به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، همین چند روز قبل بود که نوشتیم بازگشت لژیونرهای اروپایی در سن حدود ۳۰ سال، یک اتفاق تلخ برای فوتبال ملی ماست. نوشتیم که باشگاههای داخلی ما نباید ملی پوشان را وسوسه کنند تا تیم ملی از تجربه اروپایی و سطح اول دنیا محروم شود. کاش باز این بازیکنان به ایران برمیگشتند تا لااقل پیش چشم باشند....
همه دنیا میدانند که بازی و زندگی حرفهای در اروپا چقدر میتواند به بازیکن و تیم ملی کشورش کمک کند. پس وقتی خبر میرسد که مهمترین ستاره اروپایی ما به حوزه خلیج فارس برمیگردد، ضربه کاریتر از آن است که فکر میکردیم.
باز اگر یک بازیکن معمولی بود، مسئله فرق میکرد. باز اگر بازیکن به داخل کشور برمیگشت، راحتتر قابل هضم بود. ما سر این نکته بحث داشتیم که چرا باید یکی مثل مهدی طارمی بعد از این همه تلاش و زحمت و مرارت خودش را به اینتر برساند و تازه آنجا حدود ۱۱۰ میلیارد تومان دستمزد بگیرد و یک بازیکن به مراتب سطح پایینتر با یک صدم زحمات حضور در سطح اول دنیا در لیگ برتر خودمان معادل این دستمزد را دریافت کند!
اصلاً اروپا و اینتر کجا، لیگ برتر ما کجا؟ اما داستان خیلی تلختر از اینهاست. بزرگترین و مهمترین ستاره ما و تاثیرگذارترین مهاجم فوتبال ایران در دهه اخیر متاسفانه به پایان راه درخشش در سطح اول رسیده است. کیست که نداند حضور در لیگهای عربی یعنی چه!
در فوتبال روز اروپا بازیکن روزانه ۱۲ ساعت به شکل حرفهای در اختیار فوتبال است. در کشور خودمان هم خیلی تیمها روزی دو جلسه تمرین دارند اما در لیگهای عربی با آن همه زرق و برق گول زننده برای یک جوان، دو روز یک بار تمرین آن هم به شکل کم فشار یعنی فاجعه...
بدون تعارف از همین حالا امیر قلعه نویی باید به فکر یک مهاجم نوک به جای سردار باشد. ای کاش به قول مهدی طارمی، سردار کمی از میزان علاقهاش به اسبها را به فوتبال داشت که در آن صورت حالا حالاها از اروپا برنمیگشت، یا لااقل به کشورهای عربی نمیرفت که اتفاقا یک رسانه آلمانی مدعی شده مسابقات سوارکاری در امارات نقش مهمی در قبول پیشنهاد شباب الاهلی از سوی سردار داشته است.
البته شاید باید به سردار حق داد. بازیکنی که از ۱۸ سالگی به اروپا رفته و حالا در آستانه ۳۰ سالگی وقتی با دستمزدی افسانهای روبرو میشود، وقتی یک زندگی راحت و پرتجمل را به او پیشنهاد میدهند، احساس خستگی کرده و فکر کند دیگر برای او بس است. اما برای فوتبال ایران این ضایعه قابل جبران نیست، سردار ما و تسلیم شدن؟
سردار دو سال از طارمی کوچکتر است و دو سال قبل از او فیکس تیم ملی شد. در تمام این سالها رقابت شخصی بین این دو ابر ستاره کمک شایانی به فوتبال ما کرد. آنها در تیمهای باشگاهی خود در اروپا برای پیشی گرفتن از یکدیگر سخت تلاش میکردند. سعی داشتند در تیم اسم و رسمدارتری به میدان بروند و جایزه آقای گل یا بهترین بازیکن فصل را بگیرند.
گلزنی در لیگ قهرمانان اروپا دیگر زمینه رقابت آنها بود و از همه مهمتر، رکوردها در تاریخ فوتبال ایران که سردار و مهدی را مثل یک موتور محرک به پیش میراند و حالا سردار از چرخه این رقابت خارج شده است. اصلاً مگر میشود لیگ امارات و شباب الاهلی را با اینتر و سری آ مقایسه کرد؟ سردار پرچم سفید تسلیم را بالا برد....
متاسفانه سردار خیلی زود جا زد. او حالا به یک دنیای پر زرق و برق و پر از تجمل در امارات میآید که با یک هواپیمای شخصی در کمتر از دو ساعت میتواند در زادگاهش باشد و کنار اسبهای عزیزش در امارات به سرگرمیهایش بپردازد اما او بعد از ۳۵ سالگی هم چنین امکانی داشت! او کنار سعید عزت الهی برابر سپاهان، تیم سابقش در آسیا....
حالا دیگر همه چیز برای یک زندگی مرفه مهیا شده و کیست که نداند در چنین شرایطی بازیکن پیشرفت نمیکند هیچ، روز بروز به پایان نزدیکتر میشود. سردار مهره تاثیرگذاری در تیم ملی ماست، همه به او نگاه میکنند و وقتی او خراب باشد، متاسفانه تیم ضربه میخورد. وقتی سردار را به اردو دعوت میکنید باید او را بازی دهید و وقتی آماده نباشد، تیم ما حداقل با یک یار کمتر باید بازی کند....
سردار جا زد و رقابت را به طارمی باخت و دود این عقب نشینی به چشم فوتبال ما میرود. حالا نوبت تیم ملی است که فکری بحال خود کند...
نظر شما