به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از خبرگزاری دانشجو بازار بورس ۳ هفته است که با ریزش مستمر مواجه شده، اما علی رغم این ریزشها باز هم بسیاری از سرمایه داران طبق تجربه ترجیح میدهند در بورس به دلیل سود آوری بلندمدت آن سهامداری کنند. نقدینگیهایی که وارد بازار سرمایه میشود ازچند جهت حائز اهمیت است، اما اهمیت این موضوع زمانی دو صد چندان میشود که سرمایهها به سمت تولید هدایت شود. فردین آقا بزرگی؛ کارشناس ارشد بازار سرمایه و مدیرعامل کارگزاری بانک رفاه با ما از این موضوع سخن گفته که چرا سرمایههای بورسی کمتر به تولید میرود و اصلا خطر سود آوری بالای بورس به دور از هدایت به سمت تولید و تامین مالی شرکتها برای اقتصاد چیست؟
روال معاملات بازار اولیه و بازار ثانویه را اگر به لحاظ آماری مورد بررسی قرار دهیم با توجه به هدف این مصاحبه از هدایت نقدینگی بورسی به سمت تولید به چه نتیجهای میرسیم؟
در حقیقت نقطهی قابل توجه این است که هرگونه افزایش در روند معاملات بازار ثانویه صرفا از لحاظ شکل ظاهری موجب طراوت، شادابی و ایجاد علاقه مندی به بورس میشود، اما بازار اولیه یعنی بازاری که منابع مالی را به طور مستقیم برای شرکتها جمع آوری میکند در طی هفت سال گذشته روند کوتاه و کمرنگ تری از میزان افزایش معاملات در بازار ثانویه داشته است، به ترتیبی که رشد معاملات در بازار اولیه از سال ۱۳۹۴ به میزان ۲۸ هزار میلیارد تومان به ۳۴ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۸ رسیده است در صورتی که ارزش معاملات در بازار ثانویه از ۶۸ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۴ به ۱۱۰۰ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۸ افزایش یافته است. به عبارتی رشد معاملات بازار ثانویه بیش از ۱۳۵۰ درصد در مقابل حدود ۳۰ درصد افزایش معاملات بازار اولیه بوده است. این مساله نشان میدهد هدف گذاری به معنا و شکلی که منجر به تامین مالی شرکتهای تولیدی شود محقق نشده تا بتواند رسالت اصلی بورس و بازار سرمایه را محقق کند. بی تردید یکی از رسالتهای اصلی بورس و بازار سهام تکمیل گری بانکهای مالی برای کمک به بنگاهها و واحدهای اقتصادی است.
بنابراین به رسالت بازاری مثل بازار سرمایه بر حمایت از تولید انتقاد وارد است؟
متاسفانه روندی که بر بازار سرمایه ایران حاکم شده نشان میدهد بورس از رسالت مهم خود در قبال بنگاههای تولیدی و واحدهای اقتصادی کشور فاصله معنا داری گرفته است. یکی از موارد انتقادی، بحث هدایت نقدینگی است که البته بحث مدیریت نقدینگی در جای خود موضوع درستی است چرا که دولتها به دنبال اتخاذ بهترین سیاستها برای کاهش اثرات تورمی نقدینگی هستند، اما بورس میتواند محل خوبی برای تزریق نقدینگی و هدایت آن به تولید باشد، با این حال میزان رشدی که در بازار ثانویه دیده میشود به هیچ جه با میزان رشد بازار اولیه همخوانی ندارد. به نظر میآید محور قرار دادن افزایش سرمایه از محل مطالبات نقدی، انتشار اوراق با محور قرار گرفتن بخش خصوصی جزء ساز و کار و ابزارهایی میتواند قرار بگیرد تا افزایش سرمایه از محل سلب حق تقدم و شناسایی صرف سهام و عواید حاصل از ورود نقدینگی به این شکل هدایت شود و در حقیقت شرکتهای تولیدی و صنعتگران و تولید کنندگان از نقدینگی وارد شده به بورس بهرهمند شوند در غیر این صورت علی رغم اینکه استقبال مردم از بورس قابل توجه و پر شور بوده است، اما به روشنی نمیتوان عدد و رقمی ارائه داد که چقدر از سرمایهها و پس اندازهای مردمی که وارد بورس میشود در رونق و جهش تولید هزینه و سرمایه گذاری میشود، هر چند که با نیم نگاهی میتوان متوجه شد که بنگاهها نصیب خاصی از این سهم نداشته اند.
سودآوری بازار سرمایه درماههای اخیر با آن شدت را به نفع تولید میدانید یا خیر؟ با توجه به اینکه آمارها از انتقال این سرمایهها به سمت تولید چندان رضایت بخش نیست، نظر شما در این باره چیست؟
در واقع اثری که بازار سرمایه میتواند در تولید کشور داشته باشد و موجب افزایش تولید و محل رشد و توسعه صنعت شود این است که در یک فضای سیاست گذاری هم سو و هم راستا با سایر بازارها به عنوان یکی از دو بال تکمیل کننده در کنار بازار پول، تامین کننده مالی بنگاههای اقتصادی باشد. از نظر اقتصادی باید تناسب خاص و معقولی بین میزان بازدهی در بازار سرمایه در مقایسه با سپرده گذاری و بازار پول وجود داشته باشد. اگر این سود آوری در میان مدت و بلند مدت در بازار سرمایه وجود داشته باشد این خطر محتمل است که صنعتگران و بنگاههای تولیدی به دلیل پیروی از منطق اقتصادی و سود دهی به جای اینکه به سمت تولید بروند به سرمایه گذاری در بورس علاقمند شوند.
یعنی اگر این روند بی دلیل ادامه بیابد حتی بیم تهدید تولید جدی است؟
بله همین طور است. این فضایی که به جریان انداختیم یا به جریان افتاده است که بخصوص بازار ثانویه را یک بازار و فضای سرمایه گذاری با طروات و سود آوری بسیار سود آورتر از تولید نشان میدهد ممکن است صاحبان بنگاههای اقتصادی و صنعتگران در بلند مدت مثل پنج سال و ده سال را به این فکر وادارد که کسب و کار خود را رها کنند و به سمت بازار سرمایه بیایند از این جهت که با تقبل یک ریسک کوتاه و کم، در عوض آن بازدهیهای بسیار سرشاری نصیبشان خواهد شد؛ لذا حتما لازم است مثل بقیه کشورها تناسب معقولی به لحاظ اقتصادی بین رشد مناسب اقتصادی از جایگاه تولید و رشد تولید ناخالص ملی برقرار کنیم و برنامه ریزی داشته باشیم تا سرمایههایی که وارد بورس میشوند با هدف و انگیزه به کار گرفته شدن در تولید به این بازار آورده شود.
برای اینکه به این نقطه نرسیم راهکاری هست و کشورهای دیگر در برابر این موضوع چه تدابیری داشته اند؟
در حقیقت کشورهایی که به لحاظ اقتصادی رشد و وضعیت مناسبی از حیث جایگاه تولید ناخالص ملی در دنیا دارند تعادل در بین بازارهای پولی، مالی و تولیدی برقرار کرده اند، به عبارتی این تعادل در همه سطوح از جمله بازار پول و سرمایه برقرار است تا بازارها و فضای کسب و کار به شکلی در کنار هم قرار بگیرند که این گمان نرود که این بازار سود آورتر از آن بازار است! اگر برخلاف اصل ظروف مرتبطه در فضای اقتصاد در یک حوزه سود بسیار سرشاری وجود داشته باشد ممکن است منابع از سایر بازارها به بازار پر سود حرکت داده شوند لذا زمانی به نتیجه میرسیم که تعادل در سود آوری در بازارهای مختلف و فضای اقتصادی کشور رعایت شود. مسلما اگر این وضعیت تعادلی برقرار نشود بنگاه اقتصادی نمیتواند منابع مالی مورد نظر خود را به سادگی و سهولت و در حد انتظار از بازار سرمایه کسب کند. در یک فضای باز اقتصادی با برقراری تعادل در اقتصاد است که میتوان نقدینگی را به سمت تولید و صنعت هدایت کرد، در غیر این صورت اگر بازاری صرفا سود آور باشد مثل بورس تمام کسب و کارها از این مساله تاثیر میپذیرند و جریان نقدینگی از سمت تولید متاسفانه به سمت سفته بازی و دلالی هدایت میشود، موضوعی که در میان مدت و بلند مدت آثار مخربی بر روی وضعیت اقتصادی کشور به جا میگذارد و تعادل را از اقتصاد سلب میکند.
نظر شما