به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، ملودرامهای شبانه یکی از ساختارهای جذاب سریالسازی است که مخاطبان پر و پا قرص خودش را دارد. با اینکه تعداد ملودرامهای شبانه با تعداد قسمتهای بالا کم بوده اما همیشه مردم نشان دادند که طرفدار چنین آثاری هستند و از تعداد قسمتهای زیاد یک سریال خسته نمیشوند و پیگیر هستند. محمدرضا شفیعی که ساخت ملودرامهای شبانه طولانی همچون کیمیا را در کارنامه دارد در تازهترین اثر تلویزیونی سراغ موضوع سبک زندگی ایرانی - اسلامی رفته و در قالب سریال برف بیصدا میبارد به کارگردانی پوریا آذربایجانی به تصویر کشیده است. این سریال تلویزیونی که هر شب از شبکه سه سیما روی آنتن میرود در قالب قصههای متفاوت نگاهی به سالهای ۶۶ تا ۶۹ دارد. همچنین در قالب قصههای ملودرام نگاهی هم به جنگ تحمیلی دارد و شخصیتهای قصه درگیر جنگ میشوند. او در این سریال اتفاقات کشور در آن سالها را روایت میکند. فصل اول سریال برف بیصدا میبارد در ۱۰۰ قسمت ۴۰ دقیقهای تهیه شده است. فرهاد آئیش، الیکا عبدالرزاقی، پوریا پورسرخ، مائده طهماسبی، پاشا رستمی، پوریا شکیبایی، پانتهآ سیروس، مریم شیرازی، مینا وحید، فریبا متخصص، امید روحانی، مهسا طهماسبی، امیر جنانی، هادی دیباجی، سیامک ادیب، هاله گرجی، آناهیتا اقبالنژاد، سینا کرمی و ... از بازیگران این سریال هستند. در خلاصه داستان این سریال که در دهههای ۶۰،۷۰ و ۹۰ روایت میشود آمده است: اگر بمانی، غزلغزل ترانه لبخند به پایت میریزم. پرده حسرت از دلت برمیکنم. برف بیصدا میبارد، دردانه من. بمان تا رسم پذیرایی از تقدیر را بجا آوریم....
نویسنده این مجموعه، زنده یاد مسعود بهبهانینیا است. پوریا آذربایجانی ️کارگردانی آن را بر عهده دارد و محمدرضا شفیعی، تهیهکننده آن است. این سریال از جمعه سوم دی ماه، روی آنتن شبکه سه سیما رفته است. این سریال تلویزیونی هر شب، ساعت ۲۰:۴۵ پخش میشود و در ساعتهای ۱:۳۰ بامداد، ۱۰ صبح و ۱۴:۳۰ بعد از ظهر روز بعد، تکرار آن نمایش مییابد.
گفتههای محمدرضا شفیعی، تهیهکننده سریال
پرزحمت اما شدنی
محمدرضا شفیعی در کارنامهاش تهیهکنندگی سریالهای پرمخاطب همچون کیمیا، فاصلهها، جراحت، وضعیت سفید، نوار زرد و... را دارد و حالا با سریال بلند برف بیصدا میبارد که از شبکه سه پخش میشود میزبان مخاطبان سیما است.
شفیعی درباره تولید سریال برف بیصدا میبارد که مراحل تصویربرداری را سپری میکند درباره تولید این اثر توضیح میدهد: ماجرای سریال برف بیصدا میبارد از روزهای پایانی ضبط سریال تلویزیونی کیمیا شروع میشود. بعد از سریال کیمیا با زندهیاد مسعود بهبهانی نیا که خدایش بیامرزد درباره نگارش و ساخت کاری با محوریت سبک زندگی
ایرانی - اسلامی صحبت کردیم و به یک طرح و ایده رسیدیم.
وی ادامه میدهد: البته زندهیاد بهبهانینیا قبل از پذیرش و سفارش هر کاری حتما باید تحقیق میکرد و زمان زیادی هم صرف این کار میکرد، به همین دلیل کارهایی هم که مینوشت بسیار پرمخاطب میشد و مورد توجه قرار میگرفت. ایشان علاقهمند بود تا زمانی که نسبت به موضوع اثری اشراف ندارد، کار را شروع نکند. به همین دلیل در دوران کاریاش هفت یا هشت سریال نوشت، چون برای تحقیق و پژوهش قبل از کار ارزش زیادی قائل بود. از آثار پرمخاطب او سریالهای کیمیا، فاصلهها، نرگس و خاک سرخ را به یاد دارم. البته مردم همه کارهای این نویسنده خلاق را دوست داشتند و هر کدام از آثارش در زمان خودش مخاطب خودش را داشته است.
این تهیهکننده با اشاره به محتوای سریال برف بیصدا میبارد عنوان میکند: در این مجموعه تلویزیونی به سبک زندگی ایرانی - اسلامی پرداخته و به ارتباط میان نسل گذشته و جوان هم میپردازیم. رابطه مادر و دختر، دو رفیق و... و اینکه چرا متوجه حرفهای همدیگر نمیشوند و بینشان به واسطه تکنولوژیها فاصله افتاده است. وقتی زندهیاد مسعود بهبهانینیا میخواست به این موارد بپردازد، به همین دلیل احساس کرد نیاز به کار پژوهشی دارد. میتوانم بگویم تقریبا هیچ فرد یا کسی درباره سبک زندگی ایرانی- اسلامی نبود که آقای بهبهانینیا پیش او نرفته باشد. او در همه محافل با این محوریت شرکت و نتایج را جمعآوری میکرد. به همین دلیل قبل از نگارش قصههای دراماتیک کار، او بسته محتوایی جامعی تهیه کرده بود. البته بیشتر جلسات را من هم شرکت میکردم و جلساتی که نبودم را برایم بستهای آماده میکرد تا در جریان قرار بگیرم.
شفیعی ادامه میدهد: زندهیاد بهبهانینیا تا قبل از مرگش که اوایل امسال بود مشغول نگارش سریال برف بیصدا میبارد بود. ما اواسط سال ۹۸ پیشتولید سریال را شروع کردیم و اوایل ۹۹ کلید زدیم. تا جایی که ذهنم یاری میکند ما نویسندهای مثل بهبهانینیا نداریم که نگارش سریالهای طولانی را در کارنامه داشته باشد. البته دوستان تا ۵۰ قسمت هم نوشتند اما بالای ۱۰۰ قسمت را نداریم. ما سریال برف بیصدا میبارد را در دو فصل طراحی کردیم که هر فصل ۱۰۰ قسمت باشد. با وجود سابقه طولانی مسعود بهبهانینیا در نگارش سریالهای بلند ملودرام، تلویزیون از ما خواست که هر ۵۰ قسمت از کار نوشته میشود، تایید و بعد ادامه پیدا کند. مشاور فیلمنامه ما هم آقای مهدی ارگانی هستند که از مدیران اسبق بوده و در کارش نیز حرفهای است. ما دو تا ۵۰ قسمت اول را تایید کردیم و بعد نگارش فصل دوم آغاز شد. از فصل دوم هم ۷۰ قسمت را آقای بهبهانینیا نوشته بود که فوت شد. ما همچنان مشغول تصویربرداری فصل اول سریال هستیم که پخش آن از شبکه سه شروع شده است. تصویربرداری فصل اول سریال تا اردیبهشت ۱۴۰۱ زمان میبرد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا سریال برف بیصدا میبارد هر شب مخاطبان را غافلگیر میکند توضیح میدهد: برف بیصدا میبارد یک سریال ملودرام هر شبی است و سریالهای شبانه ساختار خودشان را دارند. درخواست ما از مدیران شبکه سه این بوده که سریال برف بیصدا میبارد بر اساس ساختار تولید پخش شود. دوستان هم قول دادند تا ما در پخش به مشکل جدی برخورد نکنیم. در این صورت میتوانم بگویم که سریال برف بیصدا میبارد حتما پربیننده خواهد شد. سابقه نویسنده هم همیشه نشان داده محتوای کارهایش با اقبال مردم رو به رو شده است. همچنین پوریا آذربایجانی تلاش کرده تا یک سریال خوشساخت و مخاطبپسند بسازد.
این تهیهکننده درباره انتخاب پوریا آذربایجانی برای کارگردانی سریال بلند برف بیصدا میبارد، میگوید: ما سال ۹۵-۹۴ سریال نوار زرد را با هم کار کرده بودیم که از نتیجه کار راضی بودیم و بسیار هم کار خوبی شده بود. در آن متوجه شدیم که میتوانیم کارهای گروهی با هم بسازیم. به همین دلیل او را برای کارگردانی انتخاب کردم. به نظرم حضور یک فکر جوان و خلاق در کنار کار یک نویسنده پیشکسوت منجر به خروجی خوبی میشود و مخاطب حتما با اثر ارتباط خوبی برقرار خواهد کرد.
شفیعی درباره ساخت دکور برای سریال میگوید: ما زمان زیادی برای پیشتولید گذاشتیم تا انسجام بیشتری هنگام کار داشته باشیم. ضمن اینکه نیاز به ساخت دکور داشتیم، زیرا قصه فصل اول سریال برف بیصدا میبارد در سالهای ۶۶ تا ۶۹ میگذرد و در فصل دوم یک پرش زمان ۲۵ ساله داریم. به همین دلیل برای سال ۶۶ تا ۶۹ باید دکور ساخته میشد و صحنه پردازی نیاز به تمرکز جدی داشت. بخشی از دکورهای سریال در شهرک غزالی بازسازی و سریال را ضبط کردیم. همچنین در تهران و پنج شهر دیگر هم کار میکنیم. قرار است به زودی برای ادامه ضبط به کرمان برویم و برای بخشهایی هم به استانهای مرزی خواهیم رفت. با توجه به اینکه فصل اول سریال در تاریخ معاصر میگذرد، نیاز به پیشتولید طولانی داشتیم. گرچه کار پرزحمت است، اما شدنی بود و همه گروه با هم همدل هستند تا بتوانیم کار قابل قبولی ارائه کنیم. وی ادامه میدهد: در آثاری که زمان طولانی میبرد باید همراهی بازیگر هم داشته باشیم و خوشبختانه این اتفاق در سریال ما رخ داد و همه همراه هستند. به هر حال کارهای طولانی سخت است و زحمت زیادی هم میبرد.
این تهیهکننده در پاسخ به این سوال که آیا در فضای قصه فصل اول به جنگ تحمیلی هم میپردازید، میگوید: علاوه بر اینکه قصه ما ملودرام اجتماعی است اما در کنارش شخصیتهای قصه ما درگیر جنگ تحمیلی میشوند، به همین دلیل ما فضای شهری که در آن سالها درگیر بوده، موشکباران و... هم میپردازیم. همچنین به واسطه یکی از شخصیتهای قصه پایمان هم به جنگ باز میشود.
روایت پوریا آذربایجانی از فضای کار
مثل خانواده کنار هم هستیم
پوریا آذربایجانی در کارنامهاش ساخت فیلمهای جشن دلتنگی، اینجا همه چیز خوب است، اروند، روایتهای ناتمام و... را در کارنامه دارد. او با ساخت سریال برف بیصدا میبارد بعد از مجموعه نوار زرد، دومین تجربه سریالسازیاش را کسب میکند.
سریال برف بیصدا میبارد جزو آثار سخت است، زیرا تعداد قسمتهای فصل اول آن ۱۰۰ قسمت بود. چه دلایلی باعث شد تا این سریال را بپذیرید؟
من قبل از سریال برف بیصدا میبارد با آقای محمدرضا شفیعی سریال تلویزیونی نوار زرد را کار کرده بودم. به همین دلیل تفکر همدیگر را میشناختیم و میدانستیم از کاری که میسازیم چه میخواهیم. به همین دلیل این تجربه خوب تکرار شد. ضمن اینکه زندهیاد مسعود بهبهانینیا متن خوبی نوشته بود و میدانستم نتیجه کار خوب میشود. نکته مهمتر این بود که این سریال به اضمحلال خانواده هم میپرداخت و شخصاً این موضوع برایم مهم بود، زیرا معتقدم خانواده پایگاه مهمی برای رشد آدمهاست. همه این موارد پتانسیل خوبی برای ساخت کار بود.
قصه چقدر برایتان به لحاظ محتوایی و دراماتیک جذابیت داشت؟
به نظرم زندهیاد مسعود بهبهانینیا، قصه جذابی نوشته بود. کافی است شما کارنامه او را ببینید تا متوجه شوید که او همیشه کارهای پر مخاطب ساخته است. نبض مخاطب در دستانش بود، به همین دلیل میدانست چه کار کند. ضمن اینکه قلم بسیار گیرا و جذابی دارد و خیلی طبیعی به اتفاقات میپرداخت. وقتی روی کاغذ قصه را خواندم، علاقهمند بودم قسمت بعدی را هم بخوانم. بنابراین تلاش کردم جذابیت را از روی کاغذ به تصویر منتقل کنم.
طولانیبودن قسمتهای سریال برای شما و بازیگران خسته کننده نبود؟
مسلماً سختیهای خودش را دارد اما گروه بسیار خوبی هستیم و از ابتدا مثل یک خانواده با کار برخورد کردیم، نه اینکه بازیگر، کارگردان، تدوینگر و... هستیم. بنابراین تنش در کار نداشتیم و سعی میکنیم با آرامش کارمان را انجام بدهیم.
بازیگران همانهایی هستند که انتخاب اولتان بودند؟
راستش بعد از دو سال خاطرم نیست. چون ما دو سال پیش کار را شروع کردیم و همچنان هم ضبط کار ادامه دارد. اما طبیعی است گاهی به انتخابهای اول نرسیم بنا به هر دلیلی اما آنچه اهمیت دارد این است که همه درست و بجا انتخاب شدیم.
هر قسمت از سریال با یک غافلگیری برای مخاطب تمام میشود؟
به نظرم ساختار هر کاری متفاوت است که برای چه مدیومی ساخته میشود. مسلما پلتفرمها متفاوت است و بر آن اساس ذائقه مخاطب هم فرق میکند. به هر حال زنده یاد مسعود بهبهانینیا خودش به کار اشراف داشت و میدانست چطور بنویسد که هم به مذاق بیننده خوش بیاید و هم مخاطب را به قلاب بیندازد. به نظرم هر قسمت به گونهای خواهد بود که مخاطب را پای سریال بنشاند. از همه عوامل که در این کار همراهی کردند تشکر میکنند. همچنین همسر و خانوادهام، زیرا ساخت کارهای طولانی یعنی اینکه برای خانواده کمتر میشود وقت گذاشت.
گفتههای هادی دیباجی از حضورش در سریال «برف بیصدا میبارد»
سعید یک کاراکتر ساکت اما دوستداشتنی است
هادی دیباجی، از بازیگرانی است که تا امروز او را در سریالهایی مثل «عملیات۱۲۵»، «احضار»، «گاندو» و... دیدهایم. او این روزها مدتی است که مشغول سریال «برف بیصدا میبارد» شده است. دیباجی در گفتوگو با جامجم درباره نقشش در این سریال با اشاره به کلیت داستان بیان میکند: این مجموعه داستان درگیری فرزندان یک فامیل با هم را روایت میکند که آنها بچههای عمه و دایی هم هستند. من میتوانم بگویم که شخصیت نقشی که در این سریال بازی میکنم با خیلی از اتفاقاتی که در تلویزیون دیدهایم متفاوت است. من این شخصیت را خیلی خاص میدانم. نقشی که برای آن مجبور شدم ریش بلند بگذارم و به واسطه آن نتوانم سرکار دیگری بروم، البته «گاندو» و «احضار» من را با همین گریم پذیرفتند.
دیباجی میافزاید: این دومین همکاری من با آقای شفیعی است و او من را به آقای آذربایجانی معرفی کردند. در مورد این نقش هم از ابتدا حساسیتهایی از سوی آقای آذربایجانی و مرحوم بهبهانینیا وجود داشت و عاقبت این نقش به من رسید. همچنین این کار جزو مجموعههای طولانی است که حدود ۲۵۰ قسمت دارد و بیشتر از ۹۰ قسمت از آن دست ماست.
او اضافه میکند: در این بین آفیشهای من با فاصله است و در تمام این مدت باید گریم کار را حفظ کنم و ریش داشته باشم. این خیلی اتفاق سختی است که البته شیرینیهایش را هم دارد.
این بازیگر درباره جزئیات نقش سعید که آن را ایفا میکند، بیان کرد: احمد و سعید در این کار دوبرادرند و احمد اغلب با خانواده است و اتفاقات مختلفی را پشت سرمیگذارد و سعید که من نقش او را بازی میکنم از شخصیتهای جالب قصه است که درگیر جبهه و جنگ شده و ویژگیهای خاصی دارد که جذابش میکند. این کاراکتر حتی از عشقش میگذرد و به جنگ میرود. شخصیت کمحرف و نسبتا ساکتی دارد که در عین حال دوست داشتنی است. من یادم است در اولین برخورد با پوریا شکیبایی و دیگر بچهها همه میگفتند که ما به دنبال آن هستیم که ببینیم سعید چه کسی است چون او جزو شخصیتهای مثبت و دوستداشتنی است.
به گفته دیباجی نقش سعید در ۶۰ قسمت ابتدای کار حضور کمتری دارد و در ادامه به صورت پررنگتری قصه را ادامه میدهد.
حفظ راکوردها و حسی که در طول آفیشهای با فاصله در یک سریال اینچنینی باید اتفاق بیفتد هم موضوع دیگری بود که دیباجی با اشاره به دشواری آن گفت: این جریان خیلی اذیتکننده و سخت است. هر زمانی که میخواهند من را آفیش کنند من همیشه خواهش میکنم که حتی شده یک روز قبل اما بگویند تا بتوانم خودم را با فضا تطبیق دهم. من برای خودم جدولی دارم که تداوم حسی را برای خودم یادداشت میکنم. این اتفاق را در هرکاری انجام میدهم چون گاهی ممکن است سکانس یک و فینال را در یک روز بگیرند و من بازیگر باید آماده بازی کردن آن باشم.
پانتهآ سیروس از ایفای نقش عمه گوهر در سریال میگوید
نقش مادر ۲ رزمنده را بازی میکنم
پانتهآ سیروس را با ایفای نقش بیبی مریم در سریال «بانوی سردار» میشناسیم. او در این سریال ایفاگر نقش عمه گوهر است. وی درباره حضورش در این سریال و نقشی که بازی میکند میگوید:
چه ویژگیای در این نقش وجود داشت که شما را برای حضور در این سریال ترغیب کرد؟
«برف بیصدا میبارد» یک سریال اجتماعی است که شاید قصه اش برای آدمها غریبه نیست. به همین دلیل شاید خیلی کار عجیبی نبود که من بگویم به همین خاطر وارد سریال شدم. اما داستان از این قرار است که من پیش از این اولین کار سینماییام را با آقای آذربایجانی انجام داده بودم. منظورم فیلم «اینجا همه چیز خوب است» که من برای آن فیلم جایزه نقش مکمل گرفتم. به همین دلیل با اعتمادی که به کارگردان داشتم و اتفاق خوبی که برای من در کارش افتاده بود، باعث شد در این سریال بازی کنم. البته در ابتدا برایم جالب بود که بدانم چرا من را برای این نقش انتخاب کرده؟!
دلیل تعجبتان چه بود؟ در باره نقش عمه گوهر توضیح میدهید؟
عمه گوهر خانم حدودا ۵۰ سالهای است که دو پسر دارد که هر دو رزمنده هستند. تیپیکال چیزی که از این نقش به ذهن میرسد این است که قطعا عمه گوهر یک خانم مذهبی است و شبیه شخصیتهایی است که در اغلب سریالها دیدهایم. به همین دلیل من از اینکه پوریا آذربایجانی من را برای این نقش انتخاب کرده تعجب کردم و فکر میکردم قطعا گزینههای مناسبتری برای بازی در این نقش وجود داشته. اما متوجه شدم که آقای آذربایجانی میخواسته نگاه متفاوتی به عمه گوهر داشته باشد و به همین دلیل من را انتخاب کرده. همین نگاه متفاوتش برای من جالب بود. چون نقش مادری است که دو فرزندش به جبهه رفتهاند. خب من خودم در آن دوران هم سن همین بچههایی بودم که الان در این سریال هستند. به همین دلیل با این فضا بیگانه نبودم. با پدر و مادرهایی که در آن دوران خالصانه فرزندانشان را به جنگ میفرستادند. آن هم در شرایطی که کاملا با دنیای امروز متفاوت بود. چون در آن زمان که موبایل و اینترنت نبود و اینکه پدرها و مادرها چطور پیگیر فرزندانشان میشدند برایم جالب بود. به نوعی ما از آن فضا دور شدیم و همین برایم جالب بود. اینکه چطور میتوانستند فرزندانشان را به جبهه بفرستند خیلی جرات و جسارت میخواست. چون دسترسی به آنها و جویاشدن حالشان به راحتی امروز نبود. الان وقتی بچهای به انتخاب خودش به یک کشور دیگر مهاجرت میکند با وجود اینترنت و استفاده از تکنولوژی روز باز هم پدر و مادر نگران فرزندشان میشوند. اما در آن زمان فرزندشان را به جنگ میفرستادند.
چقدر فضا برای خودتان باورپذیر بود. به لحاظ طراحی صحنه و لباس و گریم توانستید قرار گرفتن در آن زمان را باور کنید تا بتوانید این باور را به مخاطب انتقال دهید؟
بله فکر میکنم بچهها تمام سعیشان را کردند تا بتوانند آن فضا را در کار ایجاد کنند. البته ما در سکانسهای تهران بودیم. اما خب بازسازی آن دوران کار راحتی نیست. اما سختتر از فضا به نظر من حس و حال آن زمان را ایجاد کردن کار سختی است. البته من آدم مقرراتی هستم و همه چیز برایم در زندگی تعریف شده است و همین وجه اشتراک من با این شخصیت بود. البته من پیش از این هم نقش یک زن قوی را در سریال «بانوی سردار» بازی کرده بودم. همزمان هم در سریال «خداحافظ مادر» بازی میکنم که نقش دختر کردی به نام روناک را بازی میکنم. این همزمانی بازی در نقش زنهای مقتدر و قوی برای خودم خیلی جالب بود.
پیشبینیتان از بازخورد مخاطب چیست؟ فکر میکنید بتواند با چنین فضا و قصهای ارتباط برقرار کند؟
من فکر میکنم مخاطب امروز با قصه ارتباط برقرار میکند. چون تعداد قسمتهایش هم زیاد است و همین ۱۰۰ قسمت برای آنهایی که سریال میبینند، فرصت خوبی برای همراهی مخاطب است.
گویا این سریال فصلهای دیگری هم دارد. عمه گوهر در همه فصلها حضور دارد؟
عمه گوهر در همه فصلها هست و قصهاش ادامه دارد. اما نمیدانم که من در ادامه حضور خواهم داشت یا نه.
روایت پوریا شکیبایی از فراز و فرودهای بازی در یک سریال ۲۵۰ قسمتی
باید حبیب را ببینید تا او را بشناسید
پوریا شکیبایی که در همان نگاه اول همه را یاد پدرش میاندازد، مدتها است که تصمیم گرفته راه خسروخان شکیبایی را ادامه دهد.او در سریال «برف بیصدا میبارد» در قالب تازهای از آنچه قبلتر از او دیدهایم حاضر شده است. حضور در مجموعه پرقسمت این چنینی از مواردی است که علاوه بر عوامل مجموعه برای بازیگران هم دشواریهای خودش را دارد، موضوعی که شکیبایی دربارهاش میگوید: به هر حال این اتفاقی است که همه ما با آن درگیر بودیم و هستیم اما با سکانداری پوریا آذربایجانی و درایت گروه منسجمی که دور هم جمع شده بودند در شرایطی قرار میگرفتیم که بتوانیم احساساتمان را پیداکنیم. در کنار اینها من با حبیب قصه در حال زندگی کردن هستم و این شخصیت هر روز با من در جریان بوده و هست.
او در پاسخ به ویژگیهایی که این شخصیت دارد هم بیان میکند: من نمیتوانم از جزئیات این شخصیت بگویم چون نقش حبیب مقداری ماورای این است که تنها چند خصوصیت برایش نام ببرم. کارهایی که این شخصیت میکند و اتفاقاتی که پیش میبرد جزو مواردی است که باید دیده شود.
این بازیگر اضافه میکند: همان طور که گفتم هیچ زمانی نبوده در این یک سال و اندی که مشغول کار هستیم از حبیب فاصله بگیرم. مرحوم بهبهانینیا در ابتدا حبیب را به وجود آورد اما در ادامه حبیب به من سپرده شد و من به شکلی او را خلق کردم. این صحبتی است که آقای بهبهانینیا هم یک بار دربارهاش گفتند «این حبیب تا جایی برای من و متن است و در بخش اجرا دیگر این حبیب برای تو است.» همچنین من عادت ندارم همزمان سر چند کار باشم و در طول این مجموعه هم کارهایی را رد کردم چون میخواهم روی این شخصیت متمرکز بمانم و صد در صد انرژیام را برایش بگذارم. همه اینها باعث میشود با طولانی شدن زمان آفیشها هم کار من کمی آسانتر شود چون با حبیب زندگی میکنم.
همکاری با پوریا آذربایجانی هم موضوع دیگری بود که شکیبایی در خصوص آن میگوید: آقای آذربایجانی عادت خیلی خوبی دارد و آن هم این است که دوست دارد همه چیز به صورت طبیعی اتفاق بیفتد. در واقع آن اغراقهایی که گاهی جلوی تصویر آن را برای جذابتر شدن استفاده میکنیم را اغلب کنار میگذارد. در این کار شده که گاهی به من بگوید از آن صدا قشنگت استفاده نکن و من صدای معمولیت را میخواهم. در واقع هیچ وقت از من نخواست که حجم صدایم را افزایش دهم چون داشتیم یک حبیب واقعی را شکل میدادیم. از سوی دیگر روی بازی برای پذیرفتن پیشنهادهای مناسب دارند. او در هدایت در مسیری که تو به عنوان بازیگر به آن فکر میکنی و آنچه او به عنوان کارگردان در ذهن دارد، همیشه به یک نقطه مشترک میرسد و این هدایتی است که کار کارگردان است و او به خوبی آن را انجام میدهد.
این بازیگر درباره درگذشت مرحوم بهبهانینیا هم عنوان کرد: من فکر میکنم خط مشی آقای بهبهانی دنبال خواهد شد چون پوریا آذربایجانی از کارگردانهایی است که خودش مینویسد و به همین دلیل به متن وفادار است و به نویسنده همیشه احترام میگذارد. همچنین ایشان فصل اول و دوم را نوشته بودند و تا جایی که میدانم ۴۰ قسمت هم از فصل۳ را هم نوشتند و بعد از آن بود که متاسفانه از دنیا رفتند.
شکیبایی با ابراز امیدواری از اینکه بینندگان هم این مجموعه را دوست داشته باشند، خاطرنشان میکند: چیزی که من از پدرم یاد گرفتم این است که بازیگر بدون تماشاگر هیچ ارزشی ندارد حالا هرچه قدر هم که میخواهد جایزه داشته باشد باز هم این تماشاگر است که تعیین میکند به این نقش چقدر خوب پرداخته شده و من هم امیدوارم ثمره این تلاشها را در نگاه مخاطبان ببینم.
دغدغههای یک خانواده
در سریال «برف بیصدا میبارد» با ماجراهای یک خانواده پنج نفره مواجه هستیم که نقش پدر و مادر را فرهاد آئیش و همسرش مائده طهماسبی ایفا میکنند و سه دختر هم دارند که الیکا عبدالرزاقی، مریم شیرازی و مهسا طهماسبی ایفاگر نقش دختران خانواده هستند که با توجه به شناختی که از بازی و شخصیت هر کدام از این افراد داریم چالشهای این خواهرها میتواند در داستان این سریال برای مخاطبان دیدنی باشد. آئیش که آخرین حضورش بازی در مجموعه «دیوار به دیوار۲» به کارگردانی سامان مقدم بود تاکنون در مجموعههای کمدی بسیاری حضور داشته و قرار است در این مجموعه یک پدر دهه شصتی را بازی کند که درگیر مسائل دخترانش است.
مائده طهماسبی هم که این اواخر نقش مادر یک خانواده را در سریال «همسایه» بازی میکرد، این بار صاحب سه دختر است و درگیر مسائل آنها میشود. طهماسبی هم تجربه کار طنز دارد و هم نقشهای جدی و جزو بازیگران توانمندی است که در سینما و هم در تلویزیون و تئاتر نقشهای خوب و ماندگاری را ایفا کرده است. باید دید او در کنار همسرش در این سریال چگونه میتواند نقش مادران دهه ۶۰ را بازی کند؟
الیکا عبدالرزاقی در این سریال نقش سیمین دختر بزرگ خانواده را با گریم دهههای گذشته ایفا میکند. وی را این اواخر در سریال «سرباز» دیدیم که در کنار آرش مجیدی حضور داشت. عبدالرزاقی جزو بازیگرانی است که هر نقشی را به خوبی و باورپذیر بازی میکند. باید منتظر بود و دید که او چگونه توانسته نقش سیمین را باورپذیر بازی کند. در عکسهایی که از گریم این بازیگر در این سریال منتشر شده میتوان پیش بینی کرد که این سریال با حضور این بازیگران توانایی همراهی مخاطب را دارد.
مریم شیرازی را شاید چندان به نام نشناسیم. اما او در سریال «صفر بیست و یک» تجربه همبازی شدن با طنازی چون جواد رضویان را داشت. او در سری قبل «نوار زرد» با پوریا آذربایجانی همکاری داشته و اینبار در این سریال نقش نسرین دختر وسطی خانواده را بازی میکند. به نظر میرسد این سریال بتواند معرفی خوبی از او برای مخاطبانی که با چهره و بازی اش نا آشنا هستند داشته باشد.
مهسا طهماسبی که در این سریال نقش سهیلا دختر کوچک خانواده را بازی میکند، برادرزاده مائده طهماسبی است. اما جالب است که این برادرزاده و عمه در این سریال نقش مادر فرزندی دارند. او پیش از این در سریال «دیوار به دیوار» با فرهاد آئیش که نسبت خانوادگی دارد همکاری داشته. اما به نظر میرسد این سریال بتواند برای این بازیگر جوان هم اتفاق خوبی باشد و او بتواند در این سریال توانایی اش را محک بزند. گرچه همین همبازی شدن با عمه و شوهر عمه اش میتواند به باورپذیری نقشش برای مخاطب کمک بسیاری کند.
راوی قصههای بلند
زنده یاد مسعود بهبهانینیا جزو نویسندههایی بود که اغلب فیلمنامههایی که به قلم او تبدیل به سریال تلویزیونی میشد، مضمون خانوادگی و روابط انسانی اعضای خانواده را دارا بود. مثل نرگس،ترانه مادری، فاصله ها، کیمیا و خاک سرخ و...
همچنین یکی از ویژگیهای کارهای او طولانی بودن قصهها بود. از جمله سریال «نرگس» که به نوعی آغازگر سریالهای بلند تلویزیونی بود و در این زمینه تبحر بسیاری هم داشت و با وجود طولانی بودن سریال باز هم میتوانست مخاطب را همراه خود نگه دارد. تواناییای که از عهده هر نویسندهای بر نمیآید. بهبهانینیا این اواخر سخت مشغول نگارش فیلمنامه این سریال ۲۵۰ قسمتی بود که خرداد سال جاری بر اثر ایست قلبی درگذشت و با فوت او میتوان گفت به نوعی پرونده سریالهای طولانی خانوادگی در تلویزیون بسته شد. طبق گفتههای عوامل این سریال، بهبهانینیا بخش اعظمی از فیلمنامه این سریال را به نگارش درآورده بود و میتوان گفت آخرین اثر ماندگار این نویسنده توانمند سریال «برف بیصدا میبارد» خواهد بود. با شناختی که از آثار این نویسنده داریم میتوان پیشبینی کرد که این سریال هم مثل کارهای دیگر او پرمخاطب خواهد بود.
نظر شما