۳۳. علی فضلعلی ؛ از آنچه دیده بودم نمیگفتم چون مدام مسخرهام میکردند! / ۵ اردیبشهت ۱۴۰۲
۳۲. خدیجه مبینی(۲)؛ بینالحرمین آسمان ندارد ، آسمانها نمیخواهند مانع شوند / ۴ اردیبشهت ۱۴۰۲
۳۱. خدیجه مبیّنی ؛ دور تا دور جسمم میچرخیدم تا آنرا بلند کنم اما نتوانستم! / ۳ اردیبشهت ۱۴۰۲
۳۰. نسرین جاپلقی ؛ با چشم خودم دیدم رفتیم زیر تریلی! / از جسمم میترسیدم! / ۱ اردیبشهت ۱۴۰۲
۲۹. آقای محسن حسنوند ؛ هر پرندهای را در هوا با مهارت میزدم و به همه نشان میدادم / ۳۱ فروردین ۱۴۰۲
۲۸. خانم زهره ابراهیمی (۲) ؛ من دستور داشتم تو و ۸ نفر را به آن دنیا منتقل کنم اما ... / ۳۰ فروردین ۱۴۰۲
۲۷. خانم زهره ابراهیمی ؛ صورتم با صورت جسمم، از نزدیک چهره به چهره شد! / ۲۹ فروردین ۱۴۰۲
۲۶. آقای عبدالکریم حاجیزاده اردکانی ؛ اسم فوت شدگان را ببرید، سمت شما میآیند / ۲۸ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۲۵. آقای محسن اسکندری ؛ ملکالموت را دیدم که منتظر بود مرا با خود بردارد و ببرد! / ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۲۴. آقای حسنرضا هادیپور ؛ هیچ لذتی بالاتر از پرواز روح به طرف آسمانها ندیدهام! / ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۲۳. آقای اکبر بابامرادی ؛ امام حسین(ع) پروندهام را دید و مرا برگرداند / ۲۵ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۲۲. آقای باقر حسینزاده ؛ پدر و مادرم را اذیت میکردم، لحظه مرگم اندازه یک سال گذشت / ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۲۱. آقای محمدحسن حکیمیان ؛ یک انسان موجه در نظر ما، به صورت میمون ظاهر شده بود، مرا صدا کرد / ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۲۰. خانم اعظم فکریان آرانی ؛ موی سرم را همراه با نخ قالی داخل فرشهای حرم میبافتم/ ۲۲ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۹. آقای شاپور سعدینژاد ؛ معلق بودم، سرم به سقف چسبیده بود و نظاره میکردم / ۲۱ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۸. مطابق اعلام شبکه چهار، به دلیل آماده نبودن برنامه (قسمت هجدهم)، برنامه شماره ۱۰ تکرار شد. / ۲۰ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۷. خانم راحله خمسه ؛ راحله هر روز بدون وقفه، زیارت عاشورا خوانده / ۱۹ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۶. آقای یاسر درخشان(۲) ؛ فهمیدم مُردم و باید جواب پس بدم و ... / ترازوی بنده کج شد / ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۵. آقای یاسر درخشان ؛ کل بدنم مثل شیشه کدر بود و آن طرفش پیدا بود! / ۱۷ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۴. آقای علیرضا غلامی ؛ دو نفر با هیبت دهشتناک فقط من رو تعقیب و اذیت میکردند! / ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۳. آقای رسول نجفیان ؛ دیدم نردبان حمام، از کدام درخت توت ساخته شده! / ۱۵ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۲. آقای مسعود نبی (۲) ؛ گلهای از موشها برای تنبیه من آمدند! / ۱۴ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۱. آقای مسعود نبی؛ آنجا به من گفتند این ۶ نفر که در دنیا هستند بزودی میمیرند! / ۱۳ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۱۰. خانم زینب حیدریان ؛ مشرف به همه بودم، هر کسی هر کاری میکرد میدیدم / ۱۲ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۹. خانم فاطمه سجادی (۲) ؛ تصمیم گرفتم در زندگیم بروم دنبال حقیقت / ۱۱ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۸. خانم فاطمه سجادی ؛ متوجه شدم که هستم اما جسم ندارم! / ۱۰ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۷. آقای حمید علیزاده ؛ با بندبند روحم التماس میکردم که مادرم گناه دارد، الان وقت مردنم نیست! / ۹ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۶. آقای محمدعلی درودی ؛ از شدت ترس هیچ صدایی از گلویم خارج نمیشد! / ۸ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۵. آقای محمد حسن تاجمیری ؛ نور سبز را با تمام وجود صدا کردم! / ۷ فروردین ۱۴۰۲
قسمت ۴. آقای ابوالقاسم احمدی ؛ در تاریکی مطلق بیانتها در تلاش برای رسیدن به نقطه نورانی بودم اما ... / ۶ فروردین ۱۴۰۲
نظر شما