چیزی فراتر از زن و بچه خوب از خدا خواسته‌ام!

همسر یکی از شهدای دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «یکی از دوستان همسرم وقتی بازی کردن او با بچه‌هایمان را دید، از او خواست به جبهه نرود و بالای سر بچه‌هایش بماند. اما همسرم به او گفت: « چیزی فراتر از زن و بچه خوب از خدا خواسته‌ام!»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، همسر شهید ذبیح‌الله عامری از شهدای دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «زمستان بود و ذبیح از جبهه آمده بود خانه و با بچه‌ها بازی می‌کرد.

در خانه ما را زدند. حسن لهردی بود. وارد منزل شد. وقتی چشمش به صحنه‌های عاطفی بین پدر و فرزندان افتاد، رو به ذبیح کرد و گفت: «عامری جان! بهتره از این به بعد تو بمونی و به بچه‌هات برسی. تو دیگه نباید بری. من به جای تو می‌رم جبهه. این بچه‌ها پدر می‌خوان. اگه تو شهید بشی، این چهار تا بچه ... بیا و از رفتن بگذر.»

ذبیح گفت: «خدا نعمت‌هاش رو بر من تمام کرده. زن خوب، بچه‌های خوب، نعمت‌های جورواجور به من داده. یه چیزی فراتر از این‌ها ازش خواستم؛ اون هم نعمت قرار گرفتن در جوار قرب الهیه.»

او ادامه داد: «حسن‌جان! جنگ بهانست برای رسیدن به این مقصد! نگران بچه‌های من نباش. خدا شیرزنی به من داده که به خوبی می‌تونه از عهده همه

کارهاشون بر بیاد.»

سپس در حالی که لبخند به لب داشت، به حسن گفت: «ناقلا! فکر کردی می‌تونی من رو زمین‌گیر کنی و خودت شربت شهادت بخوری؟ نه حسن‌جان‌! شما بمون، جوونی، آرزوهای جورواجور داری. ما به آرزوهای دنیایی‌مون رسیدیم.»

هر دو به شهادت رسیدند.

منبع: کتاب «تا کوی نیکنامی»

۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۶:۲۴
کد خبر: 52346
منبع: خبرگزاری فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha