به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، اسرائیل و عربستان سعودی دههها است که روابط پنهانی با یکدیگر برقرار کردهاند، اما اکنون جو بایدن خواستار رسمیت بخشیدن به این روابط است. حضور یک دولت دست راستی و "جنایت جنگی" تلقی کردن یورش اسرائیل به اردوگاه آوارگان جنین توسط اتحادیه عرب شرایط نامناسبی را برای اتخاذ چنین سیاستی در این بازه زمانی برای عربستان فراهم کرده است.
دولت بایدن به دنبال این است که به شکل ممکن توافقی بین عربستان و اسرائیل تا پیش از پایان سال جاری میلادی منعقد شود، حتی اگر این توافق به برقراری روابط رسمی بین این دو ختم نشود. با همین منظور، طی هفتههای گذشته نمایندگانی از دولت ایالات متحده برای دیدار با ولیعهد قدرتمند عربستان سعودی و گره زدن این توافق به ریاض سفر کردهاند.
پاسخ بن سلمان، شرایط سختی را پیش پای دولت بایدن قرار داده است. خرید سلاح بیشتر، یک پیمان امنیتی و کمک به صنعت هستهای نوپای سعودی موجب شده که به جای عربستان و اسرائیل، رایزنیها بیشتر به توافقی بین ریاض و واشنگتن ترجمه شود.
طرفداران این توافق، هزینه پرداخت شده از جانب غرب را به واسطه تغییراتی که در خاورمیانه به همراه خواهد داشت ارزشمند تلقی میکنند. اما خواستهای سعودی از چنین توافقی بیشتر آن را از یک معاهده به سمت یک معامله امنیتی سوق میدهد.
طی ۷۲ سال ابتدایی که اسرائیل خود را به عنوان یک دولت معرفی میکند، تنها موفق شده که با ۲ کشور عربی هند و اردن روابط رسمی برقرار کند. اما طی ۴ ماه ابتدایی سال ۲۰۲۰، اسرائیل موفق شد که توسط ۴ کشور بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی نیز به واسطه پیمان ابراهیم به رسمیت شناخته شود. یکی از برنامههای اصلی دولت ترامپ، گسترش روابط اسرائیل با سایر کشورهای منطقه بود که تا حدودی به موفقیت دست پیدا کرده است.
برای مدتی طولانی، یکی از چالشهای اصلی بین دیپلماتها این سوال بود که نوبت کدام دولت عربی است که روابط خود را با اسرائیل بهبود ببخشد، اما همواره عربستان سعودی به عنوان بزرگترین اقتصاد منطقه با قابلیت جریانسازی در میان سایر کشورهای عربی و محل تولد اسلام، بزرگترین دستآورد به شمار میرفته است.
البته که روند عادی سازی روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل، بعد از بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت فروکش کرده است. اگرچه پیمان ابراهیم همچنان بر سر جای خود باقی است، اما از شور و هیجان عمومی نسبت به گسترش روابط بین اسرائیل و دولتهای عربی نیز کاسته شده و دولتمردان عربستان سعودی، حداقل به صورت عمومی نسبت به روند عادی سازی روابط با اسرائیل روی خوش نشان نمیدهند. با این همه، طی ماههای گذشته متخصصین امر معتقد هستند که شانس برقراری یک توافق بیش از پیش شده است.
البته که نکات ظریف دیگری نیز در مورد توافق احتمالی بین اسرائیل و عربستان قابل مشاهده است. ریاض پیش از تنها به شرطی به عادی سازی روابط با اسرائیل تن خواهد داد که طرح صلح اعراب که در اتحادیه عرب در سال ۲۰۰۲ تهیه و ارائه شد را بپذیرد که شرط اصلی آن پذیرفتن ایجاد کشور مستقل فلسطین بوده است.
فیصل بن فرهان، وزیر امورخارجه عربستان سعودی نیز در کنفرانس خبری مشترکی که ماه پیش با طرف آمریکایی خود داشت در مورد توافق اظهار نظر نکرده و صرفاَ به مسیری برای دستیابی به صلح برای فلسطین اشاره و هرگونه عادی سازی را با دستآوردهایی محدود معرفی کرد، نقطه نظری که از دید شنوندگان در واشنگتن به دور نمانده است.
عربستان سعودی به جای اسرائیل، ایالات متحده را هدف مطالبهگری خود قرار داده است، آنها خواستار یک پیمان دفاعی مستحکمتر هستند، پیمانی که ایالات متحده را موظف به دفاع از پادشاهی سعودی میکند. آنها خواستار دسترسی راحتتر به سلاح پیشرفته آمریکایی و کمک واشنگتن به پیشبرد برنامه هستهای غیرنظامی این کشور، شامل ساخت تاسیسات غنیسازی اورانیوم در داخل خاک عربستان شدهاند.
البته که این خواستها از ایالات متحده به واسطه نقش این کشور در توافقات پیشین بین اسرائیل و اعراب چندان دور از انتظار نیست. از زمان برقراری روابط رسمی بین اسرائیل و مصر در ۱۹۷۹، ایالات متحده بیش از ۵۰ میلیارد دلار کمکهای نظامی روانه قاهره کرده است. در طرف دیگر، دولت ترامپ در قبال به رسمیت شناختن اسرائیل، قول فروش جنگندههای پیشرفته اف-۳۵ را به امارات متحده عربی داده بود که البته هنوز تحویل ابوظبی نشده است.
البته که خواستهای سعودی، فراتر از پول و سلاح پیشرفته میرود که امکان پذیرفتن آنها از طرف آمریکایی، دور از انتظار به نظر میرسد. یک پیمان دفاعی رسمی نیازمند مجلس سنای ایالات متحده است که به سبب تنشهای داخلی این کشور، این روزها نقطه اشتراکی برای تصویب طرحهای این چنینی در آن یافت نمیشود. معاملات جدید برای فروش تسلیحات بیشتر به عربستان نیز نیاز به تصویب کنگره دارد که این روزها نسبت به عربستان سعودی بسیار محتاطانهتر عمل میکند.
پیگیری برنامه هستهای نیز خود چالشهای دیگری به همراه خواهد آورد. البته که ریاض میتواند مسیر ابوظبی را پیش گرفته و از خیر غنیسازی اورانیوم در مقابل دریافت تکنولوژی آمریکایی در صنعت هستهای بگذرد. پافشاری بر روی غنیسازی داخل این کشور -درست زمانی که ایران به سطح غنیسازی مورد نیاز برای سلاح هستهای دست یافته است- خطر شروع یک مسابقه تسلیحاتی جدید در منطقه را به همراه دارد. حتی یک ایالات متحده چندپاره در زمینه سیاست داخلی نیز در ممانعت با اشاعه تسلیحات هستهای با یکدیگر توافق دارند.
یک مورد دور از انتظار دیگر نیز این است که چنین توافقی طرف سعودی را به سمت کاهش روابط خود با روسیه و چین سوق خواهد داد. پادشاهی سعودی، همانند سایر دولتهای خلیج فارس، خواستار دوری جستن از طرفگیری در جدال بین قدرتهای بزرگ است. این به معنای ترک و فاصله گرفتن از ایالات متحده نیست، اما سعودی خواستار کنار گذاشتن قراردادهای سودآور خود با چین یا روابط نزدیک با روسیه نیز نیست.
یک برداشت دیگر نیز این است که توافق احتمالی بین سعودی و اسرائیل، سایر کشورهای عربی را نیز به سمت به رسمیت شناختن اسرائیل سوق خواهد داد؛ اما، افکار عمومی در کشورهایی همچون الجزایر، لبنان و تونس همچنان شدیداَ علیه عادی سازی روابط با اسرائیل است و امرای قطر و کویت نیز عربستان سعودی را در اتخاذ چنین تصمیمی دنبال نخواهند کرد.
باری دهههای متمادی، اغلب دیپلماتهای غربی جنگ بین اسرائیل و فلسطین را به عنوان مشکل اصلی منطقه تلقی میکردند اما وقوع بهار عربی مهر باطلی بر این ادعا زد. دهههای حکومت دولتهای مستبد بر خاورمیانه، این منطقه را به سمت آشوب سوق داده است که اسرائیل نقش چندانی در آن ایفاء نمیکند.
تلاش برای دستیابی هرچه سریعتر به یک توافق بین سعودی و اسرائیل، خطر تکرار این تفکر ناقص را محتمل میکند. حامیان چنین توافقی آن را موجب تحول خاورمیانه معرفی میکنند، اما مخالفین چنین توافقی اهداف تعریف شده برای آن را بسیار دور از واقعیت میبینند. البته که موارد ذکر شده این توافق را به هدفی بیارزش تبدیل نمیکند، اما باید دید که ایالات متحده حاضر به پرداخت هزینه چنین توافقی خواهد بود یا خیر.
نظر شما