به گزارش گروه کشاورزی و صنایع غذایی پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، بررسی زنجیره تأمین گوجهفرنگی در ایران و مقایسه آن با برخی کشورهای در حال توسعه نشان میدهد که با افزایش راندمان و بازدهی زنجیره تأمین این محصول - بهعنوان نمونه مطالعاتی - میتوان به پایداری تولید و پایداری قیمت دست یافت و با افزایش تولید به بازارهای جهانی نیز چشم دوخت که نتیجهی آن ارزآوری و ثروت آفرینی برای افراد شاغل در طول زنجیره است.
یک زنجیره تأمین (Supply chain) سیستمی متشکل از سازمانها، مردم، فعالیتها، اطلاعات و منابعی است که در انتقال یک کالا یا خدمات از عرضهکننده به مشتری نهایی درگیر هستند. یک زنجیره تأمین درواقع شبکهای پیچیده و پویا از عرضه و تقاضا است. تمام عوامل دخیل در طول زنجیره از تأمین کننده نهاده گرفته تا کشاورز، واسطه، تاجر، فرآوری کننده، فروشنده عمده و خرده فروش به، دنبال سود هستند و لذا وجود و بروز تعارض منافع در زنجیره میتواند منجر به اختلال در سیستم شود.
برای بررسی تأثیر زنجیره تأمین در تنظیم بازار، یک مثال واقعی در کشور ما محصول گوجه فرنگی است که در برهههای زمانی اخیر با افزایش قیمت دلار، منفعت تاجر در صادرات گوجه فرنگی بوده و منفعت فرآوری کننده در عدم صادرات گوجه فرنگی خام! در نتیجه اگر تاجر گوجه فرنگی را به صورت خام صادر میکرد دسترسی فرآوری کننده به گوجه فرنگی سخت شده و قیمت نهایی محصول یعنی رب گوجه فرنگی به شدت افزایش پیدا میکرد.
از طرف دیگر طولانیتر شدن مسیر رسیدن محصول از تولید به مصرف میتواند قیمت نهایی را افزایش دهد. مثالهایی از این دست در زنجیره تأمین محصولات کشاورزی بسیار زیاد هستند که درمجموع منجر به ناکارآمدی این زنجیره شده و محصول نهایی در زمان نامناسب، با قیمت بالاتر و کیفیت پایینتر به دست مصرف کننده میرسد.
نقش زنجیره تأمینِ کارآمد در خلق زنجیره ارزش
زنجیره ارزشی، بخشی از زنجیره تأمین است که ایجاد ارزش افزوده در محصول انجام میشود. معمولاً واسطهها در ایران هیچ ارزشی به محصول اضافه نمیکنند، ولی باعث افزایش قیمت در محصول میشوند. ناکارآمدی نظام زنجیره تأمین باعث کوچکتر شدن زنجیره ارزشی میشود. یعنی لینکهایی که فاقد فرایند ایجاد ارزش در زنجیره هستند بیشتر از لینکهای ارزش افزا میشوند. نتیجهی این ناکارآمدی، کاهش سود عوامل مهم زنجیره و تجمع سود در بخش واسطه گری است که به نوبهی خود گرایش به سمت واسطه گری به جای تولید را افزایش میدهد.
علاوه بر زنجیره تأمین هر محصول در داخل کشور، زنجیرههای تأمین بین المللی نیز از نظر تعادل تجاری و امنیت غذایی دارای اهمیت هستند. تفاوت در اقتصاد، قانون گذاری، استانداردها و مقررات حاکم در هر حلقه زنجیره تعیین کنندهی چالشهای موجود در مدیریت زنجیره تأمین میباشند. کشورهای در حال توسعه همچون ایران، عمدتاً تأمین کنندهی مواد خام زنجیرههای تأمین بین المللی هستند و لذا ایجاد زنجیره تأمین میتواند تأثیر بزرگی در اقتصاد این کشورها داشته باشد.
این در حالی است که کشورهای توسعه یافته به دلیل فشار مصرف کنندگان، به دنبال پایداری و بهینه سازی زنجیرههای تأمین میباشند، لذا ایجاد زنجیرههای تأمین متناسب با اهداف ملی و سپس بهینه سازی این زنجیرهها میتوانند در توسعه کشاورزی کشور نقش اصلی را بازی کنند.
پایداری زنجیرههای تأمین در سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی قابل پیگیری است که برای رسیدن به آن ایجاد رابطه کارآمد بین اعضای زنجیره تأمین ضروری است.
شاخصه کارآمدی یک زنجیره را میزان رضایت مصرف کنندگان تعیین میکند که همین شاخصه باعث افزایش رقابت بین تأمین کنندگان شده و در نهایت دسترسی به محصول راحت، کیفیت بالا و قیمت مناسب حاصل خواهد شد.
مدیریت زنجیره تأمین، عامل توسعه کشاورزی
متأسفانه مدیریت زنجیره تأمین در کشور ما علی رغم اهمیت بالای آن به عنوان روش استراتژیک در اقتصاد کلان کشور مورد توجه قرار نگرفته است. به خصوص در بخش کشاورزی که تنوع بسیار زیادی در زنجیرههای تأمین محصولات مشاهده میشود. گام نخست در مدیریت زنجیره تأمین تجزیه و تحلیل علمی آن است. هدف از این تجزیه و تحلیل: 1) یافتن بازیگران اصلی زنجیره ارزشی، لینکهای ارتباطی آنها و نقش آنها در زنجیره 2) تعیین مقدار ارزش افزوده برای هر محصول در هر مرحله و 3) تعیین فرصتها و تهدیدهای موجود در زنجیره تأمین میباشد. این تجزیه و تحلیل علمی به ایجاد ارزش افزوده مضاعف، افزایش بهرهوری کارکنان زنجیره، ایجاد سود، ایجاد رقابت، بهبود خدمات مشتریان و افزایش تولید کمک خواهد کرد.
نمونههای موفق اجرای مدیریت زنجیره تولید در دنیا
یکی از نمونههای موفق اجرای مدیریت زنجیره تولید با هدف بهبود اقتصادی را می توان در مدیریت زنجیره تأمین موز در اندونزی و استرالیا مشاهده کرد. در این دو کشور بین سالهای 2001 تا 2002 مطالعات و تجزیه و تحلیل زنجیره تأمین موز انجام گرفت و مبدأ و مقصد این محصول به طور دقیق تعیین شد. لینک بین اعضای این دو زنجیره کاملاً با هم متفاوت است و این تفاوت در بالای زنجیره یعنی ارتباط بین کشاورز و روستایی با سایر اعضا قابل توجه است.
به طوری که در اندونزی خریدار دست بالا را دارد، ولی در زنجیره تأمین موز استرالیا، روابط عادلانه بوده و همین نگاه فرهنگی در دو زنجیره بر قیمت گذاری محصول نیز تأثیر گذار میباشد. مثال دیگر را میتوان در پیشرفت صادرات گوجه فرنگی بنگلادش یافت که از طریق مدیریت زنجیره تأمین محقق شده است.
این کشور در سالهای 2014 و 2015 سومین کشور تولید کننده گوجه فرنگی در جنوب شرق آسیا بود، اما 95 درصد گوجه فرنگی این کشور به صورت تازه مصرف میشد که ارزش افزوده چندانی نداشت. خصوصیات بازار گوجه فرنگی در بنگلادش شامل تقاضای زیاد، ظرفیت تولید بالا، تعداد زیاد تولید کنندگان خرد و ضایعات پس از برداشت زیاد هستند.
برای اینکه کارایی زنجیره افزایش یابد تجزیه و تحلیل شبکه ارتباطی در این زنجیره نشان داد که بذور کم کیفیت، بازار ناعادلانه داخلی و صادراتی، خدمات غیر مؤثر، مدیریت بازار نادرست و کاهش ارزش محصولات طی زنجیره ارزشی عوامل مهم تأثیر گذار در موفق نبودن زنجیره گوجه فرنگی در بخش فرآوری هستند. پس از آن بود که برنامههای دولتی و قوانین و مقررات به سمت رفع این موانع سوق داده شدند و با ایجاد روابط کارا بین اجزای زنجیره توانستند نه تنها میزان تولید را تا حد زیادی افزایش دهند، بلکه با ایجاد مراکز فرآوری مناسب امکانات صادرات و ارزآوری را فراهم بیاورد. نتیجهی آن ثروت آفرینی و ارزش افزایی در زنجیره تولید است که منافعش عاید تمامی اعضای زنجیره میشود.
صادرات گوجه فرنگی نماد بازار خارجی کشاورزی ایران
در سالهای اخیر بازار گوجه فرنگی و تخم مرغ به نماد بازار کشاورزی و حتی وضعیت اقتصادی کشور تبدیل شدهاند. نوسانات قیمتی کوتاه مدت، کاهش عرضه، عدم ثبات قوانین و مقررات واردات و صادرات و ... از جمله مسائل حوزه گوجه فرنگی هستند. تقاضا برای گوجه فرنگی خام و فرآوری شده در ایران زیاد است. از طرف دیگر تقاضای جهانی نیز برای این محصول بالاست. زمانی که عرضه و تقاضا در بازار همخوانی نداشته باشند تغییرات قیمتی رخ خواهد داد و دخالت نادرست دولت برای تنظیم بازار میتواند حتی باعث پیچیدهتر شدن این موضوع شده و یک مبحث اقتصادی را به یک مسئلهی سیاسی تبدیل نماید. برای ریشه یابی موضوع عدم تعادل عرضه و تقاضا، بررسی زنجیره تولید میتواند کمک کننده بوده و راه حل را آشکار نماید. با نگاهی ساده به نمودار روابط اعضای زنجیره تأمین گوجه فرنگی در کشور میتوان به نکات مهمی پی برد.
برای مثال اگر برنامههای ملی و توسعهای کشور را مد نظر قرار دهیم میتوان دریافت که اکثر برنامههای پیشرفت و توسعه و اسناد بالادستی بر سطح اول یعنی تأمین کنندهها تمرکز کردهاند. این در حالی است که جهش تولید و افزایش ارز آوری با هدف بهبود وضعیت شاخصهای اقتصادی در حوزه کشاورزی مستلزم توجه همه جانبه به بازیگران، عملکردها و روابط و فعالیتهای زنجیره تولید است.
توزیع ثروت نیز در طول زنجیره متناسب نبوده و بیشتر در سطح سوم و چهارم تجمع یافته است. در بررسی ارتباطات نیز مشخص میشود که ارتباطات مهمی که میتواند بین اعضا وجود داشته باشد به دلیل نبود زیرساختها ایجاد نشدهاند. برای مثال ارتباط معنی داری بین کشاورزان تجاری و سوپرمارکتها و فروشگاهها وجود ندارد. این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته، مزارع صنعتی دارای برند بوده و محصول ارائه شده در فروشگاهها با نام تجاری مزرعه مربوطه شناخته میشوند.
این نقصان با ایجاد ارتباط بین کشاورزان خرده مالک، کالکتورها (واسطه ها)، تجار میدان تره بار و سپس فروشگاهها رفع شده است. طولانی شدن مسیر ارتباط تولید کننده و مصرف کنندهی نهایی انرژی بر و پر هزینه است. در این مسیر کالکتورها نقش اصلی را بازی کرده و میتوانند با ایجاد تشکلها یا اتحادیهها بر کشاورزان خرده مالک سلطهی اقتصادی داشته باشند که در عمل نیز این اتفاق میافتد و عموماً محصول کشاورزان خرده مالک با قیمتی بسیار پایینتر از بازار توسط کالکتورها (خریدران کل) خریداری میشود. چنین مشکلاتی در زنجیره تولید گوجه فرنگی رواج داشته و لذا کارایی این زنجیره در ایران در بخشی از زنجیره (ارتباط با رنگ قرمز دیاگرام فوق) مناسب و در بخش دیگر نامناسب است. در همین بخش قرمز نیز گرایش تجار و فرآوری کنندهها به صادرات باعث میشود گوجه فرنگی خام به جای ورود به بازار داخلی از دسترس خارج شود و ارزآوری حاصل نیز به دلیل افزایش هزینههای نگهداری زنجیره بی اثر شود.
فقدان متولی زنجیره تأمین و ارزش کشاورزی در ایران
به منظور مدیریت زنجیره تأمین باید فرایند برنامهریزی، اجرا و کنترل عملیات مرتبط با زنجیره تأمین در بهینهترین حالت ممکن انجام گیرد. مدیریت زنجیره تأمین دربرگیرنده تمامی جابجاییها و ذخیره مواد اولیه، موجودی در حین کار و محصول تمام شده از نقطه شروع اولیه تا نقطه پایان مصرف میباشد. سؤال اینجاست که در کشور ما چه کسی متولی مدیریت زنجیرههای تأمین است.
در واقع وزارت جهاد کشاورزی باید این وظیفه را بر عهده داشته باشد و با معرفی بهینهترین حالت زنجیره، فعالیتهای اعضای زنجیره را به سمت وضعیت بهینه هدایت نماید. در حال حاضر هیچ ساز و کار مدونی برای این منظور در کشور وجود ندارد پس نمیتوان به راحتی از دولت انتظار چنین کاری را داشت. بخش خصوصی نیز قدرت اقتصادی و گستردگی فعالیت چندانی ندارد که بتواند کل یک زنجیره را مطالعه و آن را مدیریت نماید. حتی در صورت داشتن امکان مدیریتی نیز بخش خصوصی به دنبال منفعت خود بوده و لذا احتمال انحراف از شرایط بهینه زیاد خواهد بود.
در این شرایط مؤسسات اقتصادی نیمه خصوصی که در حوزه کشاورزی فعالیت دارند میتوانند مدیریت زنجیرههای تأمین کشاورزی را بر عهده بگیرند. شرکت های کشاورزی و دامپروری نهادهایی نظیر ستاد اجرایی فرمان امام (ره)، بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، بنیاد بهره وری موقوفات آستان قدس رضوی، سازمان اقتصادی کوثر و... از جمله شرکتهایی هستند که به دلیل ساختار اقتصادی و استقلال نسبی از دولت امکان مطالعه و مدیریت زنجیرههای کشاورزی را دارند.
برای مثال زنجیر تأمین گوجه فرنگی از تأمین بذر، آب، کود و سایر نهادهها تا رسیدن به دست مصرف کننده میتواند تحت مدیریت واحد قرار گرفته و بهینه سازی آن با انتخاب بهترین ارتباطات میان اعضا در پایداری زنجیره این محصول تأثیر بزرگی داشته باشد.
این کار پیشرفت و توسعه تولید گوجه فرنگی در کشور را تضمین خواهد کرد زیرا در صورت عدم بهینه سازی، مدیر زنجیره خود دچار ضرر خواهد شد و در صورت موفقیت در مدیریت زنجیره نه تنها عواید اقتصادی بلکه تأثیرات اجتماعی مثبتی نیز خواهند داشت.
در مجموع میتوان چنین گفت که مدیریت زنجیره تأمین محصولات کشاورزی، مقدمه پیشرفت و توسعه بخش کشاورزی و تقویت اقتصاد بخش کشاورزی خواهد بود. از نتایج جانبی این موفقیت میتوان تثبیت سبک زندگی روستایی و عشایری به عنوان یک سبک موفق، افزایش عدالت اجتماعی و بهبود وضعیت معیشتی قشر محروم و افزایش قدرت خرید و رضایت عمومی را نام برد. مدیریت زنجیره در محصولات کشاورزی میتواند نقطه عطف گذر از کشاورزی نیمه سنتی به کشاورزی مدرن بومی سازی شده باشد.
مجتبی پویان مهر، کارشناس توسعه اقتصادی و برنامهریزی
انتهای پیام/
نظر شما