۳۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۷
کد خبر: 56715
نخبه علمی در خط مقدم

متولد سال۱۳۱۱ درمحله سرپولک تهران. قرار نبود سیاسی شود،خودش فکرمی‌کرد می‌رود دانشگاه، درس می‌خواند و مهندس می‌شود اما مسیرش در زمان تحصیل در دانشگاه تهران در رشته الکترومکانیک عوض شد. از دانشگاه تهران، راهی آمریکا شد تا در رشته فیزیک درس بخواند اما سودای فعالیت ضد رژیم شاه او را رها نکرد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد ۳۱ خرداد ماه سالروز شهادت دکتر چمران است.متولد سال۱۳۱۱ درمحله سرپولک تهران. قرار نبود سیاسی شود،خودش فکرمی‌کرد می‌رود دانشگاه، درس می‌خواند و مهندس می‌شود اما مسیرش در زمان تحصیل در دانشگاه تهران در رشته الکترومکانیک عوض شد. از دانشگاه تهران، راهی آمریکا شد تا در رشته فیزیک درس بخواند اما سودای فعالیت ضد رژیم شاه او را رها نکرد.

انجمن اسلامی دانشجویان و شاخه خارج از کشور نهضت آزادی را تأسیس کرد و فعالیت‌های او و دیگر دانشجویان زمان شاه در اروپا و آمریکا در صحنه جهانی رژیم را ذله کرده بود. بعد از دفاع از تز دکترایش در رشته پلاسما فیزیک از دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیا، راهی کوبا و بعد مصر شد تا آموزش‌های نظامی را فراگیرد. او تصمیمش را گرفته بود، قرار نبود در دانشگاه‌های درجه‌یک دنیا درس بدهد و در آزمایشگاه‌های مجهز وقتش را بگذراند، او می‌خواست انسان‌ها را از شر ستم و طاغوت نجات دهد، برای همین به لبنان رفت.

مسیر پرتلاش تا شهادت

لبنان در زمان ورود مصطفی چمران صحنه نزاع و کشمکشی طولانی بود که یک سر آن به رژیم صهیونیستی و نوکرانش برمی‌گشت. هدفش از سفر به لبنان، آموزش جنگ‌های چریکی نزد مبارزان فلسطینی بود اما لبنان او را دامنگیر خود کرد. ستمی تاریخی و طولانی بر شیعیان، این گروه مذهبی را به گوشت دم توپ درگیری‌های داخلی این کشور تبدیل کرده بود. امام موسی صدر در تلاش بود، شیعیان را از گروهی ستم‌پذیر و درجه‌دو، به گروهی کنشگر و حاضر در صحنه اول لبنان تبدیل کند. مصطفی چمران به پیشنهاد امام موسی صدر برای ماندن در لبنان و کمک برای تجدید ساختار تشکیلات سیاسی و اجتماعی شیعیان و متحد کردن صف مسلمانان لبنان جهت نبرد در برابر همسایه اشغالگرشان لبیک گفت. در لبنان بود که او توانست پایه‌های اولیه جنبش امل را به‌درستی بنیان نهد و به یکی از چهره‌های محبوب در میان مردم این کشور تبدیل شد. بعد از پیروزی انقلاب برای تبریک این پیروزی بزرگ به کشور آمد و قصد داشت به لبنان برگردد اما امام(ره) از او خواستند در ایران بماند و به کشور خدمت کند. چمران این خواسته امام را اطاعت کرد و در آموزش نخستین گروه‌های تشکیل‌دهنده سپاه پاسداران نقش مهمی داشت. انقلاب تازه به پیروزی رسیده بود که گروهک‌های تروریستی تجزیه‌طلب، تحرکات خود را در نقاط مختلف از جمله کردستان آغاز کردند و چمران به فرمان امام(ره) برای رفع غائله به کردستان رفت. بعد از پایان ماجرا به‌عنوان وزیر دفاع و با حکم امام(ره)، به سمت مشاور شورای عالی دفاع ملی منصوب شد.با شروع جنگ تحمیلی، میز وزارت را رها کرد و به جبهه رفت و ستاد جنگ‌های نامنظم را بنیان نهاد. طرح‌های او در ابتدای جنگ، دشمن را برای مدتی قابل توجه زمینگیر کرد و در نبردها بر سر حفظ شهر سوسنگرد نیز او و نیروهایش ضربات سختی به دشمن وارد کردند. سرانجام این استاد دانشگاه، چریک و وزیر منحصربه‌فرد، در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که برای سرکشی، معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به جای «ایرج رستمی» به دهلاویه رفته بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ زخمی شد و به اهواز نرسیده بود که شهید شد.

تأثیر بر مقاومت اسلامی لبنان

این روزها، استیصال رژیم صهیونیستی در برابر مردم فلسطین و مبارزان لبنانی، چهره جدیدی به خاورمیانه بخشیده است. شاید جوان‌ترها به یاد نداشته باشند که روزگاری، اسرائیل چنان هیمنه‌ای داشت که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که می‌توان حتی یک سرباز این رژیم را کشت یا با این دولت اشغالگر و زیاده‌خواه، بیش از دو، سه روز جنگید. نقش مصطفی چمران و امام موسی صدر در پایه‌گذاری نخستین حرکات واقعی و میدانی برای مقاومت در برابر این رژیم بی‌مانند است. آنها توانستند نیروهای پراکنده، ضعیف و شکست‌خورده مسلمانان را در این کشور متحد کنند و به آنان اعتمادبه‌نفس ببخشند. همکاری چمران با نیروهای فلسطینی برای تربیت چریک‌های شیعی چند سال بعد وقتی او دیگر به شهادت رسیده بود، نتیجه داد و زمانی که لبنان در سال ۱۹۸۲ زیر آتش هجوم بی‌امان ارتش اشغالگر درآمد، همین نیروها بودند که در برابر دشمن متحد شدند و جنبش مقاومت اسلامی لبنان تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و نهضت آزادیبخش امام(ره) تشکیل شد؛ جنبشی که به بیرون‌راندن رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۰ از خاک لبنان انجامید و امروز به کابوسی برای رژیم جعلی تبدیل شده است. خاطره‌ای از رهبر انقلاب در اینجا خواندنی است. این خاطره در خطبه‌های نماز جمعه در روز ۲۴ بهمن ۱۳۸۲ بیان شده است: «همان ایام انقلاب ما، لبنان غوغایی بود. صهیونیست‌ها هر کاری می‌خواستند با لبنان می‌کردند؛ حمله می‌کردند، می‌کشتند، تجاوز می‌کردند و هواپیماهای‌شان در آسمان لبنان می‌آمدند و می‌رفتند؛ مثل این‌که آسمان کشور خودشان است! در عوض، گروه‌های لبنانی به جان هم افتاده بودند. نزدیک پیروزی انقلاب، یک نوار دوساعته از مرحوم دکتر چمران آورده بودند؛ بنده در مشهد آن را گوش می‌کردم. خودش در لبنان بود و جزئیات مصیبت‌های مردم لبنان رادرآنجا شرح می‌داد.الان کارمردم لبنان به جایی رسیده که به اسرائیل ضربه‌ای می‌زنندکه ازاول حضور صهیونیست‌ها در این منطقه، هیچ دولت عربی چنین ضربه‌ای به آنها نزده است... . اگر در دل ملتی امید نباشد، این چیزها پیش نمی‌آید؛ این امید را شما دادید.»

چمران در نگاه رهبری
شهید چمران چنان که گفتیم، یک نخبه علمی به تمام‌معنا بود، در بهترین دانشگاه‌های جهان درس خوانده بود، می‌توانست زندگی راحت و بدون دردسری در آمریکا داشته باشد، همان‌جا استخدام شود و به کار پژوهشی در رشته فیزیک بپردازد اما جانی بی‌قرار و عشق به جهاد در راه خدا در نهادش بود که باعث می‌شد به این حد رضایت ندهد. او همواره آماده بود در سخت‌ترین شرایط باشد، دشوارترین مأموریت‌ها را به جان بخرد و بدون این‌که خود را محبوس نام و نان کند، به میدان‌های سخت جهاد وارد شود. او حتی در زمانی که می‌توانست به‌عنوان وزیر دفاع کت و شلوار بپوشد و پشت میزش بنشیند و نیروها را هدایت کند، در خط مقدم میدان حاضر بود. باز هم بد نیست به خاطرات رهبر معظم انقلاب سری بزنیم. خاطره‌ای از نخستین روزهای جنگ و در زمانی که کشور در اوج التهاب بود: «آمدم ستاد مشترک، آنجا همه جمع بودند؛ مرحوم شهید رجایی بود و شهید بهشتی بود، آقای بنی‌صدر بود، همه بودند دیگر. ما رفتیم آنجا و مشغول گفت‌وگو شدیم که حالا چه ‌کار باید بکنیم، گفتند که ــ شاید خود بنده پیشنهاد کردم ــ اول باید با مردم حرف بزنیم، [چون] مردم نمی‌دانند چه خبر شده. هنوز هم از ابعاد قضیه درست مطلع نبودیم که چند شهر را زده‌اند؛ [فقط] می‌دانستیم غیر از تهران، جاهای دیگر را هم زده‌اند. بنده پیشنهاد کردم که ما یک اعلامیه‌ بدهیم؛ این مال ساعت مثلا دو و سه بعدازظهر و قبل از پیام امام(ره) است. به من گفتند خودت برو بنویس. من رفتم آن طرف و یک چیزی نوشتم و از رادیو آمدند [و آن پیام] با صدای من پخش شد... از دزفول و از اهواز و مانند اینها مرتب تلفن می‌زدند به همان مرکز و اظهار می‌کردند که کمبود دارند؛ کمبود نیرو، کمبود مهمات و کمبود امکانات. بحث نیرو که شد، بنده به ذهنم رسید که من یک کار می‌توانم بکنم و آن این‌که بروم دزفول، آنجا بنشینم و اطلاعیه بدهم و پخش کنم اینجا و آنجا و درخواست کنم که جوان‌ها بیایند؛ یک چیز این‌جوری به ذهن من رسید. خب، لازم بود از امام اجازه بگیریم؛ بدون اجازه ایشان که نمی‌شد من بروم؛ رفتم جماران. احتمال می‌دادم که امام مخالفت کنند، [چون] گاهی اوقات با بعضی از اقدامات این‌جوری ما ــ مسافرت‌ها و مانند اینها ــ امام باتردید برخورد می‌کردند. به مرحوم حاج‌احمدآقا گفتم من می‌خواهم بروم به امام این را بگویم و درخواست کنم که اجازه بدهند من بروم جبهه ــ بروم دزفول ــ و شما کمک کن که امام به من اجازه بدهد. حاج‌احمدآقا هم قبول کرد، گفت باشد. آمدیم داخل اتاق. داخل اتاق دیدم چند نفر هستند، مرحوم چمران هم نشسته بود. من به امام گفتم به نظر من رسیده که اگر بروم منطقه جنگی، وجودم مؤثرتر است تا که اینجا بمانم؛ شما اجازه بدهید من بروم. امام بدون تأمل گفتند: بله، بله، شما بروید! یعنی برخلاف آنچه ما خیال می‌کردیم امام می‌گویند نه، بدون هیچ ملاحظه گفتند بله، بله، شما بروید. وقتی ‌که به من گفتند شما بروید ــ که من خیلی خوشحال شدم ــ مرحوم چمران گفت: آقا! پس اجازه بدهید من هم بروم. گفتند: شما هم بروید. بعد من دیگر رو کردم به مرحوم چمران، گفتم پا شو دیگر، معطل چه هستی؟ بلند شویم برویم. آمدیم بیرون، قبل از ظهر بود. قصد من این بود که همان‌وقت حرکت کنیم، ایشان گفت که نه، صبر کنیم تا عصر. چون من تنها بودم، [یعنی] من با کسی نمی‌خواستم بروم، تنها می‌خواستم بروم، ایشان یک عِده و عُده‌ای داشت ــ که بعد که رفتیم، [دیدیم] حدود ۶۰، ۷۰ نفر، ایشان افرادی را داشت ــ که آماده بودند و با ایشان تمرین کرده بودند، کار کرده بودند و ایشان می‌خواست با خودش بیاورد اینها را و اینها را باید جمع می‌کرد. به من گفت شما تا عصر صبر کن و به جای دزفول هم می‌رویم اهواز، اهواز بهتر از دزفول است؛ گفتم باشد... عصر راه افتادیم با مرحوم چمران، سوار یک سی۱۳۰ شدیم و آمدیم طرف اهواز. اهواز تاریک محض بود! حالا من دیدم بعضی‌ها که درباره‌ منطقه‌ جنگی رمان نوشته‌اند و مطلب نوشته‌اند ــ بنده خب منطقه‌ جنگی را، یعنی اهواز را در همان روزهای اول جنگ از نزدیک دیده‌ام و مدتی هم آنجا بوده‌ایم ــ به‌کلی آنچه نوشته‌اند، خلاف واقع است.»
البته خاطرات خواندنی بسیاری از رهبر انقلاب از روزهای نخست جنگ نقل شده که ایشان در خصوص شکل‌گیری ستاد جنگ‌های نامنظم و شیوه کار شهید چمران و شجاعت او در جبهه نبرد سخن گفته‌اند: «چمران بارها و بارها در میدان‌هایی رفته بود که یک پایش شهادت بود. او بی‌قرار شهادت و رسیدن به لقای دلدارش بود. خودش در یکی از یادداشت‌هایش چنین نوشته است: بگذار همه ستارگان، همه سنگ‌ها، همه درخت‌ها، همه خانه‌ها شاهد باشند، آسمان شاهد باش که در زیر سقف بلند تو یک‌تنه با انبوهی کبیر از تانک‌ها و زره‌پوش‌ها و سربازان کفر روبه‌رو شدم. لحظه‌ای تردید به دل راه ندادم. ذره‌ای از فعالیت شدید دست برنداشتم. مثل ماهی در حال سرخ‌شدن از نقطه‌ای به نقطه دیگر می‌غلتیدم و رگبار گلوله در اطراف من می‌بارید و من نیز به چهار طرف تیراندازی می‌کردم و سربازان کفر را به خاک می‌ریختم. ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاک‌های پاک تو گلی گلگون به وجود آورده بود ومن ابا نداشتم که تا آخرین قطره خون خود را تسلیم کنم، احساس می‌کردم که عاشوراست و در حضور حسین(ع) می‌جنگم و او چابکی و زیردستی مرا تحسین می‌کند و از قربانی‌شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد. او می‌داند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم که در راهش جان ببازم.»

همیشه باید از چمران گفت
خوشبختانه در سال‌های اخیر، به همت ابراهیم حاتمی‌کیا، فیلم«چ» درباره برهه‌ای از زندگی شهید چمران ساخته شده است.هنرمندان کشور در رشته‌های مختلف سعی کرده‌اند درباره زندگی این شهید، آثار مختلفی بسازند و ما در حوزه تصویر و نمایش، چه در سینما، چه در تئاتر و چه در هنرهای تجسمی آثار خوبی را دیده‌ایم. همچنین کتاب‌های زیادی درباره این شهید نوشته شده که وجوه مختلف وجود ارزشمند او را برای مخاطبان تشریح کرده‌اند. این آثار هم در حوزه تاریخ شفاهی و هم در حوزه ادبیات داستانی و نمایشنامه‌نویسی خلق شده‌اند که خلأ موجود را در این حوزه تاحدی پر کرده‌اند اما به نظر می‌رسد مصطفی چمران آن‌قدر چهره‌ای جذاب و چندوجهی است که باز هم جای گفتن، نوشتن، ساختن و معرفی‌کردن او به نسل جدید وجود دارد.

کتاب‌هایی درباره شهید چمران

مرد رؤیاها
نویسنده: سیدمهدی شجاعی
ناشر: نیستان
داستانی بر اساس زندگی شهید چمران

انسان و خدا
نویسنده: شهید مصطفی چمران
ناشر: بنیاد شهید چمران
یک دوره سخنرانی علمی و عرفانی در کانون توحید در ماه رمضان

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
نویسنده: شهید مصطفی چمران
ناشر: بنیاد شهید چمران
یادداشت‌های شهید چمران

دلم برایش تنگ شده
نویسنده: محمدعلی جعفری
ناشر: امیرکبیر
زندگینامه داستانی شهید چمران

نیمه پنهان ماه۱
نویسنده: حبیبه جعفریان
ناشر: انتشارات روایت فتح
خاطرات همسر شهید چمران

۳۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۷
کد خبر: 56715

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha