به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد سیاست اقتصادی مسعود پزشکیان این طور توصیف شده است: «تلاش برای دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان یا با هزینه کم که از سوی دولت تامین میشود؛ تامین کالاهای اساسی از سوی دولت با ارز دولتی و عدمدخالت دولت در بخشهای دیگر اقتصاد از جمله تعیین نرخ ارز و اعتماد به بازار برای کشف قیمت در این حوزه.»
برخی معتقدند این همان مدلی است که سالیان سال است در کشورهای اسکاندیناوی یا شمالاروپا اعمال میشود. کشورهایی که ایرانیان همیشه سطح بالای رفاه و خدمات دولتی در آنجا را مثالی برای عملکرد مطلوب دولت میدانند. از کمکهای اقتصادی به مهاجرین گرفته تا مرخصی زایمان حتی برای پدران و حتی اینکه در یکی از خیابانهای شیبدار این مناطق، گیرههایی گذاشته شده تا دوچرخهسواران بتوانند سربالایی را راحتتر بالا بروند.
گویی این مدل از دولت رفاه، ایدهآل ذهنی مردم ایران است. این هفته میخواهیم با هم نگاهی دقیق کنیم به مختصات اقتصادی این کشورها و ببینیم چطور شد که آنها به این مدل اقتصادی دست پیدا کردند و در نهایت بتوانیم تصویری دقیق از اقتصاد این کشورها داشته باشیم. تصویری فارغ از کلیشههای ذهنی و خبرهای بعضاً جعلی که از این کشورها در شبکههای اجتماعی دستبهدست میچرخد.
نمودار سهم بیمه تامین اجتماعی و مالیات از حقوق و دستمزد کارکنان (کارمندان و کارگران) در برخی کشورهای جهان را نشان میدهد. البته در نمودار که از منابع خارجی دریافت کردیم، پرچم اسرائیل و اطلاعات مربوط به این رژیم نامشروع نیز وجود دارد که صرفا جهت اطلاع و نه تایید موجودیت آن حذف نشده است.
از کجا حرف میزنیم؟
برای اینکه نگاهی کنیم به مدل اقتصادی این کشورها باید ابتدا مختصات دقیق جایی که میخواهیم در مورد آن صحبت کردیم را بدانیم. ما به طور مشخص از اقتصاد پنج کشور نروژ، فنلاند، سوئد، دانمارک و ایسلند حرف میزنیم. هر پنج کشور در شمال اروپا قرار دارند.
هر پنج کشور روی هم به اندازه ایران ما مساحت ندارند. بزرگترین آنها سوئد است با ۴۵۰هزار کیلومتر مربع مساحت و کوچکترین آنها دانمارک است که ۴۳هزار کیلومتر مربع مساحت دارد. جمعیت هر پنج کشور هم روی هم رفته حدود ۳۰میلیون نفر است یعنی تقریبا یک سوم جمعیت ایران.
ممکن است برخی بگویند که مقایسهکردن مساحت ایران با کشورهای دیگر درست نیست؛ چرا که بخش بزرگی از ایران، بیابان است. در مورد این پنج کشور هم میشود، همین را گفت. مثلا در مورد سوئد که پرجمعیتترین کشور این منطقه است. یک چهارم از کل جمعیت این کشور در کلانشهر استکهلم زندگی میکنند که حدود یک و نیم درصد از کل سرزمین را تشکیل میدهد.
از چه حرف میزنیم؟
اقتصاد مدل کشورهای شمال اروپا که به آن مدل نوردیک گفته میشود چند ویژگی دارد.
۱. عمده درآمد دولت از مالیات است
این بخش مهمی از روایت این اقتصاد است که گفته نمیشود. در واقع دولت باید پولی داشته باشد تا بتواند آن را خرج کند. مخصوصا دولتهایی مثل دولتهای اسکاندیناوی که مخارج عمومی بسیار بالایی دارند. مثلا ۵۶/۶درصد از کل تولید ناخالص داخلی سوئد مربوط به مخارج عمومی دولت است. این میزان در مورد دانمارک ۵۱/۷درصد و در مورد فنلاند ۴۸/۶درصد است. همچنین در این کشورها، حدود ۳۰درصد از کل نیروی کار در بخش دولتی فعالیت میکنند.
خب، پول کشورهای اسکاندیناوی از کجا میآید؟ به طور عمده از مالیات. در سال ۲۰۲۱، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در آمریکا ۲۴/۵درصد بود. در دانمارک ۴۶/۹درصد، در نروژ ۴۲/۲درصد و در سوئد ۴۲/۶درصد.
در ایران وضعیت چطور بوده است؟ سال ۲۰۲۱، تولید ناخالص داخلی ایران حدود ۳۶۰میلیارد دلار بوده است و میزان مالیات اخذ شده در کشور هم حدود ۳۰۶هزار میلیارد تومان. اگر هر دلار را ۴۲۰۰تومان هم در نظر بگیریم، درآمد مالیاتی ایران معادل ۷۲میلیارد دلار خواهد بود یعنی ۲۰درصد از تولید ناخالص داخلی کشور.
بخش بزرگی از این درآمد مالیاتی از مالیات بر درآمد نیروی کار یا همان مالیات بر حقوق و دستمزد است. باز هم از آمارهای سال ۲۰۲۱ استفاده میکنیم. یک کارگر مجرد بدون فرزند که میانگین دستمزد در این کشورها را دریافت میکند، در دانمارک ۳۵/۴درصد، در نروژ ۳۶درصد و در سوئد ۴۲/۶درصد از کل درآمد خود را مالیات میدهد. این میزان در آمریکا ۲۸/۴درصد و بهطور میانگین در کشورهای پیشرفته و ثروتمند OECD، ۳۴/۶درصد است.
مالیات البته به جز بیمه است. در آمریکا کارفرما و کارمند باید برای برنامههای تامیناجتماعی ۱۴/۶درصد از کل حقوق را بدهند ولی این میزان در نروژ و سوئد به ترتیب ۱۸/۸ و ۲۹/۲درصد است.
به اینترتیب، مثلا در سوئد شما قبل از اینکه حقوق بگیرید باید با ۷۰درصد از درآمد خود در قالب مالیات و بیمه تامین اجتماعی خداحافظی کنید.
البته نمیخواهیم بگوییم مردم این کشورها در بدبختی زندگی میکنند؛ نه اینطور نیست. میانگین حقوق یک فرد در استکهلم، پایتخت سوئد پس از کسر مالیات در حال حاضر ۳هزار و ۴۰۰دلار است و خرج او، اگر بخواهد خانهای در مرکز شهر داشته باشد ۲هزار و ۴۰۰دلار.
اما ممکن است فکر کنید که همه چیز در مورد مالیات تمام شد ولی اینطور نیست. نرخ مالیات بر ارزش افزوده که الان در ایران ۱۰درصد است؛ در نروژ، سوئد و دانمارک ۲۵درصد است. در سال ۲۰۲۱، دانمارک به میزان ۹/۶درصد، نروژ ۸/۲درصد و سوئد ۹/۲درصد از تولید ناخالص داخلی درآمد از مالیات بر ارزش افزوده داشتند.
ممکن است طرح و برنامه شما این باشد که در این کشورها برای کسی یا شرکتی کارگری یا کارمندی نکنید و خودتان درآمد داشته باشید. تبریک میگوییم! چرا که در دانمارک اگر درآمدتان ۱/۳برابر میانگین درآمد باشد، باید ۵۵/۹درصد از کل درآمد خود را مالیات بدهید. در نروژ اگر درآمدتان ۱/۵برابر میانگین کشور باشد باید ۳۸/۲درصد مالیات بدهید و در سوئد اگر درآمدتان ۱/۱برابر میانگین درآمد ملی باشد باید ۵۲/۳درصد آن را مالیات بدهید.
برای اینکه مقیاسی دستتان باشد باید بگوییم که در آمریکا اگر درآمدتان ۸/۵برابر میانگین درآمد باشد، ۴۳/۷درصد از درآمد را مالیات میدهید!
اگر سرمایهای داشته باشید یا سهامی در بورس و اعداد آن بالا برود و در اصطلاح عایدی از این سرمایه داشته باشید هم باید مالیات بدهید. مثلا در دانمارک ۴۲درصد. فرض کنید که ۱۰هزار سهم به قیمت ۲۰۰یورو دارید که یک سال بعد به ۲۵۰یورو رسیده است. عایدی شما ۵۰۰هزار یورو است و سهم مالیات دولت ۲۱۰هزار یورو.
تنها جایی که در اسکاندیناوی میزان مالیات بر درآمد کمتر از آمریکا است؛ در مورد مالیات بر درآمد کشورها است. مثلا در سال ۲۰۲۲ دانمارک ۲۲درصد مالیات از درآمد شرکتها میگرفت، نروژ هم همینطور و در سوئد این نرخ ۶/۲۰درصد بود. در حالی که در آمریکا این نرخ حدود ۲۶درصد بود.
اما دولت در مقابل این دریافتی از مردم به آنها چه میدهد؟
۱. آموزش رایگان:
تحصیل در مدرسه در این کشورها، رایگان است. البته این جمله را باید کمی دقیقتر گفت. اولاً شما میتوانید در این کشورها برخی مدارس خصوصی را هم پیدا کنید که شهریه از والدین بگیرند ولی با توجه به کمکهای دولتی که این مدارس خصوصی نیز دریافت میکنند؛ شهریه آنها به اندازه مدارس گران مثلا در انگلستان یا آمریکا نیست.
ضمنا کیفیت مدارس دولتی در سطحی است که شما نیازی برای ثبتنام فرزند در مدارس خصوصی ندارید. نکته دوم این است که این رایگانبودن برای چه کسانی است؟ در سوئد، نروژ و ایسلند برای همه ولی در دانمارک و فنلاند برای شهروندان کشور و نیز اتحادیه اروپا. در میان این کشورها نروژ، تنها کشوری است که تحصیل در دانشگاهها هم برای همه رایگان است ولی چهار کشور دیگر رایگانبودن را محدود کردهاند به شهروندان خود و اتحادیه اروپا. هرچند که بورسیههای مطلوبی برای دانشجویان سایر کشورها نیز ارائه میشود.
۲. سیستم مراقبت درمانی تقریبا رایگان:
وضعیت دو کشور را با هم بررسی میکنیم. یکی فنلاند و دیگری سوئد. اگر فنلاندی باشید یا اقامت دائم فنلاند را داشته باشید، کارتی به شما داده میشود به نام Kela. بعد مبتنی بر آدرسی که به شهرداری اعلام میکنید، زیرمجموعه یک پزشک خانواده قرار میگیرید که تقریبا ۲هزار شهروند را زیرمجموعه خود دارد. برای رفتن پیش هر متخصصی، نامه او را لازم دارید و میزان انتظار برای این مراقبت پزشکی ثانویه ۳ماه است که میتواند تا ۶ماه هم تمدید شود. همه مراکز بهداشتی اولیه البته مشاوره تلفنی هم ارائه میدهند و میتوانید قبل از ملاقات با پزشک خانواده خود، از آنها فورا مشاوره بگیرید.
هزینه مراقبت بهداشتی عمومی رایگان نیست؛ مگر درمورد کلینیکهای بهداشت مادر و کودک، معاینات آزمایشگاهی، معاینات اورژانسی و استفاده از اشعه ایکس. در سال ۲۰۲۱، هزینه هر بار ویزیت پزشک خانواده تقریبا ۲۱یورو بود که البته تا سه بار در سال قابل دریافت است. ممکن است هزینه سالیانه ۴۱یورویی هم از شما دریافت کنند. هزینه مراقبتهای درمانی تخصصی مثل دندانپزشکی هم حدود ۵۱یورو است.
و اما در سوئد بیماران باید تقریبا ۳درصد از هزینه درمان را بدهند. اگر در بیمارستان بستری شدید، باید برای ۱۰روز اول حدود ۱۲دلار بپردازید و پس از آن هر روز حدودا ۷دلار. برای افراد زیر ۱۶سال و افراد آسیبپذیر این هزینه هم گرفته نمیشود ولی تقریبا هر سوئدی در سال ۱۰۰دلار هزینه پزشک و خدمات درمانی و حدود ۲۰۰دلار هزینه دارو میدهد.
با اینحال، بیمههای درمانی خصوصی در این کشور در حال رشد است و حالا ۱۰درصد از کل مردم بیمه درمانی خصوصی دارند. چرا؟ چون با وجود اینکه طبق قوانین کشور هیچ بیماری نباید بیش از ۹۰روز برای ویزیت شدن توسط متخصص یا عمل جراحی منتظر بماند ولی واقعیت این است که یک سوم بیماران بیش از این زمان در صف میمانند.
بنابراین، در حالیکه سیستم مراقبت درمانی در این کشورها بهشدت ارزان است ولی از آن طرف، زمان زیادی باید منتظر بمانید تا یک دکتر را ملاقات کنید و این چیزی است که معمولا در تبلیغات شفاهی و دهانبهدهان مهاجرت به این کشورها ناگفته میماند.
۳. یک بازنشستگی تقریبا مطلوب:
سیستم حمایت از بازنشستگی نیز یکی دیگر از ویژگیهای این کشورها است؛ اما ناگفتههایی دارد. از سال ۲۰۲۳ به بعد، اولین سنی که میتوانید در سوئد بازنشسته شوید، ۶۳سال است. تا آن موقع هم باید ۱۸/۵درصد از درآمد خود را به عنوان بیمه بازنشستگی بپردازید.
برای یک فرد مجرد، به صورت تضمینی میشود گفت که حقوق بازنشستگی در حالحاضر، هزار دلار است. در نروژ هم سن بازنشستگی ۶۷سال است و حداقل حقوق بازنشستگی تقریبا ۱۵۰۰دلار در ماه. این در حالی است که گفته شده حداقل درآمد لازم برای بازنشستگی در حالحاضر ۳۳۰۰دلار است. بنابراین شما باید بهجز حقوق بازنشستگی، پسانداز یا درآمد دیگری هم برای این دوران داشته باشید.
۴. کاهش فقر:
نرخ فقر در این کشورها هم پایین است مثلا در سوئد، نرخ افراد در معرض فقر یا طرد اجتماعی حدود ۱۶درصد است. در دانمارک و نروژ، این نرخها به ترتیب حدود ۱۲ و ۱۱درصد هستند. این در حالی است که مثلا در آمریکا این نرخ حدود ۱۷درصد بوده است.
چطور ایجاد شده است؟
برای اینکه ببینیم این سیستم اقتصادی چطور ایجاد شده است باید کمی تاریخ بخوانیم. پایههایی که توانسته این مدل اقتصادی را ایجاد کند به عقیده مورخان چند مورد است:
۱. مصالحه:
به اعتقاد مورخان بهخصوص مورخان اقتصادی و سیاسی، مصالحهای با وساطت دولت بین دو بخش بزرگ اقتصاد یعنی کارفرمایان و کارگران ایجاد شده است که هم زمینه رشد سرمایهداری را ایجاد کرده و هم باعث شده که کارگران در شرایط اجتماعی مطلوبی زندگی کنند. یکی از پایههای این مصالحه این بوده که دولت اجازه داده اتحادیههای کارگری قدرتمندی در کشور ایجاد شود. در سال ۲۰۱۹ اتحادیههای کارگری ۹۰درصد از جمعیت کارگران ایسلند، ۶۷درصد از کارگران دانمارک، ۶۵/۲درصد از کارگران سوئد، ۵۸/۸از کارگران فنلاند و ۵۰/۴درصد از کارگران نروژ را پوشش میدادند. در مقام مقایسه فقط ۱۶/۳درصد از کارگران آلمانی و ۹/۹درصد از کارگران آمریکا جزو یک اتحادیه بودند. این اتحادیهها بازوان قدرتمند کارگران برای چانهزنی بودند.
۲. مصالحه سیاسی دموکراتیک:
هر پنج کشور حکومت پارلمانی دارند. در حکومت پارلمانی نیاز به مصالحه بین احزاب پیش میآید و ضمنا دولت میداند که اگر دست از پا خطا کند، از مشروعیت خواهد افتاد. این خود میتواند به عنوان یکی از پایههای دموکراسی نیز دیده شود؛ اگر دموکراسی را نه فقط به معنای انتخابات که به معنای نظارت همگانی شهروندان، شفافیت و پاسخگویی مسئولان نیز تعریف کنیم.
۳. تغییر دید کشاورزان:
مطالعات نشان میدهد که کشاورزان مخالفت جدی با سیاستهای دولت رفاه دارند. شاید بزرگترین دلیل این باشد که کشاورزان به سطحی از خودکفایی و استقلال رسیدهاند و بیشتر به دنبال عدمدخالت دولت هستند. با اینحال، حتی کشاورزان در این کشورها هم وارد آن مصالحه شدند و زمینه را برای ایجاد این دولتها ایجاد کردند.
۴. صلح:
نکته بعدی سیاست خارجی تنشزدای این کشورها است. دانمارک، فنلاند و نروژ در جنگ جهانی دوم مشارکت داشتند یا درجریان آن اشغال شدند ولی بعد از جنگ، دیگر وارد هیچ مخاصمه مسلحانهای نشدند و از آن سو سوئد، حتی در این جنگ هم حاضر نبود و از آخرین جنگ این کشور حدود ۱۵۰سال میگذرد.
۵. دولت تسهیلگر:
در نهایت دولت در این کشورها به شدت کسبوکار را تسهیل میکند و مانعی بر سر آن نمیشود. برای اینکه شاخصی در این زمینه در دست داشته باشیم به گزارش سهولت کسبوکار بانک جهانی نگاهی میکنیم.
بانک جهانی میگوید آغاز یک کسبوکار در سوئد نیاز به چهار فرآیند قانونی دارد و ۷/۵روز طول میکشد. در ایران متوسط فرآیندهای آغاز کسبوکار، ۱۰/۵فرآیند است و ۷۲/۵روز طول میکشد. در ایران ۷۷روز باید صبر کنید تا برق کسبوکار وصل شود ولی در سوئد ۵۲روز. ثبت ملک در ایران یک ماه طول میکشد و در سوئد ۷روز.
از آن طرف میزان فساد اداری در این کشورها هم پایین است. در سال ۲۰۲۳، دانمارک کمترین میزان فساد اداری جهان را داشت، پس از آن فنلاند بود و رتبه چهارم برای نروژ و رتبه ششم برای سوئد.
البته که باید گفت دولت تسهیلگر به معنای دولت بازار آزاد کامل هم نیست. در نروژ، فنلاند و سوئد، بسیاری از شرکتها یا صنایع، دولتی هستند؛ مانند آب و برق، پست، حملونقل ریلی، خطوط هوایی، سوختهای فسیلی، صنایع شیمیایی، کارخانه فولاد، صنایع الکترونیک، ماشینآلات، کشتیسازی و ساخت تسلیحات.
یا مثلا در حوزه مسکن در این کشورها شاهد مداخله دولت هستیم و مثلا در نروژ دولت برای افزایش میزاناجاره نرخگذاری میکند و حتی نرخ اجاره در برخی نقاط را مشخص میکند و از آن طرف به افراد بیبضاعت برای تامین مسکن از طریق یارانه مسکن یا مسکن اجتماعی کمک میکند.
۶. دین:
لوتریسم یا پروتستان، مذهب سنتی غالب کشورهای شمال اروپا است. این مذهب باعث افزایش مشارکت دولت در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم شده است؛ چرا که مارتین لوتر با اعتراض به نقش بالای کلیسا در زندگی مردم برخی از مهمترین مسئولیتهای اجتماعی این نهاد مثل مراقبتهای بهداشتی و آموزش را از آن گرفت.
۷. برابری جنسیتی:
یکی دیگر از پایههای اقتصاد رفاه در این کشورها این بوده که نیمی از جامعه، یعنی زنان هم وارد بازار کار شدند و به سادگی از این بازار حذف نشدند. در حالحاضر، در این کشورها نرخ بیکاری زنان فقط ۰/۵درصد بیش از مردان است؛ در حالی که مثلا در ایران نرخ بیکاری زنان، دو برابر مردان است. دولتهای اسکاندیناوی از اولین دولتهایی بودند که اخراج زنان را به دلیل ازدواج یا مادری برای شرکتها غیرقانونی اعلام کردند. مادران در کشورهای شمال اروپا بیشتر از هر منطقه دیگری شاغل هستند و مرخصی زایمان علاوهبر مادر، شامل حال پدر هم میشود.
اخیرا هم اعلام شده که در سوئد که از سال ۱۹۷۴، پدران هم در آنجا مرخصی زایمان دارند؛ قانون جدیدی از روز دوشنبه هفته پیش اجرایی شده که امکان حمایتهای دولت را به پدربزرگها و مادربزرگها هم تسری میدهد. به اینترتیب که والدین در این کشور ۴۸۰روز معادل تقریبا یک سال و نیم میتوانند بدون کار از دولت بابت بزرگ کردن فرزند خود حقوق بگیرند ولی در این مدت حق کار یا تحصیل ندارند. حالا گفته شده اگر پدر یا مادری مجرد باشد، میتواند ۹۰روز و اگر هر دوی آنهای بالای سر نوزاد باشند میتوانند ۴۵روز از کل این دوره را به والدین خود منتقل کنند. در این شرایط آنها میتوانند دنبال شغل یا تحصیل بروند و دولت به پدربزرگ و مادربزرگ حقوق بزرگ کردن بچه را خواهد داد.
چند توهم بزرگ
اما همه اینها نباید باعث شود که فکر کنید زندگی در این کشورها گل و بلبل است. برای همین بیایید چند توهم در مورد این کشورها را با هم مرور کنیم.
مهمترین توهم این است که اگر فردی به عنوان پناهجو به سوئد برود، این کشور به او خانه و پول میدهد؛ این طور نیست. حداکثر پولی که به یک فرد پناهجو با همسر و چهار فرزند داده میشود که در یک مرکز اجتماعی با حضور دیگر پناهجویان قرار دارند، ۱۵۰۰یورو است. یعنی به ازای هر فرد، حدود ۲۵۰یورو یا کمتر از ۱۰یورو در ماه.
توهم بعدی بیان رقمهای کلان به عنوان هدیه بچهداری است. در سوئد نهایت پولی که برای یک کودک داده میشود ۱۲۰یورو در ماه است و در نروژ ۱۰۰یورو در ماه. در دانمارک ۲۰۰یورو تا دو سال و در فنلاند ۱۰۰یورو فقط برای اولین کودک.
نکته بعدی در مورد میزان هزینه زندگی در این کشورها است. کشورهای اسکاندیناوی، کشورهای ارزانی برای زندگی نیستند. زندگی در کپنهاگ برای یک نفر نیاز به ۱۲۲۵دلار هزینه زندگی و دست کم ۱۳۰۰دلار هزینه مسکن دارد؛ یعنی حدودا ۲۵۰۰دلار. حالا اگر همین فرد بشود یک خانواده چهار نفره میزان خرج او حدودا ۶۵۰۰دلار میشود در حالیکه میانگین حقوق افراد ۴۵۰۰دلار است. در استکهلم سوئد وضعیت کمی بهتر است و با ۴هزار و ۷۰۰دلار یک خانواده چهار نفره میتواند زندگی کند ولی در آنجا میانگین حقوق ۳۴۰۰دلار است.
بنابراین شکاف بین درآمد و خرج مخصوصا در صورتی که تنها یک فرد کار کند، در این کشورها هم وجود دارد. در مورد مسیر دوچرخهای که هم در نروژ ساخته شده و معمولا به عنوان نمادی از دولت رفاه بیان میشود، باید توضیح داد که یک دستگاه در پایین یک تپه که ۱۳۰متر ارتفاع دارد، ساخته شده و دوچرخه را با سرعت ۴ تا ۵متر بر ثانیه بالا میبرد. این طور نیست که در همه این کشورها و در همه سربالاییهای شهرهای این کشورها، دستگاههایی گذاشته شده باشد تا افراد دیگر مجبور به رکاب زدن برای سربالایی نباشند!
سختیهای زندگی در اسکاندیناوی
بعضی چیزها هم هست که زیر سایه آن اقتصاد رفاه گم میشود. مثلا در سوئد در فاصله بین سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۳، تیراندازیهای مرگبار دو برابر شده است. سرانه قتل با اسلحه در استکهلم، ۳۰ برابر لندن است. نرخ مرگ و میر ناشی از جرائم اسلحه در سوئد در حال حاضر دومین میزان در اروپا است. خیلی راحت البته گفته میشود که تمام این وضعیت تقصیر مهاجران است ولی اینطور نیست.
دیتای آماری میگوید نرخ جرم در مناطقی که استانداردهای زندگی از بقیه سوئد کمتر است بیشتر است نه جایی که لزوما مهاجران بیشتری دارد. نسبت افراد در معرض فقر در این مناطق دو برابر میزان کشور است و نرخ بیکاری بیشتر از میانگین عمومی. از سوی دیگر شکاف درآمدی در سوئد هم افزایش داشته است. در حال حاضر شکاف درآمد ثروتمندان و فقرا به بیشترین میزان در ۴۰ سال گذشته رسیده است.
در همه این کشورها سرما و تاریکی یکی دیگر از مهمترین مشکلات زندگی است. مثلا در فنلاند در زمستانها آفتاب حوالی ساعت ۹ صبح طلوع میکند و زودتر از ساعت ۳ بعدازظهر هم غروب میکند. این زمستان که میگوییم تقریبا نیمی از سال را در برمیگیرد و نه فقط سه ماه. در اواخر تابستان ۱۰ ساعت شب است و ۱۴ ساعت روز.
از دمای هوا هم اگر پرسیده باشید باید بگوییم که اگرچه ممکن است در میانه تابستان تا ۳۷ درجه هم بالا برود ولی در همان میانه تابستان میتوانید دمای منفی ۵ درجه هم داشته باشید و البته در ماه ژانویه که سال نو آغاز میشود دمای منفی ۵۱/۵درجه سانتیگراد هم چیز عجیبی نیست!
سرمای هوا روی روحیه مردم هم تاثیرگذاشته و تقریبا در مورد مردم همه این کشورها گفته میشود که آنها به اصطلاح خیلی نمیجوشند و تنها راه تعامل با آنها آن است که با آنها مشروبات الکلی بنوشید!
نژادپرستی به تبع مهاجرت بالایی هم که به این کشورها شده، یکی دیگر از مشکلات شما خواهد بود حتی اگر از کشورهای اروپای شرقی به آنجا آمده باشید. مثلا در دانمارک گفته میشود که در مصاحبههای شغلی احتمال اینکه به خاطر محل تولدتان رد شوید، وجود دارد.
نظر شما