گروه اقتصاد کلان پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، بخش اول گفت و گو با دکتر محسن عامری شهرابی استاد دانشگاه و تهیه کننده سینما و تلویزیون به چرایی این موضوع پرداخته شد که تاب آوری چیست؟ چرا تاب آوری در دنیای شلوغ امروز به مراتب پراهمیت تر از همیشه تاریخ بوده است و اینکه چرا ما تاب آوری لازم را نداریم. در قسمت دوم این گفت و گو دکتر عامری تاثیر گذاری بی تابی جامعه ایرانی را در ساحت های مختلف اجتماعی بخصوص اقتصادی مورد نظر قرار داده تا با گریزی به پیشینه فرهنگی جامعه ایرانی و توجهی به آنچه در زندگی کنونی ایرانیان می گذرد به دنبال راهکاری برای افزایش تاب آوری و رسیدن به نقطه مطلوبی باشد که غایت زندگی بشر یعنی رفاه در عین آرامش با به بار نشاندن مفهوم والایی به نام انسانیت است، این بحث در ادامه ناظر به نکات توضیح داده شده است.
در جلسه قبلی به این موضوع اشاره کردیم که تاب آور کردن جامعه در یک فرآیند و بازه زمانی ممکن می شود اگر از امروز تاب آوری را برای جامعه کلید بزنیم در نهایت چند سال برای این موضوع باید وقت صرف شود تا الفبای کارکردی آن در جامعه به صورت عینی و عملی دیده شود؟
مفاهیمی مثل کار، پول و روابط اجتماعی مولفه های مهمی در زندگی هستند، مفاهیمی که استفاده درست یا غلط از آنها کارکردهای مختلفی بر جریان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به جا می گذارد. مفاهیمی که در صورت استفاده درست امید آفرین است و توسعه جامعه را تضمین می کند اگر با مفاهیم غیر عقلی ترکیب شوند، قطعاً جواب معکوسی خواهند داد. لذا اگر به چنین مرحله ای رسیدیم، باید پشت سرمان را نگاه کنیم که چه کرده ایم که کارکرد غلطی را دراشکال و حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه پیاده کرده ایم. از اینجاست که در نقطه بازگشت به عقب، انسان ها را باید یکی با یکی آموزش داد، و نسل های جدید را تحت آموزشی قرار داد که خروجی آن تاب آوری نهادینه شده در ذهن و عملکرد آنها باشد. نباید گمان کنیم با ساخت چند برنامه تلویزیونی یا کار رسانه ای و فرهنگی امکان افزایش تاب آوری اجتماعی را در اسرع وقت خواهیم داشت، بلکه بنا به ظرفیت وجودی آدمها این زمان ممکن است طولانی شود از پنج تا ده سال طول بکشد، بنابراین به یک باره نمی توان با یک گام و پرش بلند افراد جامعه را تاب آور کرد، چرا که جامعه باید ظرفیت و وجود پذیرش و نهادینه کردن این مسئله را در خود داشته باشد.
یک سوال اساسی این است که متاسفانه در خیلی از موارد دچار تناقض هستیم، گاهی اوقات رفتار اقتصادی به شدت عقلانی و فرد محوری داریم و گاهی اوقات اصلا منافع ملی را در نظر نمی گیریم، گاهی اوقات برای یک مساله احساسی هزینه زیادی می کنیم، نمونه اقتصادی آن صف های صرافی برای خرید ارز، در حالی که افزایش تورم با ایجاد تقاضای ارز به نفع خود خریدار دلار نیست، چرا که به مرور زمان قدرت خرید ما را کاهش می دهد، چرا این همه دچار تناقض رفتاری هستیم؟
به دلیل اینکه روی افزایش سواد فرهنگی جامعه اصلا کاری صورت نگرفته و مردم سواد فرهنگی قابل اعتنایی ندارند. آموزش فرهنگ یک فرآیند طولانی است که افراد از کودکی باید تحت آموزش قرار بگیرند. اگر این موضوع در مردم نهادینه شده بود در دوره ای که از آن به عنوان جنگ اقتصادی یاد می شود و تلاطم های اقتصادی زیادی بار مشکلات ما را دو صد چندان کرده است خود ما نباید با بی تابی بیشتر گستره تلاطمات را افزایش دهیم. بنابراین اگر دلسوز ایران و ایرانی هستیم از همین امروز باید مدیریت تلاطم های فرهنگی را در جامعه آموزش دهیم و نهادینه کنیم.
حاکمیت در بی تابی مردم نه به لحاظ عدم فرهنگ سازی بلکه به لحاظ دمیدن در هیجانات مختلف تا چه اندازه نقش دارد؟
واقعیت این است که در نوسانات اقتصادی و مسابقه اقتصادی که راه افتاده، مردم به نوعی توسط خود دولت و حکومت به این مسیر هل داده می شوند. سیگنالهایی که حاکمیت ازسود آوری این بازار و آن بازار به مردم می دهد، البته منفعت دولت هم دراین سیگنال دهی نهفته است! وقتی فضای اقتصادی توسط خود دولت ناایمن می شود، امیدی به آینده اقتصادی باقی نمی ماند همه سیاست های غلط مسوولین نوعی سیگنال دهی به جامعه است، بنابراین مردم ناخودآگاه از طرف دولت به کانالی سوق داده می شوند که لاجرم چنین رفتاری از آنها سر می زند، بنابراین قسمتی از آنچه به عنوان تناقض در درونی فرهنگی در رفتار مردم مشاهده می شود در عدم آموزش دهی و بخش پررنگ دیگر هم وابسته به تاثیر گذاری های حاکمیت است. مشخص است وقتی عموم مردم چنین سیگنال هایی از دولت می بینند عکس العملی دیگری نشان می دهند که کاملا در تضاد با تاب آوری اجتماعی است.
چرا بر روی نهادینه کردن فرهنگ کار کردن برای رفاه عمومی کاری در بدنه اجتماع صورت داده نشده، یا اصلا کار گروهی که عواید و منفعت عمومی به دنبال دارد برای ایرانیان چندان آشنا نیست؟
به این دلیل که لذت در ایران به خوبی و به درستی تعریف نشده ما نتوانستیم ابعاد مختلف لذتی که در کار گروهی وجوددارد را برای همه مردم تببین کنیم، لذا لذت فردی تعریف شده، لذت گروهی، لذت، ساختاری، لذت جمعی و لذت ملی تعریف نشده است. ایرانیها در برخی مسائل به شدت عمومی هستند وقتی بحث پول میشود به دلیل آسیبهای اجتماعی چهل سال و قرن های گذشته به شدت فرد گرا میشوند، در حالی که فردگرایی محض باعث از دست دادن فرصت های بیشتر برای من و شما و همه ی ما می شود، لذا اگر منفعتی داشته باشیم سعی می کنیم آن را از دیگران مخفی نگاه داریم، چون به دیگران اعتماد نداریم در حالی که اگر این مساله بر ذهن ما حاکم نبود همه کنار هم از عواید بیشتر اقتصادی بهره مند می شدیم و من و شما و هر کدام از ما پلکان ترقی دیگری و در نهایت پلکان رشد جامعه می شدیم. فردیت به شدت با خوشبختی ذهنی و درونی در تضاد است، از این رو باید انسان ها یاد بگیرند که بعضی از مسائل عمومی است، بعضی از مسائل فردی است و این مسائل گروهی و ملی است که اگر به خوبی توسط یکایک ما دنبال شود آن لذت و خوشبختی واقعی را به من و شما و جامعه ما می دهد. جامعه همان خانواده ماست، خانواده ما کوچک و متشکل از چند نفر است اما جامعه و میهن ما بزرگ است، همانگونه که برای رشد اعضای خانواده تلاش می کنیم چون آنها را متعلق به خود می دانیم برای رشد جامعه هم باید تلاش کنیم تلاش کنیم فرهنگ اعتماد عمومی، بستر سازی برای رشد یکدیگر را با این ذهنیت که رشد تو رشد من و رشد من رشد توست پیش ببریم. اگر تعاملات بین گروهی خود را نتوانیم درست کنیم، در بسیاری از بخش ها دچار زیان های بزرگی خواهیم شد.
چنین رفتارهایی از چه زمانی و چگونه در فرهنگ زندگی ما ریشه دوانیده است؟ آیا این مشکل بزرگ فرهنگی که تأثیرات و تبعات آن به سایر بخشها خسارت وارد می کند قابل حل و فصل است؟
قسمتی از ریشه این موضوع به ترویج غرب گرایی در دهه ۲۰ تا ۳۰ برمیگردد که روشنفکران غرب گرا بدون کمترین مطاله ای، ارزش های غربی را با ارزش های ایرانی در آمیختند. اما چرا این اتفاق افتاد و این مشکل را چگونه در زمان کوتاهی می توان حل کرد، باید فرهنگ سازی کرد، چونان آدم افسرده ای که بیماری روحی دارد، باید با دارو و ایجاد یک فضای آرامش بخش به این بیمار کمک کرد. شرایط امروز اقتصادی ما و عملکردهای فرهنگی و اجتماعی مردم نشان می دهد باید با عقلانیت فضای پیش روی خود را روشن کنیم، باید خروجی عقل خود را بر روی روشن کردن تاریکی های پیش رو متمرکز کنیم، یعنی یاد بگیریم برای بهبود امور آن هم به شکل ملی عمل کنیم، وقتی چنین رویکردی نداریم یعنی تا کنون در تاریکی راه رفته ایم، راه پیش روی ما باید روشن شود. باید به این نتیجه برسیم که اگر برای هم کار کنیم، منفعت اجتماعی ملاک عمل ما باشد قطعا به جای اینکه سهم ما صف کشیدن در بازارهای مختلف برای دلالی یا منفعت فردی باشد که در اصل منفعت نیست، در زمان کوتاهی بعد از گذشت چندسال متوجه میشویم که هم من سود برده ام هم دیگران. اگراین ذهنیت به صورت شفاف دنبال شود همه آدم ها می توانند به نوعی کارآفرین شوند و چرخ اقتصاد را بچرخانند. متاسفانه اقتصاد ما تاریک است محیط اقتصادی ایرانیان تاریک و نیازمند روشن کردن چراغ های مختلفی است، باید بیاموزیم که ثروتمند شدن و رفاه داشتن در جریان اقتصادی ایجاد می شود، با راه اندازی کسب و کاری که منافع جمعی را تامین کند، کاری که برای رشد و نتیجه دادن آن باید اصل مداومت را بیاموزیم، در حالی که متاسفانه مردم ما صبر و استقامت و تاب آوری لازم را هنوز کسب نکرده اند. باید لذت کار کردن در جامعه نهادینه شود، باید انسانها را تربیت کنیم و انسانها را حرفه ای بار بیاوریم. جامعه از از پنهان کاری تهی شود حرف با عمل یکسان باشد، منافع فردی ملاک عمل نباشد، منافع گروهی و اجتماعی دیده شود. بین بچه کارگر و مدیر کل یا فرزند وزیر و رئیس جمهور نباید در برخورداری های اقتصادی تفاوتی وجود داشته باشد چرا که اگر وجود داشته باشد به افزایش عقده ها و حقارت ها در جامعه دامن زده ایم. مسابقه برد و باخت باید تمام شود، فرهنگ رقابت برای هر چه مفید تر بودن برای کشور باید جایگزین رقابت های من و تو شود، رفاقتی کار کنیم تا اقتصاد، سیاست، کشور داری همه بر یک مسیر و مدار درست قرار بگیرد.
نظر شما