گروه صنعت و بازرگانی پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد؛شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی از بدو تاسیس در میانه های دهه شصت تاکنون بیشترین تغییرات مدیرعاملی را در دولتی تحمل کرد که اتفاقاً مدعی ثبات مدیریتی و اعتدال و عقلانیت بود . اگرچه اکنون معانی این واژه ها مفاهیم خود را پس از هشت سال کم رنگ شده است.
هشت مدیرعامل در هشت سال اخیر در دو دوره وزارت ربیعی و شریعتمداری در دولت اعتدال و اصلاحات رکوردی است که باید در کتاب گینس بنویسند.
نجات امینی، فیاض بخش، سعیدی، نوروز زاده، لطفی، آیت اللهی، رضوانی فر و شجاعی برهان کسانی بودند که حتی برخی فقط چند روز از ابتدای دولت یازدهم تا پایان دولت دوازدهم بر این شرکت بزرگ ریاست کردند.
به طور منطقی، هنگامی که یک تیم در دستیابی به اهداف تعیینشده موفق باشد، تمایل اندکی برای تغییر و تحول ترکیب اعضا وجود دارد و گاهی این ترکیب به جز تغییرات جزئی یا اجباری، برای دورههای بلندمدت حفظ میشود. این نگرش برگرفته از پیشفرضیست که عملکرد موفقیتآمیز را بیش از همه ناشی از ترکیب مجریان و هدایتگران تیم میداند. این قاعده در دنیای کسبوکار نیز صادق است.
مدعیان انتصاب مدیران شایسته در وزارت کار ، تعاون و رفاه اجتماعی در دولت های یازدهم و دوازدهم به نحوی این شرایط را در شستا رقم زدند که حتی در خود سازمان تامین اجتماعی به عنوان سازمان و نهاد بالادستی شستا هم از صمداله فیروزی تا نوربخش، محسنی بندپی، زدا و سالاری ۵ مدیرعامل را طی این هشت سال نصب و عزل کردند.
به نظر می رسد در شرایط کنونی حجم وسیعی از مطالبات برجای مانده و وظایف مطالبه شده از سازمان تامین اجتماعی و شرکت سرمایه گذاری آن ، این مهم را به نقطه عطف انتصابات وزیر کار تعاون و رفاه اجتماعی مبدل نموده است. دکتر عبدالملکی که در برنامه های خود به درستی از ضرورت تحول در ساختارها و بهگزینی در انتخاب مدیران زیرمجموعه وزارت رفاه با هدف کارآمدی بیشتر سخن گفته است در این مقطع زمانی با گزینش فردی شایسته برای این دو مجموعه بسیار بزرگ و حیاتی می تواند بخش مهمی از برنامه های وعده داده شده خودر ا محقق سازد.بدیهی است که سازمان تامین اجتماعی بیش از نیمی از جمعیت کل کشور را تحت پوشش دارد و به معاش و سلامت این خانوادهها یاری میرساند. اما هماکنون در وضعیت بحران مالی قرار دارد. بر اثر مجموعهای از عوامل درون و برونسازمانی، مسیر مالی اخیر، ورودیکاه و خروجیافزا بوده و پایداری مالی این سازمان را با معضل اساسی روبهرو کرده است.
افق پیشرو، با توجه به تداوم همان مسیر، و تضعیف کارکرد بخش سرمایهگذاری سازمان و معضلات دیگر، بههیچعنوان روشن نیست و رویکرد یک دهه اخیر این وضع را بسیار وخیم تر نموده است.
حال باید پرسید نقش مدیرعامل در تخفیف یا تشدید بحران چیست؟ مختصات سازمان تامین اجتماعی به نحویست که وقتی مدیر عاملی جدید در رأس اقتدار اجرایی آن قرار میگیرد، معمولاً از ساختارها و فرایندهای ویژه این سازمان، که ماهیت و عملکرد متمایز و پیچیدهای دارد، آگاهی کافی ندارد، و صرف زمان برای کسب آگاهی در حین تصدی سمت مدیرعاملی، هزینه بالایی برای سازمان و ذینفعان آن رقم خواهد زد؛ لذا هر چه مدیرعامل جدید بر اساس معیارهای مناسبی انتخاب شده و توانمندتر باشد، این زمان صرفشده کوتاهتر و کمهزینه خواهد بود.
در واقع، بیگمان، شوک مالیِ حاصل از ورشکستگی این سازمان، در مقایسه با شوک قیمتافزایی سوخت که به آن اعتراضات مردمی و شکاف اجتماعی انجامید، طیف وسیعتری از جمعیت کشور را در بر خواهد گرفت و از آنجایی که انتخاب مدیرعامل نامناسب برای آن میتواند به چنین بحران ملیای دامن بزند، هیچ سیاستمدار خردمندی، این تصمیمگیری را، آسان، کماولویت و کماهمیت نخواهد پنداشت.
به استناد اسناد بودجة کل کشور، حدود ۴۰ سال است که دولتهای مستقر تعهدات خود به سازمان تأمین اجتماعی را، بهموقع، پرداخت نکردهاند. برآوردهای مختلف نشان از حجم بسیار بالای بدهی انباشتة دولت به سازمان تأمین اجتماعی دارد. چنانچه اسناد حسابرسیشده تا انتهای سال ۱۳۹۸، با لحاظ ارزش زمانی بدهی براساس نرخ تورم، نشان از رقمی بالغ بر ۳۰۰ هزار میلیارد تومان دارد. از سوی دیگر، مطالعات علمی، مبتنی بر الگوهای اقتصادسنجی نشان میدهد که رقم بدهی دولت از۸۵ هزار میلیارد تومان در سال ۹۳ به رقم ۴۵۰ هزار میلیارد تومان به قیمت جاری سال ۱۴۰۰ خواهد رسید.
از این رو براساس آنچه گفته شد مطابق با یک نگاه خردمندانه ایجاب میکند که یکی از قویترین مدیران اجرایی و اقتصادی کشور در رأس این سازمان قرار گیرد تا علاوه بر سامان بخشی نظامات اجرائی سازمان، در سطوح حاکمیتی امکان استیفای حقوق ذینفعان خود را داشته باشد .
اهمیت انتخاب هوشمندانه مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، تنها به حساسیت امر از لحاظ امنیت ملی برنمیگردد، بلکه هر دولت مدعیِ احقاق حق مردم، باید آگاه باشد که ماهیت مدیریت در سازمان تأمین اجتماعی، به «تعهد امانی» نسبت به منابع بیمهشدگان و ذینفعان آن گره خورده است و مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی، باید از میان کسانی انتخاب شود که:
۱- از مبانی نظامهای بیمه اجتماعی شناخت کافی داشته باشند: زیرا مدیریت سازمانهای بیمهگر مستلزم آگاهی کافی از ماهیت و کارکردهای بیمه اجتماعی است.
۲- دارای شخصیت مستقل و بهاندازه کافی تحولگرا بوده و از توان اجرایی ثابتشده بهرهمند باشد.
۳- با توجه به تجربه پیشین آسیبهایی که از جانب بدهبستان و رابطهسالاری متوجه سازمان شده، مدیرعامل جدید باید بتواند در مقابل خواستههای غیرحرفهای و منفعتجوی نیروهای بیرونی و درونی مقاومت کند و عملکرد و سابقه ای شفاف، بدون رانت و فساد داشته باشد.
۴- با توجه به اینکه بخشی از مشکلات سازمان به فقدان یا ضعف رابطه سازنده با دولت و مجلس برمیگردد، در صورتی که صلاحیت، سوابق و جایگاه مدیرعامل جدید، بهقدرکافی شناختهشده و مناسب نباشد و قابلیت بهرسمیتشناختهشدن از سوی دولت و مجلس را نداشته باشد، شکلگیری چنین رابطه سازندهای ناممکن میشود لذا این ارتباط منسجم، قوی و موثر شرط لازم آن است؛
۵- سازمان تامین اجتماعی برای مواجهه مناسب با بحرانهای کنونی و آینده، به شدت نیازمند ایجاد تحول و تقویت مغزافزاری است، که راهبری آن تنها از مدیرعاملی مستقل، جسور، اصول مدار، متعهد، ثابتقدم و واجد مهارتهای مدیریتی در سطحی بالا برمیآید.
باید به خاطر سپرد این مجال زمانی برای اشتباه مجدد پیش روی ما نگذاشته است و اگر بخواهیم اعتماد از دست رفته مردم را بازسازی کنیم این انتخاب ارزش ویژه ای پیدا خواهد کرد .
نظر شما