واقعیتی ترسناک از علت اصلی مرگ رضا داودنژاد بازیگر محبوب سینما و تلویزیون

چه فرایندی موجب از دست دادن بازیگر محبوب ۴۳ ساله شد؟ ‌از عوارض جراحی‌های کاهش وزن چه می‌دانیم؟‌

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از هفت صبح رضا و خنده‌های صمیمانه‌اش را در سال ۱۳۷۷ کشف کردیم. وقتی که پدرش علیرضا داوودنژاد فیلمی کم هزینه را به مرحله تولید رساند، درباره عشق‌های نوجوانی. فیلمی که در آن مادر کارگردان، دایی کارگردان، برادر کارگردان و بچه‌های کارگردان بازی می‌کردند و رضا ستاره اول فیلم پدرش بود. در ۱۷ سالگی.

مصائب شیرین فیلم معیار سال‌های بعد از دوم خرداد بود. پر از خوش بینی و شادمانی و اعتماد به آینده. رضا را اما مردم با سریال پشت کنکوری‌ها شناختند که پریسا بخت‌آور ساخت و به سرعت هم این سریال بین مردم طرفدار پیدا کرد. و بعد کلی فیلم و سریال دیگر.

رضا پدرش کارگردان مهمی بود (و هست) با فیلم‌هایی مثل نازنین و یا قدغن در قبل از انقلاب و نیاز و عاشقانه و مرهم در سال‌های پس از انقلاب. عموی رضا یعنی محمدرضا، ‌یک چریک مذهبی بود که سال‌ها در لبنان دوره‌های چریکی دیده بود و بعد از انقلاب به بازیگری روی آورده بود.

رضا در سال ۸۹ با غزل بدیعی ازدواج کرد و سه سال بعد شاهد مرگ ناباورانه خواهر مشهور همسرش یعنی عسل بدیعی در ۳۶ سالگی بود. همسر سابق فریبرز عرب‌نیا. رضا در اواخر دهه نود دیگر به یک بازیگر حرفه‌ای و تمام وقت سینما بدل شده بود.

طی سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ در ۶ فیلم سینمایی ظاهر شد و شاید همین دغدغه تبدیل به یک بازیگر تمام وقت بود که او را به صرافت وزن کم کردن و عمل و این طور چیزها کشانده بود. رضا داوودنژاد با کارنامه‌ای شامل حضور در ۴۷ فیلم سینمایی و تله فیلم و سریال، دو روز پیش بر اثر نارسایی کبد در سن ۴۳ سالگی درگذشت و تصویر لبخند شیرین و پر از اعتماد خود را برای ما به یادگار گذاشت.

اما چطور شد که او را از دست دادیم؟‌ماجرا پیچ و خم‌های زیادی داشته است :‌

«خوشحالم که دوباره سلامتی‌ام را به دست آوردم. شایعه‌هایی شد مبنی بر این که من قرص لاغری مصرف کردم ولی اصلا صحت نداشت. من به دلیل عمل اشتباه بای‌پس روده به این نقطه رسیدم.»

سال ۱۳۹۳ است و رضا داوودنژاد با روحیه امیدواری که نسبت به درمان خود دارد برای اولین بار درباره علت پیوند کبدش این توضیحات را می‌دهد. چهار سال پیش از این، هنگام ضبط یک سریال او از حال می‌رود و در بیمارستان مشخص می‌شود که ۹۰ درصد کبدش را به خاطر جراحی لاغری بای‌پس روده از دست داده.

آن زمان هنوز کسی نمی‌دانست که جراحی لاغری بوده که کبد رضا را از کار انداخته. بعد از پیوند و در روزهای نقاهت او خدا را شکر می‌کند که جراحی به خیر گذشته و به زودی سرپا می‌شود اما ۱۰ سال بعد از این، عوارض همان جراحی جان این بازیگر ۴۳ ساله را می‌گیرد. اتفاقی که حالا بسیاری از مردم را درمورد جراحی‌های لاغری به تردید واداشته.

در روزهایی که همکاران و خانواده این بازیگر فیلم «مصائب شیرین» مشغول سوگواری هستند، در شبکه‌های اجتماعی برای اولین بار به طور جدی درباره عوارض منفی جراحی‌های لاغری، به خصوص اسلیو روده و معده حرف زده می‌شود.

یکی از بهترین توصیف‌ها را خبرنگاری در سایت خبرآنلاین می‌نویسد: «حواستان هست؟ حواستان هست تولید نفرت از بدن‌های ما چگونه قربانی می‌گیرد. زن و مرد ندارد. قربانی بدنش را دوست ندارد. حس می‌کند باید لاغرتر، زیباتر، قدبلندتر، کشیده‌تر و جوان‌تر باشد. همه چیز در الگویی قرار دارد که تبلیغات گسترده و زیرپوستی آن را تبدیل به ناخودآگاه جمعی ما کرده است.»

این بدن توان انقلاب ندارد

در اینستاگرام و توئیتر چند کاربر مشهور که از سال‌ها قبل انرژی خود را بر روی مبارزه با چاق هراسی گذاشته‌اند به خبر مرگ رضا داوودنژاد واکنش نشان می‌دهند.
یکی از آنها در روز گذشته در واکنش به این خبر توضیح می‌دهد:«بسیاری از بدن‌ها توان و کشش انقلابی که بابت برداشتن معده برایشان پیش می‌آید ندارند و اگر بیماری خطرناک بگیرند توان آنها پایین می‌آید. بعد از مرگ او، مردم می‌گویند این فرد بر اثر سرطان یا در مورد رضا داوودنژاد به دلیل بیماری کبد فوت کرد.
در مورد این افراد نباید بگوییم فوت کردند بلکه باید بگوییم جهان چاق هراس بی‌رحم آن‌ها را کشت.»

عادی‌سازی اختلال تغذیه

زهرا علی اکبری در انتقاد از رژیم یا جراحی‌های لاغری که اختلال تغذیه و همه عوارض آن را عادی سازی می‌کند در وبسایت خبرآنلاین اینطور نوشته است: کلینیک‌های زیبایی چون قارچ در سراسر این شهرها می‌رویند و اگر کمبود دارو و اقلام اساسی برای نجات جان انسان‌ها به چشم می‌خورد کسی با کمبود ژل و بوتاکس و ... روبه‌رو نیست. مرحوم رضا داوودنژاد اولین قربانی بدن‌سالاری نبود. آخرینش نیز نخواهد بود. تنها تفاوت او با سایر قربانیان شهرت اوست. میل مفرط به لاغری؛ حالا چنین فاجعه‌ای را آفریده است.

ماجرا از کجا آغاز شد؟

خاطرم هست سال‌ها قبل در زمان اولین پیوند کبد رضا داوودنژاد صحبت از این بود که از کار افتادن کبد وی به مصرف قرص لاغری بازمی‌گردد.
بعدها خودش در گفت‌وگویی با رسانه‌ها این موضوع را تکذیب کرد و دلیل این اتفاق را بای‌پس روده اعلام کرد.او این عمل را عملی اشتباه خواند و توضیح داد به دلیل وسعت ناحیه عمل، کبد وی تحت فشار قرار گرفته و عوارض ناشی از این اتفاق نیز به درستی از سوی پزشکان تشخیص داده نشده است.
عوارضی چون بی‌حالی و بی‌اشتهایی که اتفاقا مورد تشویق خودش و پزشکان معالجش قرار می‌گرفته، در حقیقت زنگ‌های خطری بوده که کبد به صدا درآورده بود اما شنیده نشد. تنها تجویز در این دوره حیاتی نیز قرص ویتامین بود.

در نهایت کبد او که در مدت زمانی کوتاه، ٩٠ کیلو وزن کم کرده بود از کار می‌افتد و او در سیزده سالی که پس از این اتفاق فرصت زیستن داشت با عوارض این لاغری غیراصولی دست و پنجه نرم کرد. کافی است فیلم‌های او را ببینید که چطور درباره‌ بزرگی بدنش صحبت می‌کند.

حتی ویدئویی کوتاه دارد با یکی از فوتبالیست‌های مطرح. عرصه‌ شوخی اما شوخی درباره‌ بدن اوست. انگار متر و معیار مشخص است و بدنی که خارج از این متر و معیار قرار گیرد، می‌تواند محلی برای شوخی و خنده باشد. هدف این‌جا یافتن مقصر نیست، مقصر اصلی را همه می‎شناسند.

آبان ماه سال گذشته سه زن در جریان سه عمل جداگانه برای لاغری و زیبایی جانشان را از دست دادند

مقصر اصلی مافیایی است که صنعت زیبایی را به محلی برای کسب درآمدهای هنگفت بدل کرده است. زنگ خطر از سال‌ها قبل به صدا درآمده اما در غیاب سیاستمدار دلسوز در عرصه‌ بهداشت و درمان؛ موج تبلیغات برای بیزاری از بدن در کنار بدن‌سالاری مورد تبلیغ توفنده‌تر می‌شود.

لازم نیست زیاد جستجو کنید. آبان ماه سال گذشته سه زن در جریان سه عمل جداگانه برای لاغری و زیبایی جانشان را از دست دادند اما کجاست آماری که نشان دهد هر ساله عمل‌های زیبایی و لاغری چه تعداد قربانی می‌گیرد؟

در کشوری که «بدن» تبدیل به عرصه‌ عمومی جدال سیاستگزاران با مردم شده و محدوده‌ بدن هر روز بیشتر از دیروز شاهد صدور بخشنامه و دستور است، تبلیغات عمومی چنان بر عمل‌های زیبایی و لاغری استوار است که گویی هیچ مسئولیتی جز زیباتر شدن در این جامعه وجود ندارد .

حالا به جای عبارت پزشک و بیمار شاهد همنشینی عبارت پزشک و زیباجو هستیم. نکته اینجاست که مغز متفکر صنعت زیبایی، حتی دست به ابداع واژه نیز زده است و زیباجو را به واژه‌ای جاافتاده در این عرصه بدل نموده.

لبخند و کامپوزیت دندان وقتی برای سرخاراندن ندارند اما آمارهای ارائه شده از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد هر ایرانی حداقل ۶ دندان پوسیده دارد

نتیجه‌ تبلیغات جهنمی برای نفرت از بدن با هدف ساختن بهشتی غیرواقعی برای آن‌ها که از خود بیزارند در بهترین حالت شباهت عجیب آدم‌هایی است که صورت و بدن را عرصه‌ تاخت و تاز پزشکان زیبایی کرده‌اند. در بدترین حالت نیز مرگ است که در می‌زند.

اطراف‌تان را ببینید. چه تعداد گونه‌های برجسته، ابروهای کادر شده، لب‌های ژل خورده، بینی عمل شده، موهای کاشته شده و بدن‌های نحیف تراشیده شده را می‌بینید؟

فاجعه اما آنجاست که طراحان لبخند و کامپوزیت دندان وقتی برای سرخاراندن ندارند اما آمارهای ارائه شده از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد هر ایرانی حداقل ۶ دندان پوسیده دارد؛ افراد ۳۰ تا ۴۰ ساله که در سن فعالیت اجتماعی هستند، ۱۲ تا ۱۳ دندانِ ازدست‌رفته دارند و در گروه سنی بالای ۶۵ سال نیز بیش از ۵۵ درصد افراد دیگر هیچ دندانی برایشان باقی نمانده.

۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۷
کد خبر: 53992

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha