به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از فرهیختگان سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار: شبکه نمایش خانگی چندسالی است جان گرفته و آمدن کرونا در دوسال اخیر هم به این روند کمک کرده است. میزان سریالهای تولیدشده ایرانی در دو، سه سال اخیر رشد چشمگیری داشتهاند و فضا به شکلی پیشرفته است که این سریالها حتی رقیب جدی سینما و تلویزیون هم شدهاند. پلتفرمهای تولید و پخشکننده سریالها از راههای مختلف میزان سرمایهگذاریها را بیشتر و پای ستارهها و کارگردانهای مشهور را هم به رسانههای خصوصی خود باز کردهاند. هرکدام از این دو پلتفرم معروف درحالحاضر سریالهای هفتگی دارند و مخاطبان ثابتی هم برای خودشان دستوپا کردهاند؛ مخاطبانی که بهواسطه خالی بودن دست تلویزیون به دامن این پلتفرمها پناه آوردهاند و گاه خوشحال از این جابهجایی هستند و گاه ناامید و دلخور.
حالا که هشتماه از سال ۱۴۰۰ گذشته، شاید زمان مناسبی باشد برای بررسی عملکرد پلتفرمها و تحلیل آن سریالهایی که در این سال برای اولین بار پخش شدهاند؛ سریالهایی که با تبلیغات و هزینههای فراوان آمدند و اکثرشان خروجیای جز شکست و احتمالا ضرر مالی نداشتهاند.
اسفند ۹۹ و فروردین ۱۴۰۰ بود که دو پلتفرم «فیلیمو» و «نماوا» دوبار متوالی قیمت خرید اشتراک را برای مخاطبان افزایش دادند. فیلیمو اسفند ۹۹ هزینه اشتراک ماهیانه خود را از ۳۵ هزار تومان به ۵۹ هزار تومان افزایش داد. انگار افزایش قیمت اسفندماه برای «صبا ایده»ایها کافی نبود و بار دیگر در فروردین ۱۴۰۰ قیمت اشتراک یکماهه را به ۹۹ هزار تومان رساندند. اشتراک سهماهه فیلیمو نیز که در اسفند ۹۹، ۱۴۹ هزار تومان ارائه میشد درحالحاضر ۲۹۷ هزار تومان فروخته میشود. نکته قابلتوجه این است که بهتمامی قیمتهای مذکور باید ۹ درصد حق مالیات افزوده شود. این افزایش مختص فیلیمو نبود. در نماوا هم در اسفند ۹۹ قیمت یک ماه اشتراک این پلتفرم بدون محاسبه ارزشافزوده از ۲۵ هزار تومان به ۵۹ هزار تومان رسید و در فروردین ۱۴۰۰ این رقم را به ۹۹ هزار تومان رساند تا از رقیب خودش در این حوزه هم عقب نماند.
گرانتر از خارجیها؟
سید غلامرضا موسوی، رئیس انجمن تهیهکنندگان مستقل یکی از مخالفان افزایش هزینههای اشتراک بود و درپی این افزایش قیمتها گفته بود: «براساس رویه موجود در دنیا، هزینه اشتراک ماهانه این پلتفرمها بهاندازه بلیت سینما در هر کشوری است و در شرایطی که قیمت بلیت سینماها در ایران افزایشی نداشته، دلیلی برای تغییر قیمت آنها وجود ندارد.» کافی است بدانید سقف قیمت بلیت سینما در سال ۹۹ در ایران بدون محاسبه ارزشافزوده ۲۰ هزار تومان بود و در سال ۱۴۰۰ این رقم با افزایش ۵۰ درصدی به ۳۰ هزار تومان رسید و این درحالی است که قیمت اشتراک نماوا از سال ۹۹ تا سال ۱۴۰۰ افزایش ۳۰۰ درصدی داشته است. با یک بررسی اجمالی میتوان دریافت که هزینه اشتراک ماهانه پلتفرمهای ویاودی در خارج از ایران تقریبا برابر و بعضا کمتر از یک بلیت سینماست، بهعنوانمثال ترکیه یک بلیت دونفره سینما در استانبول را حدود هفتدلار قیمتگذاری کرده است، همچنین در ایتالیا ارزش یک بلیت سینما نزدیک به ۱۰ دلار قیمت دارد و البته در نیویورک و لندن نرخ هر بلیت سینما در گرانترین حالت نزدیک به ۲۷ دلار و ۳۷ دلار است، با این اوصاف نتفلیکس برای اشتراک یکماهه خود قیمت حدود ۱۲ دلار را تعیین کرده است. بااینوجود این قیمت در ترکیه ۷.۵ دلار و در آرژانتین ۷.۸ دلار است و این یعنی نرخ مطرحترین پلتفرم نمایش آنلاین فیلم و سریال در دنیا تقریبا معادل یک بلیت سینمای ارزانقیمت تعریف شده است. نتیجه این قیاسها افزایش اعتراضات به این افزایشها بود و مخاطبان، این پلتفرمها را با نمونههای خارجی قیاس میکردند و این رقمها را بالاتر و غیرمنصفانه میدانستند و آن را سوءاستفاده از شرایط خاص جامعه در زمانه کرونایی و عدم نظارت مسئولان میدانستند. تعداد کاربران کم شدهاند و پلتفرمها مجبور به ارائه تخفیفات و حتی کاهش هزینهها براساس جغرافیای مخاطبانشان شدند. فیلیمو تخفیف جغرافیایی وضع کرد و توضیح داد که شهرهای کشور با توجه به گستره جغرافیایی و آمار تمکن مالی در چهار دسته تقسیم میشوند و اضافه کرد که کلانشهرها فاقد تخفیف و سایر شهرها بنا به رتبهبندی در سه بخش ۲۰، ۳۰ و ۴۰ درصدی مشمول تخفیف میشوند. این تقسیمبندی براساس اطلاعات سالیانه وزارت کشور که در اختیار عموم قرارگرفته، صورت پذیرفته و پوشش صددرصدی ۱۲۹۱ شهر کوچک و بزرگ را شامل میشود. سریالها داشتند آماده میشدند و برای افزایش هزینههای اشتراک بهانهای بودند.
پاسخ به اعتراضات؛ بهانه یا استدلال
محمدجواد شکوریمقدم، مدیرعامل فیلیمو در همان روزهای اعتراض مخاطبان و در گفتوگو با روزنامه «صبح نو» دلیل گران شدن هزینه اشتراک را افزایش هزینهها و تولیدات اختصاصی عنوان و تنها منبع درآمد این پلتفرم را فروش اشتراک به مخاطبان ذکر کرده بود. این درحالی است که بهگفته خودشان و آمارهای منتشرشده، تبلیغات برای این پلتفرمها منبع درآمدزایی قابلتوجهی محسوب میشود که در شمارههای پیشین «فرهیختگان» به آن پرداختیم. همه این سریالها البته با استقبال مخاطبان مواجه نشدند و بعضیشان از میانه راه انصراف دادند و بعضی دیگر هم بخشی از قسمتهایشان را حذف کردند. محمدعلی یوسفیزاده، رئیس صنف شرکتهای ویدئویی آنلاین در نشست خبری ۲۳ مرداد سال جاری درخصوص افزایش هزینه پلتفرمها گفت: «هزینههای جامعه را همه میدانیم، مردم شرایط سختی دارند و همه تلاش داریم به بهترین نحو و با کمترین هزینه بهترین کیفیت را داشته باشیم. نرخگذاری و تعرفهگذاری از موارد دیگر مورد بررسی ما بود. تعرفهگذاری به شکل پویا و دینامیک براساس هر پلتفرم اجرا میشود. بسته به محتوای پلتفرمها و تبلیغاتی که دارند، پلتفرمها میتوانند از این مصوبه استفاده کنند.» همچنین معاونت تنظیم بازار و توسعه کسبوکار ساترا نیز در اطلاعیهای درخصوص اعتراضات مربوط به گرانی حق اشتراک ویاودیها اشاره کرد که بهعنوان رگولاتور تخصصی این حوزه از ورود به حوزه قیمتگذاری دستوری پرهیز میکنم و قیمتگذاری دستوری سرویسها و خدمات از منظر علمی منسوخ و تجربه شکستخوردهای است. ساترا خود را تنظیمگر توسعه و رقابت در بازار میداند و نه مداخلهگر قیمتگذاری خدمات. هرچند حسن شانهساززاده، مدیرعامل نماوا در گفتوگو با سایت «دیجیاتو» گفته بود که درحالحاضر فیلم و سریالهای نماوا چیزی در حدود ۴۰ میلیون بازدید داشته و سریال «خاتون» در صدر محبوبترین سریالهای نماوا است اما واقعیت این است که در بین سریالهای تولیدی این پلتفرم و بنابر استناد روابط عمومی خودشان، صرفا همین خاتون، آمار بالایی در جذب مخاطب داشته و بینندگان بقیه سریالها آنقدر پایین بودهاند که حتی خبر آنها هم توسط پلتفرم نماوا منتشر نشده است. این اتفاق در فیلیمو هم افتاده است. اگر خبر تماشای قسمت چهاردهم «زخمکاری» با ۲۹ میلیون و ۱۴۴ هزار و ۷۶۸ دقیقه تماشا در ۱۶ ساعت رکورد جدیدی محسوب و منتشر میشود اما از تعداد مخاطبان سریالهای دیگر این فیلیمو حتی یک خبر هم تولید و پخش نمیشود.
حتی انحصار هم کمک نکرد؟
یادمان نرفته بعد از فیلتر شدن سایتهای دانلود رایگان فیلم و سریال توسط قوه قضائیه راه برای انحصاری شدن این دو پلتفرم هموار شد و این انحصار بعدها باعث افزایش قیمتهای بیدلیل در این پلتفرمها شد. وقتی یکی از مدیران نماوا مدعی شده بود که ۴۵ درصد بازار شبکه نمایش خانگی سهم این سامانه و ۵۰ درصد هم سهم فیلیمو است و فقط پنجدرصد را سایر سامانهها در اختیار دارند صدای اعتراض بسیاری از پلتفرمها بلند شد و آنها که زورشان کم بود و دیدند توان مقابله با این دو غول را ندارند مسیر کاریشان را تغییر دادند. حالا و نگاهی به کارنامه کاری این دو پلتفرم نشان میدهد این انحصارگرایی هم نتوانست زمین بازی را به نفع آنها تغییر دهد و شاید اگر مجال بیشتری برای تولید سریالهای بیشتر توسط پلتفرمهای دیگر فراهم میشد، اکنون وضعیت بهتری در سریالسازی شبکه نمایش خانگی داشتیم. مخاطبان قدرت انتخاب بیشتری داشتند و بهواسطه خالی بودن سبد سریالهای تلویزیون و شبکه نمایشی بالاجبار پای برخی سریالها نمینشستند یا بدتر از آن سراغ سریالهای خارجی نمیرفتند. در این وضعیت شاهد تولیدات سطحی با حضور ستارههای موسیقی از طرف شبکه نمایش خانگی هستیم و حتما این همان چیزی نیست که کاربران به خاطرش هزینههای اضافه پرداخت کردند. هیچ تماشاگر با هوش و اهل سریال دیدن بهخاطر یک خواننده، یک فیلمنامه یا بازیهای بد را تماشا نمیکند و احتمالا میزان دقیقههای تماشاشده قسمتهای سریالها این واقعیت را شفاف بیان میکند.
فقط دو کار؟ با این ظرفیت
علیاصغر پورمحمدی، رئیس شورای انتشار محتوای حرفهای ساترا در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره آثار شاخص شبکه نمایش خانگی گفته بود: «سریال زخم کاری بهرغم موارد چالشبرانگیز بهدلیل اقتباس از یک اثر داستانی و کارگردانی خوب، چفتوبست مناسبی در بین آثار نمایش داشت و البته ایرادهای شکلی و محتوایی هم به آن وارد بود ولی درمجموع کار مناسبی بود یا سریال «خاتون» در یک ژانر تاریخی و با ایفای نقش یک زن میهندوست نشانههایی از یک سریال حرفهای و خوب را داشت و البته نقدهایی هم به آن وارد بود ولی آثار نامطلوب زیادی نیز توسط پلتفرمها تولید شده که علیرغم سلبریتیمحور بودن، هم از نظر تجاری موفق نبودند و هم مخاطب را راضی نکردهاند.»
این دو سریال تنها انتخاب پورمحمدی بهعنوان مسئول ناظر بر این سریالها نیستند. بازخوردهای فضای مجازی، رفتار پلتفرمهای تولیدکننده این سریالها و واکنشهای مردم و اهالی رسانه هم نشان میدهد که از میان ۱۲ سریال تولید و پخششده برای اولینبار در سال جاری تنها همین دو سریال زخم کاری و خاتون توفیق جدی داشتند و ۱۰ سریال دیگر تقریبا با شکست مطلق مواجه بودند، حتی در یک نمونه، سریال «مردم معمولی» که با تبلیغ زیاد روی اسم رامبد جوان پخش شد مجبور به حذف قسمتهای اولیه خود شد و سوال اصلی اینجاست که آیا حوزه سریالسازی و بهطور خاص شبکه نمایش خانگی ما چنین ظرفیتی را دارد که بتواند چندین قسمت از یک سریال را دور بیندازد و به مخاطب بگوید که شتر دیدی ندیدی و هرچه قبلا دیدهای را فراموش کن و با من از قسمت مثلا هفتم دوباره شروع کن.
شاید اگر نسبت تعداد سریالهای ناموفق به موفق نصف به نصف هم بودند، باز میشد از عملکرد پلتفرمها دفاع کرد اما این خروجی تا اینجای سال یک شکست مطلق برای آنهاست. وقتی از تهیهکنندگان مختلف تلویزیونی میشنویم که هزینههای ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی دو یا سهبرابر سریالهای تلویزیونی است این درد عمیقتر و سنگینتر میشود.
چه کسی جوابگوی هزینههای سریالی است که بار خودش را روی دوش سانسور و ساترا میاندازد و ضعفهایش را پشت حذفیات پنهان میکند. مردم چه گناهی کردهاند که باید هزینههای آزمونوخطای یک کارگردان جوان یا حتی باسابقه را پرداخت کنند؟ کارگردانی که برای هر پلانش در تلویزیون و سینما باید حساب پس بدهد با چه دامنه اختیاری، سکانس را حذف میکند و ایمان دارد که کسی مزاحمش نخواهد بود. کارگردان پولش را میگیرد و میرود و پلتفرم محترم هم دلش خوش است که برای تنبیه دیگر با او کار نمیکند و آن کارگردان هم احتمالا گرسنه یا بیکار خواهد ماند. این چه سازوکار اشتباهی است که پلتفرم باید حتما یک سریال را بسازد تا متوجه شود بد است و قابلدیدن نیست؟ این پولها از هر راهی آمده باشند نباید اینقدر ساده هزینه شوند یا به دور ریخته شوند.
زخمی که کاری نبود
«زخم کاری» محمدحسین مهدویان با اقتباس از رمان «بیست زخم کاری» اثر «محمودحسینیزاد»ساخته و در ۱۵ قسمت در سال جاری منتشر شد. این سریال از همان روزهای ابتدایی پخش، مورد توجه قرار گرفت. همزمان با انتشار قسمت چهارم این سریال رکورد میزان دقیقه تماشا در روز اول انتشار را شکست و به عدد ۱۳ میلیون و ۱۰۴ هزار و ۳۳۲ دقیقه تماشا، دست پیدا کرد، قسمت سیزدهم این سریال نیز در ۱۶ ساعت اول انتشا ر۲۴ میلیون و ۱۶۱هزار و ۵۳۹ دقیقه تماشا را به خود اختصاص داد.
تهیهکننده زخم کاری «محمدرضا تختکشیان» است و داستان شخصی به نام «مالک» با بازی «جواد عزتی» بود که هوس جاه و مقام دارد و برای رسیدن به آنچه میخواهد دست به هرکاری میزند. در این میان «سمیرا» همسر مالک با بازی «رعنا آزادیور» نیز همراه اوست. این سریال موافقان و مخالفانی هم داشت؛ روزنامه خراسان همزمان با پخش قسمت اول سریال با تحسین از میخکوب شدن تماشاچی گفت و مصطفی قاسمیان نیز از آن بهعنوان بهترین شروع یک سریال در شبکه خانگی یاد کرد. مسعود فراستی در برنامه «رخبهرخ» این سریال را مروج دلالی دانست. محمدتقی فهیم دیگر منتقد سینمایی در صفحه شخصی خود به حاشیههای سریال پرداخت و مدعی شد که جریان سرمایهگذار پشت زخم کاری را قالبهای سیاسی نشانه میرود. فهیم معتقد بود این جریان کاری به حواشی ندارد و فقط پول پارو میکند.
«محمود حسینیزاد» نویسنده کتاب «بیست زخم کاری» تیرماه امسال در برنامه «پرانتز باز» در رادیو نمایش در رابطه با این سریال اظهار داشت: «در این سریال شخصیتها هیچگونه همخوانیای با شخصیتهای رمان «بیست زخم کاری» ندارند و مکانها هم اصلا ربطی با هم ندارند و حال و هوای قصه هم بههرحال خیلی گسترده شده و خط اصلی داستان کنار گذاشته شده است. دغدغه اصلی رمان «بیست زخم کاری» پرداختن به یک فساد اقتصادی است که در چندین سال اخیر روی میدهد و میدانیم که این فساد لطمه بسیار شدیدی به اقتصاد این مملکت زدهاست و باعث ناامیدیها، سرخوردگیها و دلسردیهایی شده که مساله اصلی این رمان است. این فساد گسترده و شبکهای است و اصطلاحی در ادبیات است که میتوان گفت یک شبکه تار عنکبوتی است. به نظر من این بزرگترین ضعف سریال است که این شبکه گسترده فساد را به یک خانواده کوچک محدود میکند. خانوادهای که اعضایش طوری انتخاب شدهاند که به نظر یک بیننده آگاه، هیچکدامشان آن قدرت را ندارند تا بتوانند این آلکاپونبازیها و مافیابازیها را درآورند.»
نسیه یا نقد، مساله این نیست
در میان این سریالهایی که در سال ۱۴۰۰ برای اولینبار پخش شدند «نیسان آبی» منوچهر هادی هم تا حدودی توانسته مخاطبان را راضی نگه دارد و فجایع قبلی این فیلمساز را تا حدودی بهدست فراموشی بسپارد. سوال اصلی اینجاست که طبق گفته مدیران این دو پلتفرم، قرار بوده که با کارگردانهای آثار ضعیف، خداحافظی شود و آنها مثلا با این روش تنبیه شوند. حالا همین مدیران مجدد سراغ فیلمسازی میروند که کارنامه مثبتی در شبکه نمایشخانگی ندارد و سریال «دل»ش یکی از ضعیفترینها هم بود. سوال اصلی اینجاست که آیا مدیران این دو پلتفرم قرار است بین کارگردانهای شکستخورده تبعیض قائل شوند! و یا قرار است به مخاطبان نسیهفروشی کنند. آنها پول نقد هزینه اشتراک را گرفتهاند و مخاطب را تشویق و ترغیب به آثار در دست ساخت میکنند و محترمانه از کاربران میخواهند که اجازه بدهند با پول آنها آزمون و خطا شود. سریالهایی با محوریت ستارههای موسیقی را تحمل کنند و دلشان خوش باشد به اینکه قرار است در آینده کارهای شاخص ببینند و آثار «بهزودی»شان بهتر از آثار «فعلی»شان است. در این شرایط که اوضاع اقتصادی خوب نیست و خانوادهها هم سرگرمی خاصی ندارند، چقدر ظرفیت خراب و بد ساختن سریالها وجود دارد. اینکه احتمالا و در اسفند همین ۱۴۰۰ باید شاهد افزایش سهباره اشتراک هزینهها باشیم مساله غیرقابل انتظاری نیست، اما ایکاش مخاطبان میدانستند اینبار قرار است هزینه ساخت چه سریالهایی را بدهند.
تجربه هشتماهه اول سال ۱۴۰۰ نشان میدهد که رها کردن نقد و فروختن نسیه به کاربران و حوالهدادن آنها به اینکه چه خواهد شد و تکیه روی تکستارههای سریالی، دیگر جواب نمیدهد و مردم شناخت بیشتری از پلتفرمها پیدا کردهاند. آنها عملکرد یکساله یا دوساله این پلتفرمها را در نظر خواهند داشت و با یک یا دو سریال متوسط رو به بالا گول نخواهند خورد.
نظر شما