به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، تیمهای لیورپول و لیدز از ساعت ۲۲:۳۰ امروز در هفته سی و یکم لیگ برتر انگلیس به مصاف یکدیگر میروند.
شما می توانید از طریق لینک زیر به تماشای این بازی بپردازید:
لینک پخش زنده بازی لیورپول و لیدز
به بهانه تقابل دو تیم صدرنشین جدول که در کورس قهرمانی با یکدیگر هستند یعنی منچسترسیتی و آرسنال، با لیورپول در هفته های قبل، می پردازیم به تقابل تیم هایی که در کورس قهرمانی بودند و برای بدست آوردن جام قهرمانی باید به جهنم آنفیلد پا میگذاشتند و از آن موفق خارج میشدند تا کاپ قهرمانی را بالای سر ببرند.
میتوان از سفرهای طولانی قهرمانان لندنی و همسایگان شمالی به بندر مرسی ساید گفت، از بازی در برابر جایگاه کاپ همان جایی که مدعیان قهرمانی، تشنگان فتح جام و رویاپردازان جشن در ماه می، محکوم به اجرای نمایشی قهرمانانه در آن هستند سفری کوتاه در دل تاریخ. نمایش قهرمانان فوتبال انگلستان در آنفیلد.
۱۹۶۸/۶۹ لیدزیونایتد، سفید و کمی گل آلود
هشت سال از ساخت و ساز در الندرود میگذرد. از چیدن آجرهای تیمی برای بردن جامها روی هم دیگر. از تلاشهای دان ریوی. از جمع کردن پروندههای ریز و درشت از بازیکنان از داوران. ریوی، همه چیز را زیرنظر دارد. همه جا تحت سلطهی اوست. از رختکن لیدز تا اتاق ماساژ، از خانهی جانی جایلز تا زمینهای کوچک و بزرگ برای یافتن چند استعداد تازه، همه چیز در سالهی پایانی دههی ۶۰، حکایت از برتری بی چون و چرای لیدز دارد، قهرمانی پسرانی که بزرگ شدهاند، مربی ای که کار خود را بلد است.
همه چیز به جز کمی آنسوتر و در سرزمینهای غربی یورکشایر مردی درست مثل دان ریوی همه چیز را از صفر ساخته. بنای خود را، امپراطوری خود را، مردی که با دستان خود خرده شیشه ها و آت و آشغالهای اطراف کمپ ملوود را جمع میکند. مردی که خود در وسط زمین آنفیلد برفها را می روبد، تور دروازه را مهیا میکند، ساقهای رانی یتس را آماده بازی میکند، به دنبال کیگن میدود، راجر هانت را شکار می کند. رقابت قهرمانی فصل ۱۹۶۸/۶۹، میان پرندگان سرخ و سفید است. طاووسها و لک لکها. دان ریوی و بیل شنکلی، لیدز و لیورپول
لیورپول، پس از شکست ماه آگوست برابر لیدز، همه چیز را به سود خود بر میگرداند. با ۶ برد از ۷ بازی، با ۲۰ گل زده بی آنکه گلی دریافت کند درست در همان برهه ای که لیدز بعد از شروع درخشان در دهمین بازی طعم اولین شکست را میچشد و در ماه اکتبر با ۵ گل به برنلی میبازد رقابت قهرمانی از همان فصل پاییز داغ شده بازی برگشت برای روز ۲۲ مارس برنامهریزی شده بازی که به تعویق می افتد.
شنکس قاعدهی بازی، پیش از بازی را به خوبی میداند. اعتراض به تعویق بازی و فراهم شدن شرایط بهتر برای لیدزی ها، فشار را به اردوی پسران دان ریوی میآورد. اگرچه دان هم گرگ باران دیده ای است که قبل بازی این چنین می گوید:ما یک شانس برای قهرمانی داریم و برای استفاده از آن به آنفیلد میرویم فقط همین
ریوی از جونز به جای لوریمر در خط حمله استفاده میکند. یک بازیکن چند پسته به جای یک مهاجم نوک تخصصی و این یعنی یک مساوی برای دان ریوی کافیست!
فریادهای ۵۳ هزار طرفدار در آنفیلد، خللی در تمرکز لیدزی ها به وجود نمیآورد اگرچه صحبتهای کاپیتان برمنر مشخص میکند همه چیز همانطور که به نظر میرسید نیست
"همهی ما از شب قبل بازی عصبی بودیم. خود من ساعت ۴ صبح بیدار شدم و برای آرام شدن سیگار کشیدم. انگار تمام زحمات سالهای قبلمان در آن بازی خلاصه میشد اما همهی ما در زمین توانستیم نقشههای دان را عملی کنیم."
دان ریوی، نقاط قوت لیورپول را هدف گرفته، رینی و کوپر دو دفاع کناری لیدز نفس کالاهان و تامپسون را میگیرند، لیورپولیها بازی را به مرکز زمین میآورند و این همان چیزیست که دان ریوی میخواهد. با جک چارلتن بزرگ و نورمن هانتر تکلهای پیاپی، راه را میبندد، جاگیریها، بستن فضاها، اریک تاد در گزارش بازی برای گاردین می نویسد:تاکنون چنین فشاری روی یک تیم در آنفیلد ندیده بودم. و همچنین چنین نمایش منظم و منسجم تاکتیکی
با سوت پایان بازی، لیدزی ها با لباس های سفیدی که حالا به رنگ گل درآمدهاند جشن می گیرند. ریوی قطرات درشت عرق روی صورتش را با گشودن شامپاین برمنر می شوید و ۲۷ هزار نفر در جایگاه کاپ آنفیلد با ستایش نمایش لیدزیونایتد آنها را تشویق میکنند چنین چیزی را سراغ دارید؟
۱۹۷۴/۷۵ دربی کانتی، قول مککای
سه سال پس از قهرمانی شگفت انگیز دربی کانتی در آخرین روز فصل ۱۹۷۱/۷۲. کلاف دربی را ترک کرده و دیو مککای، شاگرد کلاف روی نیمکت دربی مینشیند. فصل ۱۹۷۴/۷۵ فصل متفاوتی در فوتبال انگلستان است. منچستریونایتد در دسته دو روزهای دشوار لیدز با کلاف در آغاز فصل، نخستین فصل بدون شنکس در آنفیلد پس از ۱۵ سال، نزول مدعیان بی ثباتیها، آرسنال، چلسی و تاتنهام در جمع ۷ تیم قعرنشین. مککای پیش از بازی برابر لیورپول در ژانویه از رویای بزرگی حرف میزند:اگر در این بازی پیروز شویم، میتوانید برای قهرمانی روی ما حساب کنید
دربی کانتی، یک ماه قبل و در آنفیلد در نبردی جانانه تا آخرین لحظه برابر لیورپول میجنگد. با گل بورن پیش میفتد، ری کندی و استیو هایوی ورق را به سود قرمزها بر میگردانند و دست آخر راجر دیویس، تعویض طلایی مککای در ۶ دقیقه مانده به پایان بازی را ۲-۲ میکند. بازی برگشت اما داستان دیگری دارد. بازی زمین بیسبال گراند دربی، آنقدرها هم مطلوب لیورپولیها نیست بطوری که مربی وقت بندر نشینان اینطور می گوید:وضعیت چمن به قدری بد بود که نمیتوانستیم سه پاس پیاپی روی زمین ارسال کنیم
دربی، در نیمهی اول سوار بر بازی است. یک نمایش درخشان، از کار انداختن جان توشک، ایان کالاهان و کوین کیگان در خط حملهی قرمزها، همکاری درخشان فرانی لی و کوین هکتور در خط حملهی دربی، مردانی که تا آن روز ۳۱ گل را به هواداران هدیه کردهاند.
دربی کانتی نیمهی اول را گل هنری نیوتون به پایان میرساند و در نیمهی دوم با نمایش درخشان کالین تاد در میانهی میدان و کلیدیگر از لی بازی را ۲-۰ میبرد ربودن ۲ امتیاز از لیورپول اختلافی که در پایان و پس از باخت عجیب لیورپول برابر میلزبوروی قعر جدول جام را به دربی شایر میبرد به سوی دیو مککای، مردی که لیورپول را شکست داد.
۱۹۷۷-۷۸ ناتینگهام فارست، حبابی که نترکید
کلاف و فارست، فارست و کلاف، شبیه عقدی است در آسمانها و جور شدن قطعات پازل در روزهایی که باب پیزلی در آنفیلد نه فقط به سوی جامهای انگلستان که به سوی اروپا یورش میبرد، یک نفر حریف سرسخت اوست. یک نفر و یک تیم. ناتینگهام فارست و برایان کلاف:ما در آن سال یک شگفتی نبودیم. کسی را غافلگیر نکردیم مثل یک طوفان بویم و برنده شدیم. از همان ابتدا، چهار بازی اول را بردیم و دوازده گل زدیم، و شیلتون تنها یک گل دریافت کرد. منتقدین از همان هفتهی اول میگفتند این حباب خواهد ترکید اما حباب بزرگ و بزرگ تر شد می نوشتند اوضاع اینطور ادامه پیدا نمی کند چه مزخرفاتی.
فارست پس از ۱۶ بازی فقط سه بازی را میبازد، سومی برابر لیدز است. و از قضا آخری در فصل. ۲۶ بازی بدون حتی یک باخت و ۱۶ بازی از فصل بعد. ۴۲ بازی. به اندازهی یک فصل کامل. فارست در ۲۵ بازی فصل موفق به کلینشیت میشود با درخشش پیتر شیلتون. و کلاف در این مورد میگوید:
منتقدین همچنان اعتقاد داشتند که حباب میترکد. شانسی برای ما قائل نبودند. نه مقابل لیورپول و نه مقابل قهرمانان اروپا نه مقابل پسران پیزلی الن هنسن و توشک نه در لیگ و نه در فینال لیگ کاپ و ومبلی بازی که آرچی گمیل، دیوید نیدهام و کالین برت را نداشتیم. پیتر شیلتون هم نمی توانست بازی کند. به بازیکنان می گفتم که ما در مقابل لیورپول بهترین تمام جهان قرار گرفته ایم. نزدیک بازی کنید، چیزی نگویید، تنها فوتبال بازی کنید. به اندازه کافی استعداد برای انجام کار داریم.نگران لیورپول نبودم، نگران عدم حضور شیلتون هم نبودم، کریس وودز جوان و بی تجربه بود اما یک دروازه بان بود، نبود؟ او هم بلند پروازی داشت، او هم مانند هر بازیکن دیگری می خواست در ومبلی بازی کند. اگر می خواست مانند پیتر شیلتون باشد، زمانش همان روز بود، سن هیچوقت برای من مهم نبود. اگر استیو پاول می توانست در شانزده سالگی مقابل لیورپول بازی کند، چرا وودز نمی توانست در هجده سالگی بازی کند؟ او حتی دو سال بزرگتر بود. در قیاس، کهنه سرباز به نظر می آمد! خوب عمل کرد یکی دو مهار خوب داشت و بازی ۰-۰ شد. بهترین بازی فصل نبود اما ثابت شد می توانیم با لیورپول رقابت کنیم. در واقع در تمام فصل نتوانسته بودند ما را شکست دهند.
لیورپولی ها هنوز بابت پنالتی جان رابرتسون که وارد دروازه پیتر کلمنس شد گلایه می کنند، آن ها می گویند جان اوهار بیرون از محوطه بود که رویش خطا گرفته شد اما چند بار شده که تیم ها بابت پنالتی هایی که برای لیورپول در آنفیلد گرفته می شود گلایه کرده اند؟ آنها اشتباهات را دوست ندارند البته وقتی علیه آنها باشد.
فارست در بازی باکسینگ دی برابر لیورپول صف آرایی میکند گل آرچی گمیل را استیو هایوی پاسخ میدهد، آن هم در پر تماشاگرترین بازی فصل در سیتی گراند، در آستانهی سال نو، بازی برگشت در آخرین هفته برگزار میشود. پنج بازی پس از آنکه قهرمانی کلاف و فارست مسجل شده، فارست در یک بازی نمادین دروازهی خود را در آنفیلد بسته نگه میدارد و شکست نمیخورد مساوی بدون گل در آنفیلد، فصل بدون شکست برابر لیورپول، فصل بالا بردن جام قهرمانی در جنگل شروود و حبابی که هیچگاه نترکید.
۱۹۸۴/۸۵ اورتون، خوب میشناسمت رفیق
البته که مگی تاچر مثل تمام اسلاف خود در ساختمان شماره ۱۰ داونینگ در لندن به کارهایش میرسد اما در دههی ۸۰ پایتخت اول و آخر فوتبال انگلستان جایی در نزدیکی بندر مرسی ساید است دو استادیوم همسایه، طرفداران همسایه شالهای سرخ و آبی همسایه و جامهای در دههی ۸۰ مسیر کوتاه آنفیلد به گودیسن پارک را طی میکنند.اورتون و لیورپول، دو قهرمان همیشگی
سایهی سرخ رنگ مثل همیشه سنگین تر است. از دوران نبردهای شنکلی خوش صحبت و هری کتریک آرام روی نیمکت لیورپول و اورتون در دههی ۶۰ تا عصر باب پیزلی در دههی ۷۰، هوارد کندال در سال آغاز فصل ۱۹۸۴/۸۵ به تابوی بزرگ حمله میکند به هژمونی قرمز به لیورپول با جو فاگن، اورتون جامها را میبرد. اف ای کاپ را لیگ کاپ را یک چیز اما هنوز هم طرفداران را آزار میدهد، شکست همسایه، پیروزی در دربی مرسی ساید یک طلسم ۶ ساله.
برد در جام خیریه در آغاز فصل نشانهی خوبی است. خداحافظی گراهام سونس در آغاز فصل و سفر به ایتالیا هم رخنهای دیوارهای دژ تسخیرناپذیر آنفیلد به وجو میآورد. با این حال لیورپول، قهرمان اروپا و انگلیس هنوز هم مدعی شماره یک است، خصوصا پس از آغاز کند اورتون در فصل ۱۹۸۴/۸۵، دو شکست برابر اسپرز و وست بروم و برد دیوانه وار ۵-۴ برابر واتفورد، پس از ۱۰ بازی اورتون ۵ برد را کسب میکند، در اکتبر هنوز آنها در قامت یک مدعی نیستند. در آستانهی سفر روز ۲۰ اکتبر به آنفیلد، همان جایی که از سال ۱۹۷۰ در آن هیچ بازی را نبردهاند، نویل ساوتال دروازهبان اورتون در کتاب خود مینویسد:
لیورپول هم شروع خوبی نداشت اما میدانستیم که آن بازی، کلید فصل است. به خوبی میدانستیم که اگر قرار است لیگ را فتح کنیم باید کاری ر آنفیلد انجام دهیم. اینگونه طرفداران باورمان میکردند
بازگشت ایان راش به ترکیب لیورپول پس از ۷ هفته خبر بدی برای اورتونیهاست چون که قاتل به صحنه جرم برگشته است، کسی که گلزن ترین بازیکن در دربی مرسی ساید است و خبر بدتر اینکه او در ۶ بازی قبل برابر اورتون ۷ گل زده! قهرمان آن بازی اما کسی است که در آغاز فصل در آستانهی ترک گودیسن پارک قرار گرفته بود. مهاجم اورتون همتای راش با لباس آبی رنگ، گریم شارپ، او در آغاز نیمهی دوم توپ خوبی را در محوطهی جریمه میگیرد و آن لحظه را اینطور می گوید:پس از کنترل توپ دو گزینه پیش رویم بود: جلو بردن آن تا مهیا شدن فرصت یک ضربهی کم ریسک یا پذیرفتن ریسک بیشتر و شوت کردن در همان جا. از آنجا که در کورس برابر مارک لارنسن معمولا کم میآوردم دومی را انتخاب کردم
شارپ با تجربه و زیرکی و شناخت پس از بازیهای فراوان میان دو تیم لارنسن را از پیش رو بر میدارد و با شلیک به سمت گروبلار دروازه را باز میکند. تعدادی از طرفداران اورتون دیوانه وار به زمین میآیند، تصویر پسر بچهای با موهای قرمز و عینک به نام فرانک ویلمیت که دستها را از شادی تکان میدهد جاودانه میشود و جان ماتسن در صحبتهای خود پس از بازی میگوید:
"این نتیجهای است که اورتون، برای اثبات خود به آن نیاز داشت. حالا شاید توازن قدرت در مرسی ساید تغییر کند گل شارپ به عنوان گل فصل motd انتخاب میشود اما و مهمتر از آن همانطور که ماتی گفته بود اورتون از زیر سایهی لیورپول بیرون میآید. لیگ را میبرد و رقابت شانه به شانه تا پایان دههی ۸۰ ادامه پیدا میکند
۱۹۸۸/۸۹ آرسنال، ۰_۲!
آن شب فوتبال بار دیگر متولد شد
جیسن کاولی- آخرین بازی
لیورپول- آرسنال. بازی سی و هشتم. بازی آخر. لیورپول ۷۶ امتیازی با تفاضل گل مثبت ۳۹. آرسنال ۷۳ امتیازی با تفاضل گل مثبت ۳۵. تنها یک حالت برای تغییر قهرمان لیگ در هفتهی آخر وجود دارد. آرسنال لیورپول را در آنفیلد با اختلاف دو گل شکست دهد.
دالگلیش برابر تیم جرج گراهام، چیزی در گوش طرفداران و تماشاگران زنگ میزند یا دو هیچ آرسنال یا قهرمانی لیورپول.
مردان اسکاتلندی، مردان تعیین کنندهی سرنوشت بازی انگلیسی، دالگلیش به ترکیب برنده دست نمیزند به ترکیب برندهی یک دهه در انگلستان. بروس گروبلار درون دروازهی لیورپول، گری البت و الن هانسن در مرکز دفاع، استیو استانتون در چپ و استیو نیکول در سمت راست، کاپیتان رونی ویلان و استیو مک ماهون هافبکهای میانی، روی هاتن در راست، جان بارنز در سمت چپ، یان راش و جان آلدرایج در خط حمله و شماره ۱۱ کنی دالگلیش.
جرج گراهام برگ برندهی خود را رو میکند. ترکیب متفاوت بازی با سوئیپر پشت سر مدافعان مرکزی و آزادی مدافعان کناری برای نفوذ در دفاع آرسنال، جرج گراهام با جان لاکیچ درون دروازه، دیوید اولری پشت سر مدافعان در پست سوئیپر، کاپیتان تونی آدامز و استیو بولد در مرکز دفاع، نایجل وینتربرن و لی دیکسن در کنارهها.
آرسنال ۱-۰ پیش می افتد. تا وقت های اضافه. تا توپی که جان بارنز از دست میدهد پاس از دفاع به الن اسمیت، پاس چیپ اسمیت به مایکل توماس، هافبک سیاهپوست انگلیسی پس از ۹۰ دقیقه دویدن، توماس با لمس توپ در هوا از مدافعان لیورپول عبور میکند، توماس در برابر گروبلار حرکت به داخل محوطهی جریمه. مدافعان لیورپول به سرعت به توماس نزدیک میشوند. زمان ایستاده، نگاه توماس به دروازه، یک ضربه، توپ به قعر دروازهی لیورپول میغلطد. ۲-۰. آرسنال ۲-۰ پیروز میشود!
۱۹۹۲/۹۳ منچستریونایتد، پیش به سوی آن پرچ لعنتی
ده ماه از شکستن قلب شیاطین سرخ در آنفیلد میگذرد، ۱۰ ماه از شکست سر الکس فرگوسن در آنفیلد، در آخرین بازی خارج از خانهی فصل در کورس قهرمانی با لیدز، در روز گل زنی ایان راش، در روزی که لیورپول، جام قهرمانی را از منچستر به لیدز هل میدهد ۱۰ ماه بعد اما همه چیز تغییر میکند. لیگ برتر دنیای دیگری است.
یک دنیای تازه، دنیای پر زرق و برق تبلیغات تلویزیون، اسکای، نایکی و آدیداس. دنیای جدید، قهرمانانی جدید میخواهد سر الکس فرگوسن با اولین نسل قهرمانان خود به آنفیلد میرود. با پیتر اشمایکل درون دروازه و گری پالیستر و استیو بروس در مقابل او با رایان گیگز جوان و مارک هیوز باتجربه، با هدف شکست لیورپول در آنفیلد پس از ۶ سال نمایش تیم فرگوسن در آنفیلد، با تمجید دیوید لیسی نویسندهی قدیمی گاردین همراه است:"این بهترین نمایش تاکتیکی فصل تا به اینجا از فرگوسن بود. اشمایکل، یک دروازهبان الهام بخش در انتهای زمین. استیو بروس نفوذناپذیر. پل اینس مثل موتور محرک یک کارخانه و برایان مککلیر و رایان گیگز، مردانی مهارنشدنی. "
لیورپول ۲۰ دقیقهی ابتدایی را طوفانی آغاز میکند نفسهای داغ طرفداران جایگاه کاپ پشت گردن پیتر اشمایکل. و این قدرت روحی اشمایکل است که من یونایتد را پیش میبرد. سپس گلها از راه میرسند ضربهی مارک هیوز در دقایق پایانی نیمهی اول. گل مک کلیر در آغاز نیمهی دوم، اولین پیروزی در آنفیلد پس از ۶ سال، اولین دربی شمال غرب در تاریخ لیگ برتر و بله اولین قهرمانی با سر الکس فرگوسن در راه پرچ لعنتی
۱۹۹۴/۹۵ بلکبرن راورز، خوش آمدی شاه کنی
روز آخر، نتایج لحظه به لحظه،رقابت قهرمانی، کنی دالگلیش، الکس فرگوسن بلکبرن، من یونایتد و لیورپول، انگار روزگار خوش آنفیلد متعلق به سالها پیش است. در میانهی دههی ۹۰ در روزهای غرق شدن رویاها در بندر مرسی ساید در روزهای طلوع خورشید از خیابان بازبی در اولدترافورد، من یونایتد مدعی همیشگی فصل لیگ برتر است، با کانتونا. در فصل ۱۹۹۴/۹۵ سر و کلهی رقیبی جدید پیدا میشود.
یک اسکاتلندی دیگر یک پادشاه. و از قضا یک لیورپولی، کنی دالگلیش روی نیمکت بلکبرن به به سوی قهرمانی یورش میبرد. آغاز بهار با ۱۰ بازی بدون شکست در بلکبرن همراه است با گلهای کریس ساتن و الن شیرر بهار دلنشین اما با لغزش در هفتههای پایانی دلهره و ترس را به ایوود پارک میآورد. دو شکست بی موقع در چهار بازی پایانی. بلکبرن با ۳ امتیاز بیشتر و تفاضل گل کمتر از من یونایتد هفتهی آخر را آغاز میکند. بازی هنوز هم در دست آنهاست اماسفر به آنفیلد در هفتهی پایانی آخرین چیزی است که کنی دالگلیش میخواهد.
استقبال از کنی روی سکوها طبیعی است. رد و بدل شدن لبخندهای تلخ و شیرین میان رفقای قدیمی. راش و دالگلیش، رونی اونز و دالگلیش، سوت آغاز بازی همزمان هیاهو را به اوج میرساند. آنتن رادیوهای جیبی بیرون میآید. یک چشم به آنفیلد. یک چشم به آپتن پارک. بلکبرن- لیورپول. من یونایتد وستهم پس از یک ساعت همه چیز عادی است، بلکبرن با گل شیرر پیش افتاده.
من یونایتد با گل مککلیر بازی را مساوی کرده و پس از ۶۴ دقیقه گل جان بارنز دروازهی بلکبرن را باز میکند هر دو بازی ۱-۱، یک گل از من یونایتد، یک گل از لیورپول همه چیز را تغییر خواهد داد در دقیقهی ۹۳ آنفیلد از هیچ کجا منفجر میشود. با گل جیمی ردنپ لیورپول، بلکبرن را شکست میدهد اما برای قهرمانی من یونایتد خیلی دیر شده. کنی دالگلیش بار دیگر در آنفیلد با جام رژه میشود و لیورپولیها بی آنکه جام را ببرند چیزهای زیادی برای جشن گرفتن دارند.
۲۰۰۴/۰۵ چلسی، یکی طلب ژوزه
از اکتبر ۲۰۰۴ تا ماه می سال ۲۰۰۵ سرنوشت جاهای ریز و درشت انگلیسی و اروپایی جایی در نبردهای ژوزه مورینیو و رافا بنیتز مشخص میشود. در کنفرانسهای خبری، در کنایه ها و متلکها، در استمفوردبریج و در آنفیلد جامهای داخلی تمام و کمال در انقیاد چلسی است. در دستان مورینیو، در کیسهی پولهای آبراموویچ.
چلسی در بریج با گل جو کول پیروز میشود و در روز سال نو در آنفیلد، باز هم با گل جو کول، یک ماه بعد، چلسی لیگ کاپ را هم با شکست لیورپول میبرد. ژوزه، سرمست از سه برد برابر لیورپول با لبخند به نیمهنهایی لیگ قهرمانان نگاه میکند. مغرور از فتح لیگ به دو بازی و دو برد دیگر. بنیتز اینبار اما چیزهایی برای رو کردن دارد. بسته نگه داشتن دروازه، یک ضربه از لوییز گارسیا تنها توپی که در چهار بازی رفت و برگشت میان دو تیم از خط دروازهی چلسی عبور میکند شاید هم نه!
نظر شما