به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، علیرغم همکاریهای فزاینده اسرائیل و اعراب، تلاشها برای ایجاد یک اتحاد امنیتی منطقهای مشابه ناتو برای مقابله با ایران به نتیجه نرسیده است. کشورهای عربی به دلیل اولویتهای منطقهای متفاوت خود و کاهش نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه، اشتیاق اسرائیل و آمریکا را برای چنین اتحادی ندارند.
برای اسرائیل امنیت در درجه اول اهمیت قرار دارد. اسرائیل ایران را به عنوان یک تهدید وجودی میبیند که باید به هر وسیلهای به آن رسیدگی کند. در مقابل، کشورهای عربی خلیج فارس، در حالی که به نیات منطقهای ایران مشکوک هستند، ایران را به عنوان یک تهدید قریب الوقوع که مستلزم اقدامات فوری است، درک نمیکنند. اسرائیل به دلیل نگرانی در مورد برنامه هستهای تهران، با وجود خطر تشدید تنش به یک جنگ همهجانبه، متعهد به مقابله با ایران است. در سوی دیگر، کشورهای عربی نه به دنبال رویارویی مستقیم با همسایه بزرگتر خود هستند و نه از آن حمایت میکنند. در عوض، آنها به طور فزایندهای از دیپلماسی به جای تشدید تنش حمایت میکنند.
ضامن امنیتی نامطمئن
به نوشته مدرن دیپلماسی، همزمان که تلاشهای دیپلماتیک تنشها را بین ایران و همسایگان عرب کاهش داده است، اعتماد به ایالات متحده به عنوان ضامن امنیت عربستان سعودی و امارات کاهش یافته است. در سالهای اخیر، عربستان سعودی بهطور ناموفقی برای یک پیمان امنیتی با ایالات متحده فشار آورده که میتواند امنیت منطقهای پادشاهی را تقویت کند. دولتهای اخیر آمریکا، یا پادشاهی را مورد تمسخر قرار دادهاند یا برای آن قلدری کردهاند، مانند ترامپ، که میگفت عربستان سعودی باید هزینه حفاظت آمریکا را بپردازد، یا بایدن که قول داد پادشاهی را به خاطر جنگش در یمن و سابقه حقوق بشری آن، منزوی کند. اکثریت کنگره نظر مثبتی به عربستان سعودی ندارند. فروش تسلیحات پیشرفته ایالات متحده به پادشاهی اغلب توسط کنگره محدود یا رد میشود، که سعودی ها آن را به معنای به خطر افتادن امنیت ملی خود میدانند.
امارات متحده عربی، یکی دیگر از بازیگران اصلی عرب خلیج فارس، نیز با طرد شدگی از سوی ایالات متحده مواجه است، البته به میزان کمتر. این به رغم روابط طولانی مدت و توافقنامه همکاری دفاعی فعال بین دو کشور است. اماراتیها بر این باورند که ایالات متحده خدمت آنها به منافع ملی ایالات متحده را امری بدیهی میبیند و تدابیر امنیتی کافی برای امارات متحده عربی ارائه نمیکند. وقتی دولت بایدن حوثیها را از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی ایالات متحده (FTO) حذف کرد، اماراتیها خوشحال نشدند. آنها از واکنش کند و ضعیف ایالات متحده به حمله موشکی حوثیها به امارات در ژانویه ۲۰۲۲ بیشتر ناامید شدند. علیرغم قرارداد فروشی که در ژانویه ۲۰۲۱ امضا شد، دولت بایدن انتقال جتهای جنگنده اف-۳۵ و پهپادهای ریپر به امارات را متوقف کرد. کنگره فروش تسلیحات به امارات متحده عربی را به دلیل سابقه حقوق بشر، دخالت ستیزهجویانه در آفریقا و تعمیق روابط با چین محدود کرد.
این چنین سیاستهای ایالات متحده در قبال بازیگران عمده عرب خلیج فارس به افزایش بیاعتمادی نسبت به نیات واشنگتن در منطقه کمک کرده و به چین اجازه میدهد تا همکاری اقتصادی و نظامی خود را با عربستان سعودی، امارات و سایر کشورهای منطقه تقویت کند. چین مشارکت رو به رشد خود را با میانجیگری موفقیت آمیزش برای نزدیکی عربستان و ایران در مارس ۲۰۲۳ نشان داد که روابط دیپلماتیک بین دو کشور را احیا و تنشها بین ایران و همسایگان عربش را کاهش داد. گفتوگوی مستقیم و سازنده از آن زمان در سراسر خلیج فارس شتاب گرفته است. این نزدیکی و گفتگو، استراتژی اعراب مبنی بر طرفداری از دیپلماسی و تنش زدایی با ایران، به جای رویکرد خصمانه و رویارویی را تقویت کرد.
این تصور که ایالات متحده یک شریک امنیتی قابل اعتماد نیست در میان کشورهای عربی خلیج فارس شتاب گرفته است. در نتیجه، دورنمای اتحاد امنیتی اسرائیل و اعراب، با حمایت ایالات متحده به عنوان یک استراتژی موازنه، بعید است در آینده نزدیک محقق شود. قابل ذکر است، تبدیل ایران به هدف اصلی پیمان امنیتی پیشنهادی، تلاشهای اعراب برای کاهش تنش با ایران را به خطر میاندازد و گفتوگوهای امنیتی منطقهای آینده را در سراسر منطقه خلیج فارس پیچیده میکند.
متحدان منطقهای ایران میتوانند صدمات قابل توجهی به کشورهای عربی خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی و امارات وارد کنند. ارتشهای متعارف در فرونشاندن تهدیدات بازیگران غیردولتی در منطقه موفق نبودهاند. به طور مشابه، مداخلات نظامی ایالات متحده در عراق، لیبی و سوریه نتوانسته است به اهداف مورد نظر خود دست یابد و منجر به بی ثباتی بیشتر شده است. بنابراین تنشزدایی با ایران عملیترین گزینه برای عربستان سعودی، امارات و بقیه کشورهای عربی است.
فشار اسرائیل با وجود بیعلاقگی اعراب
نگرانیهای اعراب و عدم خوشبینی آنها به یک اتحاد امنیتی منطقهای ضدایرانی با مشارکت اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، باسابقهترین نخستوزیر اسرائیل را از حمایت از آن در هر فرصت ممکن منصرف نکرده است. نتانیاهو همچنان رابطه صمیمیای بین اسرائیل و اعراب را به تصویر میکشد که ممکن است در واقعیت وجود نداشته باشد.
نتانیاهو هنگام سخنرانی در سازمان ملل در سپتامبر ۲۰۱۸، ایران را به گسترش «مرگ و ویرانی در سراسر منطقه» متهم کرد، درباره روابط صمیمی اسرائیل و اعراب لاف زد و از رهبران اروپایی خواست تا «در حمایت از تحریمهای جدید علیه ایران، به ایالات متحده و اسرائیل و بیشتر کشورهای عربی بپیوندند.»
نتانیاهو در سخنرانی خود در ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۴ در کنگره، با تکرار پیشنهاد تشکیل ائتلاف امنیتی شامل آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی منطقه برای مقابله با ایران، با قاطعیت بیشتری بر تهدیدهای ایران علیه اسرائیل و «دوستان عرب ما» تاکید کرد. وی بر کمک اعراب در مقابله با حمله ایران به اسرائیل در ۱۴ آوریل ۲۰۲۴ تاکید کرد و آن را نمایی از اتحاد بالقوه دانست. نخست وزیر اسرائیل با توصیف آن به عنوان «توسعه طبیعی» پیمان ابراهیم، پیشنهاد کرد که آن را «ائتلاف ابراهیم» بنامیم.
هماهنگی عربستان سعودی، امارات و اردن با آمریکا و اسرائیل در مقابله با حمله ایران یک حادثه بیسابقه است. با این حال، معادل تشکیل یک ائتلاف ضدایرانی، شرکت در حمله به ایران یا ارائه حمایت لجستیکی از اسرائیل یا ایالات متحده در راه اندازی یک ائتلاف نیست. کمک به دفاع مساوی با حمایت از یک حمله نیست. علاوه بر این، ادامه جنگ تلافی جویانه و ویرانگر اسرائیل در غزه ادامه چنین همکاری با اسرائیل را برای این کشورهای عربی دشوار میکند. هیچ دولت عربی نمیخواهد از سوی مردمش به عنوان همکار اسرائیل در نظر گرفته شود، در حالی که فلسطینیان پیوسته تحت تهاجم و اشغال نظامی اسرائیل هستند.
سلاح ساختن از عادی سازی کشورهای عربی خلیج فارس با اسرائیل علیه ایران بیش از آنکه امنیت جمعی اسرائیل و اعراب را تقویت کند، تنش منطقهای ایجاد میکند. علاوه بر این، هدف این قراردادهای عادی سازی بیشتر تأثیرگذاری بر سیاست داخلی ایالات متحده بوده است، تا پرداختن به پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی خاورمیانه. هر دو دولت ترامپ و بایدن کشورهای عربی را برای عادی سازی روابط با اسرائیل تحت فشار قرار دادهاند و مشوقهایی برای چنین اقدامی ارائه کرده اند. انتظار میرفت که این توافقات عادیسازی، چشم انداز انتخاب مجدد هر رئیس جمهوری را تقویت کند. اما این فرض که پس از عادی سازی، کشورهای عربی در هر کمپین نظامی اسرائیلی یا اسرائیلی-آمریکایی علیه ایران مشارکت یا حمایت خواهند کرد، با استراتژی منطقهای عملگرایانه اعراب، که از دخالت در اقدامات نظامی علیه ایران اجتناب میکند، همسو نیست.
کشورهای عربی، به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس، برای تحریک درگیری با ایران، روابط خود را با اسرائیل گرم نمیکنند. دخیل کردن اسرائیل در اقدامات امنیتی خلیج فارس به ضرر ایران، بی ثباتی بیشتر منطقه را به همراه خواهد داشت. حل یک مشکل و ایجاد مشکل بزرگتر، یک استراتژی بلندمدت عملی برای امنیت منطقه نیست.
جی دی ونس، سناتور جمهوری خواه اوهایو و معاون ترامپ، در سخنرانی در موسسه کوئینسی در ۲۳ می ۲۰۲۴، حمایت خود را از تشکیل یک پیمان امنیتی اسرائیلی-عربی برای مقابله با ایران ابراز کرد. ونس استدلال کرد که چنین اتحادی به اسرائیل و «کشورهای عرب سنی» قدرت میدهد تا منطقه خود را کنترل کنند و به ایالات متحده اجازه میدهد تمرکز خود را به شرق آسیا تغییر دهد.
علیرغم سالها همکاری مخفی اطلاعاتی و امنیتی بین بسیاری از کشورهای عربی و اسرائیل، مخالفت اعراب با دخالت در هرگونه درگیری نظامی احتمالی با ایران تغییری نکرده است. این موضع، به ویژه در میان کشورهای عربی خلیج فارس، یک استراتژی دیرینه است. استیون سایمون، دیپلمات سابق ایالات متحده، در کتاب اخیرش «توهم بزرگ»، چنین استراتژی را توصیف کرد. سیمون با تشریح انفجار برج های خوبار در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۶ که مقر نیروی هوایی ایالات متحده در عربستان سعودی را هدف قرار داد و به ایران نسبت داده شد، اظهار داشت که پیامدهای این حمله نشان از عزم عربستان برای جلوگیری از رسیدن سرنخها به تهران داشت. به گفته نویسنده، «گرفتار شدن در میانه جنگی بین ایالات متحده و ایران که حداقل بخشی از آن در خاک عربستان انجام میشد» آخرین چیزی بود که عربستان میخواست. سیمون استدلال کرد که این موضع منعکس کننده «الگوی طولانی مدت» است که در آن سعودیها برای جلوگیری از تشدید تنش، از حمایت از اقدامات آمریکا علیه ایران اجتناب میکنند. سیمون در مورد پیمانهای ابراهیم اشاره کرد که آنها واقعیت جدیدی ایجاد نکردند. برای مثال، روابط امنیتی اسرائیل و امارات از قبل شناخته شده بود. با این حال، وقتی صحبت از اتحاد علیه ایران به میان میآید، وی توضیح داد که «امارات به دنبال جنگ با ایران نیست و مشتاق میزبانی از نیروهای اسرائیلی که مصمم به جنگیدن هستند نخواهد بود».
تاکیدات و اقدامات اخیر عربستان و امارات، استدلال سایمون را تایید میکند. عربستان سعودی و امارات برای جلوگیری از به خطر انداختن مصالحه خود با این کشور، تمایلی به هماهنگی نظامی با ایالات متحده برای مقابله با ایران و گروههای متحد آن ندارند.
«همسایه همیشگی»
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، با در نظر گرفتن ایران به عنوان یک «همسایه همیشگی»، بارها تمایل خود را برای داشتن «روابط متمایز» با این کشور ابراز کرده است. در بحبوحه احیای روابط دیپلماتیک با ایران در سال ۲۰۲۲، انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیسجمهور امارات متحده عربی گفت: «ابوظبی مایل به ایجاد یک محور علیه هیچ کشوری در منطقه بهویژه ایران نیست.» قرقاش موضع امارات متحده عربی مبنی بر عدم پذیرش «رویکرد تقابلی با ایران» را تأیید کرد.
خارج از خلیج فارس، مصر، بزرگترین کشور عربی و اولین کشوری که در سال ۱۹۷۹ با اسرائیل معاهده صلح امضا کرد، به صراحت اعلام کرد که بخشی از ائتلاف امنیتی ضدایرانی پیشنهادی مورد حمایت ایالات متحده نخواهد بود. گزارش شده است که مصر به ایران اطلاع داده است که در هیچ ائتلافی علیه این کشور شرکت نخواهد کرد. مصر در ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده که در دسامبر ۲۰۲۳ برای حفاظت از مسیر کشتیرانی دریای سرخ که تحت تأثیر حملات مکرر حوثیها قرار گرفت، تشکیل شد، شرکت نکرد. اخیرا همچنین گزارش شده است که مصر درخواست اسرائیل برای کمک به مقابله با حمله تلافی جویانه پیش بینی شده ایران، در پاسخ به ترور اسماعیل هنیه در تهران را رد کرده است. اردن که در سال ۱۹۹۴ یک معاهده صلح با اسرائیل امضا کرد، تأیید کرد که این کشور میدان جنگ بین ایران و اسرائیل نخواهد بود.
مخالفت اعراب با همسویی با اسرائیل و ایالات متحده در رویارویی نظامی با ایران یا نیروهای همپیمان آن، یک ضرب المثل قدیمی عربی را یادآوری میکند که «من در اینجا نه شتر ماده دارم و نه شتر نر» و بر این واقعیت ژئوپلیتیک گستردهتر تأکید میکند که کشورهای عرب علاقهای به درگیری نظامیای ندارند که منافع آنها را تامین نمیکند و پیامدهای غیرقابل پیش بینی به دنبال دارد. با این حال، بدتر شدن ناگهانی و شدید روابط اعراب و ایران که امنیت کشورهای عربی خلیج فارس را تهدید کند، میتواند کشورهای عربی را وادار به تجدید نظر در مواضع خود کند. در غیر این صورت، اسرائیل و ایالات متحده به طور فزایندهای خود را در استراتژی فشار حداکثری خود علیه ایران منزوی خواهند یافت – تاکتیکی که خطر تقابل مستقیم و بی ثباتی منطقهای را به دنبال دارد.
به نظر میرسد حمایت قوی اسرائیل-آمریکا از اتحاد نظامی اسرائیل و اعراب برای مقابله با ایران، بیشتر شبیه تلاشی برای صدور نگرانیهای امنیتی اسرائیل به منطقه است تا تامین امنیت برای کشورهای عربی خلیج فارس. منزوی کردن ایران نه در خدمت روابط اعراب و ایران است و نه به ثبات منطقه کمک میکند. با وجود اشتیاق اسرائیل و آمریکا، تلاشهای عادیسازی بین اسرائیل و کشورهای عربی و هیاهوی رسانهای، بعید است به زودی یک اتحاد نظامی ضدایرانی و اسرائیلی-عربی محقق شود. نه ایران و نه همسایگان عرب آن به دنبال رویارویی در سراسر خلیج فارس نیستند. کشورهای عربی و ایران دیپلماسی را بر تقابل، گفتگو را بر تشدید تنش و ثبات منطقهای را بر تداوم منازعات اولویت دادهاند.
نظر شما