاده شده‌اید اما تعدادی از ما با ترفندهای مختلف خود را به اهواز رساندیم و در عملیات دقیقا پیش‌بینی سردار سلیمانی تحقق یافت. پس از اسارت در زندان استخبارات عراق شکنجه شدیم و از ما خواستند تا طی مصاحبه‌ای ضمن بیان سن خود اعلام کنیم تا با زور به جبهه فرستاده شده‌ایم و ما نیز طبق ذهنیتی که از پیش‌بینی سردار سلیمانی داشتیم هیچ کدام چنین مصاحبه‌ای انجام ندادیم.»
کارگردانی که یوسف‌زاده درموردش صحبت می‌کند، ابراهیم حاتمی‌کیاست، او درمورد این فیلم در مصاحبه‌ای که سال گذشته در برنامه «مرد میدان» داشت، گفت: «جزئیات این نامه را نمی‌دانم فقط در جریان هستم که نامه نوشته بودند که می‌توانم درباره آن «۲۳ نفر» که در زمان جنگ نوجوان بودم فیلم بسازم که نشد این اتفاق بیفتد. منتها خوبی این مساله این شد که فیلمبردار من سر فیلم به وقت شام مهدی جعفری، درمورد قضیه ۲۳ نفر تحقیق کرده و مستندی هم ساخته بود. مشوقش شدم و خدا را شکر این فیلم ساخته شد.»
مستند «آن روز» روایتی متفاوت از حضور سردار سلیمانی در پشت‌صحنه فیلم سینمایی ۲۳ نفر است که به کارگردانی میکائیل دیانی ساخته شده است. او درباره ساخت این فیلم مستند گفت: «در ساخت این مستند تلاش کردیم ضمن دیدن حالات و رفتار این بازیگران نوجوان در مواجهه با سردار سلیمانی، حس‌وحال آنها را به‌تصویر بکشیم. دلیل دیگری که این مستند را مهم می‌کند تصویر متفاوتی است که از شهید سلیمانی ارائه می‌دهد. یک فرمانده مقتدر نظامی در محیطی فرهنگی هنری قرار گرفته و درباره اهمیت ساخت فیلم‌ از اتفاقات ماندگار دفاع مقدس صحبت می‌کند. این موضوع نشان‌دهنده چند بعدی بودن شخصیت سردار دل‌ها و توجه ویژه او به موضوعات غیرنظامی ازجمله مقوله فرهنگ و هنر است. برای این نوجوانان، قاسم سلیمانی قهرمانی بزرگ و ملی است که او را بیشتر در تلویزیون و در میدان مبارزه با تکفیری‌ها دیده‌اند اما وقتی مستقیما با او روبه‌رو می‌شوند، طبیعی است که هیجان‌زده شوند و به همین واسطه دیالوگ‌های متفاوتی را به زبان بیاورند. البته بهتر است که مخاطب این دیالوگ‌ها را در فیلم ببیند. ساخت این فیلم مستند از این حیث مهم است که هیچ‌کدام از عوامل ۲۳ نفر و به‌ویژه بازیگران از حضور سردار سلیمانی در پشت‌صحنه خبر نداشتند. این موضوع باعث شد واکنش‌های غیرقابل‌پیش‌بینی و درعین‌حال دیدنی را از سوی بازیگران نوجوان این فیلم شاهد باشیم.»

یادداشت‌هایی برای خواندن کتاب

در کنار این کتاب‌ها که همراه حاج‌قاسم بود، کتاب‌هایی هم داریم که یادداشت حاج‌قاسم برآن نوشته شده است. بخشی از این تقریض‌ها را در ادامه می‌خوانید.
کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، درباره خاطرات جانباز علی خوش‌لفظ است. حاج‌قاسم بعد از مطالعه این کتاب، یادداشتی را خطاب به نویسنده جانباز کتاب نوشت که متن زیر، بخشی از این یادداشت است: «عزیز برادرم علی عزیز، همه شهدا و حقایق آن دوران را در چهره‌ تو دیدم، یک باره همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صدها نفر از آنها را همین گونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را ،مراد و حیدر را، از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، درحالی‌که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز، له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم. برادر جامانده‌ات، قاسم سلیمانی.»
کتاب «۲۳ نفر» که در بالا درمورد فیلم سینمایی‌اش صحبت کردیم از آن کتاب‌هایی بوده است که حاج‌قاسم برایش یادداشت نوشته است. راوی این کتاب احمد یوسف‌زاده، اردیبهشت سال ۹۴ در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از نگارش نامه‌ای از سوی سردار سلیمانی خطاب به خود درباره این کتاب خبر داد. بخشی از متن نامه به این شرح است: «احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس که در کارنامه‌ام یک شب از آن شب‌ها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند. ای‌کاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتارشده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند.»
«من زنده‌ام» یک راوی خانم دارد. معصومه آباد، راوی این کتاب، در دوره جنگ تحمیلی اسارت را تجربه کرده است. حاج‌قاسم دو نامه بر این کتاب نوشته. نامه اول در بغداد که بیانگر حس خود به این کتاب است و نامه دوم در نینوا. او در دومین نامه با اشاره به رشادت‌های معصومه آباد هنگام اسارت نوشته است: «خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی. سعی کن در این آزادی اسیر نشوی. ان‌شاءالله کتابت را به همه زبان‌ها ترجمه می‌کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول‌الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه این‌گونه معصوم بوده است. به تو به عنوان خواهرم، به عنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می‌کنیم. حقیقتا شگفت‌زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم. ساعت ۲۳(نینوا).»
کتاب «سربلند» روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی از کودکی تا شهادت به قلم محمدعلی جعفری است. از این اثر که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است، مهر ماه سال ۱۳۹۷رونمایی شد. هرچند سلحشوری‌های سردار شهید سلیمانی برای از بین بردن داعش در سوریه منجر به این شده بود که او با مدافعان حرم به خوبی آشنا باشد اما این کتاب نیز او را تحت تاثیر قرار داد. سردار پس از خواندن ‌سربلند، یادداشتی بر این کتاب نوشت که متن آن چنین است: «سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین(ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. دخترم آنها را الگو بگیر و مهم‌ترین شادی آنها عفت و حجاب است.»
کتاب «رادیو» دربرگیرنده بخشی از خاطرات تکان‌دهنده سردار محمدرضا حسنی‌سعدی از دوران اسارت در اردوگاه شماره ۴ موصل است. این سردار در این کتاب خاطراتی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله و برادر دو شهید را که در ۲۳ سالگی در عملیات آزادسازی خرمشهر به اسارت دشمن بعثی درآمد، روایت می‌کند. در این کتاب، نویسنده گریزی هم به چگونگی به دست آوردن رادیو در اردوگاه می‌زند و از آن می‌نویسد. بخشی از متن یادداشت حاج‌قاسم بر این کتاب که اردیبهشت سال ۹۸ به چاپ سوم رسید، به این شرح است: «حاج محمدرضای عزیز، مخلص مجاهد، سلام. این خاطره ارزشمند و تکان‌دهنده که از یک عملیات سنگین ویژه، هیجان‌انگیزتر است، نباید به این سادگی پردازش شود. خود بحث رادیو زیباترین داستان خواندنی برای تمام نسل‌ها می‌تواند باشد، در جایی که اسرا و زندانیان جنگ‌ها معمولا به دنبال سیگار یا اشیای فراموش‌دهنده مخدرند، فرزندان روح الله در فکر فهم اندیشه او و تلاش برای ایستادگی روح خدا در مسلک اویند.»
کتاب «گردان ۴۰۹» از حال و هوای رزمندگان قبل از شروع عملیات «والفجر ۱۰» می‌گوید، کتابی که حاج‌قاسم خوانده و یادداشتی بر آن نوشته است. بخشی از یادداشت سردار شهید بر این کتاب به این شرح است: «سلام و برکات خداوند بر خطّه شهیدپرور مقاوم و پر از معنویت، ولایی و بسیار شجاع سیستان. بارها متحیرانه تماشاگر شجاعت و معنویت آنان بودم، گردان ۴۰۹ و بنیان‌گذار بسیار پرافتخار و ارزشمند آن، شخصیتی دائم قابل افتخار همچون شهید مخلص میرحسینی عزیز که خود به تنهایی تداعی‌کننده یک لشکر بود، یل بزرگ سیستانی که همه جوانان کرمانی، سیستان‌وبلوچستانی و هرمزگانی را در مدرسه خود مشق عشق و ایثار داد و همه به او تأسی می‌کردند و در سختی‌ها به او پناه می‌بردند. مرد زخم‌دارِ زخمی تمام نبردها، آخرین فردی که از صحنه آتش خارج می‌شد، آن هم با تن چند چاک جراحت.»

۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۳
کد خبر: 45441

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۰۱:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۹
      0 0
      دنیای بزرگ رزمنده های دفاع مقدس