به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، «محمد سرافراز» رئیس اسبق صداوسیما با اشاره به دیدارش با رهبری چند ماه پیش از استعفاء گفت: موارد متعددی را به رهبری گفتم که یا این مسائل را بپذیرید یا من کنار میروم. کار منطقی هم همین بود که تصمیم را به اختیار رهبری بگذاریم که انتخاب کنند کدام مسیر پیش برود.
آقای سرافراز با اشاره به اصل ۲۷ قانون اساسی گفت: از نخستین مسائلی که پس از انتصاب بهعنوان رئیس صداوسیما با رهبری و بیت ایشان مطرح کردم همین بود که این بند قانون اساسی دربارهی اعتراضات اجرایی شود و جاهایی ایجاد شود تا کسانی که اعتراضی دارند حرفشان را بزنند.
او با با بیان اینکه «اتهام نفوذ به من نمیچسبید»، گفت: قبل از اینکه به صداوسیما بروم گفته بودم که این سازمان به جراحی نیاز دارد و جراحی هم بدون خونریزی نمیشود. اوضاع کشور هم همینطور است.
متن کامل بخش نخست گفتوگوی تفصیلی انصاف نیوز با محمد سرافراز را میتوانید در ادامه بخوانید:
صداوسیما با دو نوع چالش مواجه است
* آقای سرافراز شما را با صداوسیما میشناسند. صداوسیما در چند دههی اخیر همواره مورد نقد مداوم بوده است؛ به ویژه در مقاطع زمانی که در کشور اتفاقاتی افتاده است مثل سالهای ۷۸، ۸۸ و چه سالهای اخیر. چرا با وجود تغییر رؤسای صداوسیما در عملکرد این سازمان تغییری رخ نداده است و همچنان همان کارها تکرار میشود؟
محمد سرافراز: بسم الله الرحمن الرحیم
این سوال بسیار کلی است؛ صداوسیما با دو نوع چالش مواجه است. نخست، چالشی که با بیرون از سازمان (با نظام حکمرانی از یک طرف و با مردم از از طرف دیگر) دارد. و چالش دیگر که داخلی است، پیرامون اینکه رسانه ملی چگونه باید مدیریت شود که کارآمد و مستقل باشد و در آن زد و بند وجود نداشته باشد و در یک کلام «رسانه» باشد.
البته بعد از زمانی که بحث اینترنت و شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین مطرح شد چالش جدیدی هم به وجود آمده است که نسبت این رسانهی سنتی با رسانههای نوین چگونه باید باشد و صداوسیما چطور میتواند خود را با این شرایط تازه تطبیق دهد؟ کلیت بحث به این شکل است که البته میتوان دربارهی جزییات هر بخش آن هم توضیحاتی داد.
تنظیم رابطهی صداوسیما با حاکمیت و اکثریت مردم بسیار مهم است
رسانه ملی رسانهای مرتبط با حاکمیت است؛ اینکه این رسانه چطور میخواهد روابط خود را با نظام حکمرانی که شامل سه قوه (به ویژه دولت)، نهادهای امنیتی، بیت رهبری و شخص رهبری که رئیس صداوسیما از آنجا منصوب میشود، نهادهای مذهبی (به جهت اینکه نظام خود را ایدئولوژیک و عقیدتی میداند آن نهادها خود را صاحب نظر میدانند) تنظیم کند مسئلهی مهمی است.
از طرف دیگر تنظیم رابطهی صداوسیما با اکثریت مردم که شامل گروههای سیاسی، صنفی دارای گرایشات مختلف فرهنگی، اجتماعی، زبانی، سلایق مختلف دینی قشر متوسط و… هم مسئلهی بسیار مهمی است. صداوسیما در چنین الگوریتمی قرار گرفته و تنظیم این روابط کار راحتی نیست.
اگر کسی که راس کار است و مدیریت صداوسیما را برعهده دارد نتواند خودش را به درستی در بین خواستههای مردم و نهادهای حاکمیتی تنظیم کند دچار تناقض، فرسودگی و ضعف و مشکلات مختلفی میشود و در نهایت هم کسی از صداوسیما راضی نخواهد بود.
* آیا در عملکرد مدیران مختلفی که در صداوسیما حضور داشتند تفاوتی میبینید؟
سرافراز: عملکردها تفاوت داشته است و مدیران مختلف یکسان عمل نکردهاند. به دلیل توان مدیریتی و نوع شناخت از نظام حکمرانی عملکردها متفاوت بوده و بعضی بهتر عمل کردند و بعضی دیگر نیز عملکرد ضعیفتری داشتند. آن دسته از مدیران که شرایط محیطی را بهتر شناختند و تصمیمات مدیریتی بهتری گرفتند موفقتر بودند و برخی هم که شناخت درستی از این مسائل نداشتند عملکرد ضعیفتری داشتند.
راهبردهای نظام حکمرانی باید دقیق و شفاف باشد
در این ارتباط مهمتر از اینکه رئیس صداوسیما موفق عمل کرده است یا خیر سوال این است که آیا نظام حکمرانی نسبت به مسائل کلان کشور راهبردهای مشخص، هماهنگ و غیر متناقضی داشته یا نه؟ در امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاست داخلی و خارجی راهبرد مشخصی وجود داشته که منطبق بر قانون اساسی باشد که صداوسیما بخواهد خود را با نظام حکمرانی تطبیق دهد؟!
ابتدا راهبردهای نظام حکمرانی باید دقیق و شفاف باشد که بعد صداسیما آن را به زبان رسانه و برنامههای رادیویی و تلویزیونی تبدیل کند. نقص اول در آنجاست.
رای مردم آخرین مرحلهی یک نظام سیاسی مردمسالار است
* واقعا فکر میکنید راهبردی وجود ندارد؟
سرافراز: راهبرد مشخصی نداریم. بر اساس قانون اساسی انتظار این است که مردم در امور کشور مشارکت بالایی داشته باشند و مطابق خواست و نظر آنها پیش برود اما شما میبینید که در این موضوع دچار چالش هستیم. اگر نظام بخواهد بر اساس رای و نظر مردم پیش برود چنان که بنیانگذار جمهوری اسلامی گفته که «میزان رای ملت است».
در قانون اساسی هم آمده است که تمام ارکان این نظام از رهبری که به شکل غیر مستقیم از سوی مردم انتخاب میشود تا رئیسجمهور و مجلس و شوراها بر اساس رای مردم است. اما رای مردم آخرین مرحلهی یک نظام سیاسی مردمسالار است.
اگر پایهها و زیربناهای آن به درستی چیده نشود مردمسالاری شکل نمیگیرد. مردمسالاری دو رکن دارد؛ یکی، وجود احزاب آزاد و واقعی نه احزاب فصلی که نزدیک انتخابات دور هم جمع میشوند و رسالت خود را در این میبینند که لیستی را تهیه کنند و به مردم بگویند به این لیست که ما میگوییم رای بدهید.
این کار حداقل انتظار از یک حزب است. احزاب واقعی باید با سازوکارهای مشخص و از درون تشکلهای صنفی و تخصصی در دانشگاهها و در جامعه به وجود بیاید. احزاب واقعی میبایست نسبت به مسائل کشور راهحل شفاف و مشخص و عملی داشته باشند و زمانی که در قدرت نیستند نسبت به آن جریانی که حاکم است نقد جدی، عالمانه و مستمر داشته باشند. در این حالت نظارت جامعه نسبت به جریان حاکم از طریق این احزاب و در کنار آن رسانههای آزاد انجام میگیرد. این دو لازمه مشارکت سیاسی مردم است.
اگر نمیخواهیم الزامات مردمسالاری را بپذیریم اعلام کنیم قانون اساسی را کنار گذاشتیم
اگر هم نمیخواهیم این مناسبات و الزامات را بپذیریم میباید نظام سیاسی بازتعریف شود و اعلام کنیم که قانون اساسی را کنار گذاشتیم و نگاهمان این نیست.
* به نظر میآید که این پاسخ شما نوعی فرافکنی باشد. گاهی صداوسیما حداقلهای کار حرفهای را هم رعایت نکرده است این را دیگر نمیشود گردن بلاتکلیفی نظام سیاسی انداخت.
سرافراز: من یک بخش ازچالشها را توضیح دادم. عرض کردم بخشی از چالشهای رسانه ملی رابطهاش با نظام حکمرانی است و بخش دیگر هم با مردم است. قسمت مردم را توضیح ندادم. البته این دو مورد برای محیط بیرونی صداوسیماست. چالشهای محیط درونی صداوسیما نیز دربارهی اینکه این رسانه چطور مدیریت شود و… نیز حائز اهمیت است.
اگر رسانه ملی بخواهد اعتراضات را پوشش دهد مسئولان برنمیتابند
برای مثال، در اعتراضات اجتماعی اگر رسانه ملی بخواهد این اعتراضات را پوشش دهد به دلیل آنکه نگاه امنیتی در نظامات کشور پررنگتر شده مسئولان امر برنمیتابند. زیرا میگویند وقتی رسانه ملی چنین اخباری را پوشش دهد باعث میشود که آن رفتار قانونی شود و ترویج پیدا کند و ادامه داشته باشد. اگر هم رسانه ملی اعتراضات را پوشش ندهد میدان بهدست رسانههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی میافتد.
اگر به این موضوع کمی عمیقتر نگاه کنیم باید بگوییم که آیا اصولا باید مجوز بدهیم که اعتراض باشد یا نه. در این باره بندهایی در قانون اساسی آمده که که هیچ وقت اجرا نشدهاند. تا زمانی که تکلیف آن سیاستهای کلان روشن نشود صداوسیما در مواجهه با اعتراضات هر نوع مواجههای داشته باشد دچار چالش میشود.
از نخستین مسائلی که با رهبری و بیت ایشان مطرح کردم اجرایی شدن اصل ۲۷ بود
* اگر شما فکر میکنید که میباید به لحاظ حرفهای اخباری منتشر شود چرا مقاومت نکردید و این کار را نکردید؟
سرافراز: من که چند سال است در صداوسیما نیستم و احتمالا منظورتان روسای سازمان به شکل کلی است. البته در صداوسیما همیشه هم به یک شکل عمل نشده است. در آن زمان از نخستین مسائلی که با رهبری و بیت ایشان مطرح کردم همین بود که این بند قانون اساسی دربارهی اعتراضات اجرایی شود و جاهایی ایجاد شود تا کسانی که اعتراضی دارند حرفشان را بزنند.
البته در حدی که برای صداسیما مقدور بود در زمانی که مسئولیت داشتم این کار انجام شد. برای مثال، در سال ۸۸ که در معاونت برون مرزی سازمان بودم پوشش گستردهای برای کاندیداهای ریاستجمهوری در شبکههای برون مرزی ایجاد کردیم. به ویژه در شبکهی پرس تی وی به شکل گسترده تمام میتینگها و تجمعات تبلیغاتی آنها را پوشش میدادیم.
اعتراضات ۸۸ را پوشش مستقیم دادیم اما …
البته ظرفیت تلویزیون برای این کار کم بود به همین خاطر به شکل گستردهتری در شبکههای اجتماعی که در اختیارمان بود هم اعتراضات را بازتاب میدادیم. در آن مقطع زمانی فعالیتهای هر چهار کاندیدا را پوشش میدادیم. هنگامی هم که فعالیتها به اعتراض به نتیجه انتخابات در تهران تبدیل شد هم پوشش مستقیم دادیم. اما بعد از روز اول از طریق رئیس وقت صداسیما جلوی sng [سامانه پخش زنده] ما را در خیابان گرفتند و امکان ادامهی این فعالیت فراهم نبود.
پوشش زندهی شبکهی خبر نباید فقط برای طرفداران جمهوری اسلامی باشد
نگاه من همیشه به این شکل بوده است. در زمان ریاست صداوسیما از جمله نخستین کارهایم افزایش پخش مستقیم در شبکهی خبر بود. شبکهی خبر باید پخش مستقیم زیادی داشته باشد و این پوشش زنده هم نباید فقط برای طرفداران جمهوری اسلامی باشد. اگر میخواهیم اعتماد به رسانه ایجاد شود باید مثلا صحبتهای رئیسجمهوری آمریکا را به شکل مستقیم با ترجمهی همزمان پخش کنیم که ما این کار را کردیم. که همین پخش زنده سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در شبکهی خبر به خبری در cnn و شبکههای دیگر تبدیل شد.
* دربارهی آن موضوعی که دربارهی اعتراضات گفتید، وقتی به رهبری منتقل کردید واکنششان چه بود؟
سرافراز: پاسخی نگرفتم، نه مثبت و نه منفی. و عملا هم این کاری نبود که صداوسیما بخواهد انجام دهد. در عمل هم اتفاقی نیفتاد.
در دورهی ما هیچ اعتراف تلویزیونی از صداوسیما پخش نشد
* با توجه به جایگاهی که در آن سالها داشتید قاعدتا دیدارهای خصوصی هم با رهبری داشتهاید و موارد دیگری از انتقاداتی که دارید هم مطرح کردید چه انتقاداتی را مطرح میکردید و واکنششان چه بود؟
سرافراز: در آن دوره من مشکل اساسی را نحوهی ادارهی صداوسیما میدانستم و صداوسیما را یک تشکیلاتی میدیدم که طی سالها از تشکیلات رسانهای به تشکیلاتی اداری تبدیل شده است. تشکیلاتی با تعداد زیادی مدیر و پرسنل که این سیستم را ناکارآمد کرده بود و یک بروکراسی اداری که هر نوع تصمیمگیری مدیریتی را با مشکل و چالش مواجه میکرد.
در یک سال اول کار اصلیام این بود که این تشکیلات را به یک رسانهی چابک با مدل رسانهای و تصمیمات مستقل تبدیل کنم. برای نمونه، در دورهی ما هیچ اعتراف تلویزیونی از زندانیها از صداوسیما پخش نشد. زیرا معتقد بودم این مدل روش درستی نیست.
* مگر این مورد مربوط به ساختار صداوسیما بود؟ قاعدتا این تحمیل میشده به صداوسیما؟
سرافراز: هم میتواند مربوط به ساختار صداوسیما باشد و هم میتواند از بیرون باشد. هر دو مدل آن انجام شده است. البته این یک مثال است و کارهایی که شده فقط به این موضوع محدود نبوده است.
ما به دنبال آن بودیم که رسانه محتوای جذابتری پیدا کند و به شکل زیرساختی نیز میخواستیم کارهایی انجام دهیم که چالشها و مشکلات به کمترین حد برسد.
برای نمونه، در انتخاب مدیران یکی از اشکالات صداوسیما این است که اغلب مدیران ارشد آن بر اساس خواستهی قدرتهای بیرونی سازمان انتخاب میشوند یا مبنای انتخاب این است که به چه جهت سیاسی گرایش دارند یا از کجا حساب میبرند و به کجا امتیاز میدهند.
من معتقد بودم که صداوسیما به اندازهی کافی مدیر دارد که توانایی انجام کار را دارند. به همین خاطر تمامی معاونان مجموعه را از داخل صداوسیما انتخاب کردم نه کسانی از بیرون که «صفر کیلومتر» بودند و تجربهی کار رسانهای یا مدیریتی نداشتند. یا با وجود داشتن این تجارب موفق نبوده باشد. قاعدتاً اگر کسی در حوزهی کار قبلی خود موفق نبوده و کارنامهی قابل قبولی نداشته باشد نباید مسئولیت بالاتری بگیرد.
* اعترافات تلویزیونی در آن مقطع از چه جنسی بود؟
سرافراز: درخواستی برای پخش اعترافات نشد.
از اشکالات صداوسیما این است که تعدادی جزایر جداگانه هستند
* چرا؟
سرافراز: این را باید از خودشان بپرسید؛ شاید میدانستند که با پخش آن موافقت نمیکنیم. من برای تمام امور مهم صداوسیما شخصاً وقت زیادی اختصاص میدادم. از اشکالات وارد به صداوسیما این است که به شکل متمرکزی مدیریت نمیشود و تعدادی جزایر جداگانه هستند.
به دلیل یک تجربهی ناموفق در حوزهی برون مرزی حساسیت خودم هم بالا بود تا مطالبی که پخش میشود واقعی باشد.
از طرف دیگر این نوع اعترافها خلاف قانون هم است. رئیس سابق قوه قضاییه حتی اصرار داشت تا زمانی که پروندهای به دادگاه نرفت و حکم داده نشده نه تنها حق مصاحبه بلکه انتشار خبر از متهمان دادگاه خلاف قانون است و برای پروندههای اقتصادی هم یک مجوز خاص گرفتند که البته به درستی هم اجرا نشد. از این نظر هم ایراد دارد و فقط تصمیم رئیس صداوسیما نیست.
نه زیر بار فشاری رفتم نه گرایش خاصی را حاکم کردم
* شما آقای جبلی را به خوبی میشناسید و با او کار کردید. بعضی میگویند که ایشان تحت فشار جریان تندرو هستند. آیا واقعاً اینطور است و ایشان تحت فشار آنها فعالیت میکنند یا آقای جبلی هم همراه این جریان هستند؟
سرافراز: این سوال را باید از خودشان بپرسید. پاسخ خودشان به کسانی که این سوال را مطرح کردند این بوده که خودشان تصمیم میگیرند ولی به نظر من با همان توضیحاتی که در ابتدا دربارهی آنکه «رابطهی صداوسیما با نظام حکمرانی چیست و چطور میتواند روابطش را تنظیم کند؟» گفتم این گرایشها در انتخاب مدیران موثر است.
البته معتقدم که در زمان من نه زیر بار فشاری رفتم نه گرایش خاصی را حاکم کردم. حتی دربارهی مدیران کل استانها که برای هر مجموعهای از امام جمعه و نمایندگان مجلس تا استاندار و دیگران نظر دارند و از برآیند اینکه کدام یک قدرت بیشتری دارند مدیر کل استانی انتخاب میشود هم زیر بار هیچکدام از این حرفها نرفتم. زیرا اگر صداوسیما بخواهد درست اداره شود باید مستقل باشد.
صداوسیما مثل بانک مرکزی است؛ اگر بانک مرکزی مستقل باشد زیر بار این نمیرود که به خاطر مشکلات و هزینههای دولت از اعتبار بانک مرکزی استفاده شود. اگر از اعتبار بانک مرکزی هزینه شود لطمهاش به مردم میرسد. همانطور که اگر به معنای واقعی بانک مرکزی مستقل داشته باشیم نه ارزش پول ملی پایین میآید و نه قدرت خرید مردم کم میشود و دخل و خرج دولت هم درست تنظیم میشود؛ در موضوع اعتماد مخاطب و اعتبار رسانه هم همین نسبت برقرار است.
اتهام نفوذ به من نمیچسبید
* یکی از اتهاماتی که به شما در زمان ریاست بر صداوسیما میزدند این بود که شما بستر نفوذ در آنجا را فراهم کردید. موضوع نفوذ و نفوذیها که در این سالها خیلی مطرح شده را چه در رسانه و چه در مقیاس بزرگتر، در کشور چگونه میبینید؟
سرافراز: البته این اتهام به من نمیچسبید. یک مورد بود که در پاسخم به آقای طائب که در کتاب روایت یک استعفا هم آمده همهی مسائل روشن شده است. خانمی که ۵ سال در آمریکا زندانی بوده و مسئولیت مشخص و محدودی در سازمان صداوسیما به او داده شد. مسئولیت ایشان در سازمان در حوزهی مشخصی بود و با توجه به سابقهی سه پرونده خاص قرار شد این سه پرونده را بررسی کند که هر سه هم همچنان مبهم است و زد و بند و فساد مالی در آن وجود دارد.
سه پروندهی خاص که همچنان مبهم است: دیتاسنتر، آیپی تیوی، سروش
* سه پرونده را توضیح میدهید؟
سرافراز: یک ساختمان بسیار بلندی در صداوسیما به اسم دیتا سنتر در حال ساخت بود تا برای کشور یک مرکز داده در حوزههای مختلف ساخته شود. چنین هدفگذاری در جایی تصویب نشده بود و البته هیچ دستگاهی هم زیر بار این نمیرود که اطلاعاتش را در اختیار صداوسیما قرار دهد مگر اینکه مصوبهی حکومتی در این باره وجود داشته باشد که چنین مصوبهای هم نیست.
یک سال قبل از اینکه رئیس صداوسیما شوم آنجا به دلیل نبود منابع مالی تعطیل شده بود. معاونت فنی صداوسیما که بعد رئیس سازمان شد آنجا را تاسیس کرده بود. در همه جا دیتا سنتر به دلیل مسائل امنیتی زیر زمین است تا حفاظت و امنیت آن برقرار شود اما این مورد برعکس بود و ساختمان بسیار بلندمرتبهای را برای این کار ساخته بودند.
بعد از اینکه از صداوسیما رفتم هم ده برابر دیگر برای آن هزینه شد و همچنان این ساختمان هست و هیچ خاصیتی هم برای صداوسیما ندارد. اعلام شده بود که پروژه یا تعطیل بوده و یا به صورت نیمه تعطیل بوده.
یکی دیگر از پروندههایی که اگر قرار بود رسیدگی شود موضوع مهمی بود به این برمیگشت که ۹.۵ میلیون یورو برای پروژهیای پی تی وی (که در زمان و در جای خودش لازم است) هزینه شده بود. این پروژه که این همه برای آن هزینه شده بود به جایی نرسید و تعطیل و یا نیمه تعطیل بود. در حالی که اگر به سرانجام رسیده بود حداقل مردم میتوانستند خودشان انتخاب کنند چه برنامهای را در چه زمانی ببینند.
پروندهی بعدی هم پیامرسان سروش بود. که هزینه شده بود ولی زیرساختهای لازم به شکل درستی بنا نشده بود و چنانچه بعداً در شورایعالی فضای مجازی تأکید داشتند که پیامرسان سروش و مانند آن جایگزین اینستاگرام و تلگرام بشوند همانجا گفتم که سرمایهگذاری نکنید، زیرساختهای آن به شکل درستی بنا نشده است. اینها (شورای عالی فضای مجازی) گوش نکردند و هزینه کردند و عملا نتوانستند جایگزین اینستاگرام و تلگرام شوند.
سه پرونده در حال رسیدگی بود که رئیس وقت اطلاعات سپاه موضوع را در یک چالش امنیتی انداخت
این سه پرونده در حال رسیدگی بود که رئیس وقت اطلاعات سپاه موضوع را در یک چالش امنیتی انداخت. بهانهی آنها هم این بود که چرا آن خانم کتابی نوشته است. آن کتاب دربارهی نقض حقوق بشر در آمریکا و رفتارهایی که با یک زندانی ایرانی در آمریکا داشتهاند و در کتاب به جزییات در این باره توضیح داده است.
آیا این یک اتهام است و یا کسی که این اتهام را میزند خودش مشکل دارد. این نکته اصلی است از نظر من، نفوذ یعنی این!
روایت سرافراز از ملاقات با رهبری
* همین باعث شد که اختلاف شما با آقای طائب بالا بگیرد.سرافراز: به نامهی من جوابی ندادند؛ بعد، نامه به ایشان را با توضیحات برای رهبری فرستادم و در نهایت با ایشان ملاقات کردم. در نهایت موارد متعددی را در آن ملاقات به رهبری اشاره کردم و گفتم که یا این مسائل را بپذیرید یا من کنار میروم. به دلیل آنکه بحث بر سر این بود که این موضوع باید در مرجع خیلی بالایی بررسی شود و رهبری انتخاب کنند که یا این مسیر را محکم به پیش ببریم یا استعفا کنم. کار منطقی هم همین بود که تصمیم را به اختیار رهبری بگذاریم که انتخاب کنند کدام مسیر پیش برود و بعد از چند ماه با استعفایم موافقت شد.
* در آن جلسه رهبری نخواستند میان شما دو نفر یکی را انتخاب کنند؟
سرافراز: این اتفاق نیفتاد.
از پذیرفته شدن استعفا خیلی خوشحال بودم
* هنگامی که استعفا پذیرفته شد چه حس و حالی داشتید؟
سرافراز: خیلی خوشحال و راضی بودم برای اینکه آن کارهایی که میخواستم انجام دهم را انجام داده بودم. در صد روز اول تمام اقدامات مهمی که لازم بود را انجام دادم. ساختار صداوسیما عوض شد، هشتصد پست مدیریتی را از سازمانی که ۳۵۰۰ پست مدیریتی داشت حذف کردم که در این ساختار، غریب است.
البته بیشتر پستهای مدیریتی که حذف شد در بخشهای ستادی و مشاورهای بود و به نسبت پستهای مدیریتی بخش صف کمتر حذف شده بودند اما به هر حال ساختار تغییر کرده و کوچک شده بود. برخی معاونتهای سازمان ادغام شدند و ادارات کل حذف شده بود.
در مرحلهی بعد در حوزهی محتوایی هم کارهایی در حوزهی فیلم و سریال شروع کرده بودیم و بسیاری از مجریهایی که ممنوعالکار شده بودند را برگرداندیم. بسیاری از برنامههای پر مخاطب تولید شد. حتی شبکهی خبر هم با تغییر رویکردی که داشت پر مخاطب شده بود.
* شما دربارهی این موضوع بازخوردی داشتید؟
سرافراز: بله، مرتبا نظرسنجی میشد.
* فکر نمیکنید که همین تغییراتی که انجام دادید باعث شد که از درون صداوسیما هم کمک کنند آن اتفاق بیفتد؟
سرافراز: درون صداوسیما یک شکل نیست.
گفته بودم که صداوسیما به جراحی نیاز دارد و جراحی هم بدون خونریزی نمیشود
* به هر حال شما هشتصد پست را تغییر داده بودید.
سرافراز: من قبل از اینکه به صداوسیما بروم گفته بودم که این سازمان به جراحی نیاز دارد و جراحی هم بدون خونریزی نمیشود اوضاع کشور هم همینطور است. اگر کسی فکر کند به یکباره میتواند اوضاع اقتصادی یا آسیبهای اجتماعی و فرهنگی را به راحتی حل کند کاملا در اشتباه است یا دستی در مدیریت کلان نداشته است.
* بعد از ماجرای خانم میرقلیخان آیا حرف و حدیثها و نحوه کنار گذاشتن او روی زندگی شخصی شما تاثیر داشت؟
سرافراز: نه
* شبهاتی هم در فضای مجازی در این باره منتشر میشد.
سرافراز: نه، هیچ تاثیری نداشت.
* و شما هم به دیدن خانم میرقلیخان در خارج رفتید.
سرافراز: بله، با خانواده به عمان رفتیم.
* آن اتهامات و مطالبی که منتشر میشد …
سرافراز: به هر حال اتهاماتی است که میزنند و با رسانههایی که در اختیارشان است نیروهایی که در فضای مجازی هستند و حقوق میگیرند تا اتهام بزنند و فحش بدهند اینها را مطرح میکنند. این هم متدوال شده و متاسفانه دروغگویی تبدیل به سکهای رایج شده است.
نظر شما