به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از ورزش سه ، سالها وقتی مسابقات تنیس کشوری در کنداکتور پخش تلویزیونی قرار میگرفت، علاقهمندان ورزش دو نام را بطور پیشفرض برای تماشا به عنوان گزینه اصلی در ذهن مرور میکردند: اشکان شکوفی و انوشا شاهقلی. اسامی تکراری اما ارزشمند که بار سنگین این ورزش را بعضاً اجباری طی سالها به دوش کشیدهاند اما با این وصف، ورزشدوستان کمتر مطلع، آنها را در آماج حملات قرار دادهاند. رشتهای که تصمیمگیران آن در دهههای مختلف در تعریف سیاستهای کارآمد جهت تولید بازیکن مطلقاً ناکام بوده و امروز نیز در یکی از مهمترین برهههای تاریخ تنیس، تنها به دنبال راهی برای پاکسازی صورت مسئله میگردند. خب، چه راهی بهتر از قرار گرفتن پشت نام یک هنرپیشه!
روز گذشته، دعوت از امیر جدیدی به تیم ملی، تنیس را بار دیگر در صدر خبرها نشاند. خبری نا امیدکننده که منزلت تیم ملی را بیش از پیش زیر سوال برده و استدلال لوکسگرایی در تنیس را بین افکار عمومی توجیهناپذیر میسازد. اینکه تصمیمات ناگهانی میتواند نوعی همراهی با کلیشههای غلط باشد که قربانیان اصلی آن، استعدادهای پنهان این رشته ورزشی در سراسر کشور هستند. جدیدی ۳۷ ساله در حالی قرار است تا در اردوی انتخابی تیم ملی حضور پیدا کند که تنها یک مرتبه در مسابقات جام رمضان سابقه بازی حرفهای دارد. رقابتهایی که حضور در آن، بیشتر منوط بر «آشنایی» و «رفاقت» با افراد نزدیک به بدنه این رشته ورزشی است و هرگز مبنای درستی برای سنجش کیفیت فنی یک بازیکن حتی در سطح نیمهحرفهای نبوده و برای بازیکنان ملی نیز، تنها فرصتی برای آزمودن شرایط فردی و آشنایی با نقاط ضعف و قوت در ماههای نزدیک به تورنمنتهای برون مرزی محسوب میشود.
نکته غیرقابل اغماض از دید هر دوستدار تنیس، سن بالا و عدم تجربه امیر جدیدی از سیاق اردوهای تیم ملی در سطح مسابقاتی است که جوایز نقدی آن کمترین ارزش را دارد و طی ماههای آینده، موفقیت در آن به نوعی برای یکی از ریشهدارترین رشتههای ورزش کشور حیاتی محسوب میشود. ضمن اینکه بیاعتنایی به داراییهای ناشناخته استانی، افرادی که در سرما و گرما برای پوشیدن پیراهن ملی تلاش کردهاند نیز مطرح است؛ بازیکنانی که بجای اختصاص وقت و گرفتن عکسهای اینستاگرامی در زمین تنیس و جذب فالوور در روزِ خوش، بالا و پایین این ورزش را سالها به جان خریدهاند و در روز بد، مصدومیتهای ریز و درشت خود را به امید بازگشت دوباره به شغلشان پشت سر گذاشته تا در سطوح مختلف برای کسب عناوین و البته امرار معاش تلاش کنند.
پوشیده نیست که ورزش حرفهای، اغلب تنها راه کسب درآمد برای بازیکنان رشتههای ورزشی محسوب میشود و تنیس نیز برخلاف باور عامه از این قاعده مستثنی نیست. راهی که تا رسیدن به مرحله کسب درآمد، پیچهای سخت و گستردهای دارد و معیار موفقیت در آن، دارا بودن ساعت و ماشینهای گران، راکتهای چند میلیونی و پرداخت اجاره بهای زمینهای لاکچری شمال شهر تنها برای توپ بازی، نیست. نگاهی اجمالی به خاستگاه تنیسورهای شناخته شده همچون نادال که ورزش حرفهای را از شهری کوچک در اطراف مایورکا آغاز کرده یا جوکوویچ که از دل نا آرامیهای بالکان در دهه هشتاد میلادی به بالاترین مرتبه آن رسیده نیز نشان میدهد که طی فاصله صفر تا صد، در هر رشته ورزشی تنها با تلاش و کوشش میسر است و یک شبه امکانپذیر نیست. حال اینکه حق بازیکنان و مربیان پایه فعال و کمتر شناخته شده نیز در این مسیر همواره محفوظ است و ضعف استعدادیابی در سطح کشوری، دلیلی بر نادیده گرفتنِ آنها پیش از حضور امیر جدیدی نیست.
در جستجوهای ما برای یافتن اطلاعات بیشتر پیرامون نحوه فعالیت امیر جدیدی در تنیس با استعارههایی عجیب مواجه شدیم که بیشتر توسط هواداران او در فضای مجازی منتشر شده است. اینکه هنرپیشه ایرانی پیشتر مربی هومن سیدی بوده است و همین مسئله موجبات حضور او در سینما را فراهم آورده که خود نکتهای اعجابانگیز است. مسئله دیگر پیشه جدیدی است که با عناوینی همچون «تنیسور حرفهای» از او یاد شده که تحقیقات ما نشان میدهد او هرگز به صورت حرفهای در هیچکدام از ردههای سنی باشگاهی و ملی سابقه عضویت نداشته و تنها به صورت تفریحی اقدام به آموزش و در کنار برخی از تنیسبازان شناخته شده ملی توپ زده است.
روزی روزگاری تیم ملی تنیس ایران. در روزنامه نوشته شده: (ایرانیها برای هر امتیاز میجنگند).
موضوع مهم دیگر، به کارگیری شگرد تبلیغات معکوس در دعوت از جدیدی به اردوی اخیر تیم دیویس کاپ است که با رپرتاژ بالا در سطح شبکههای مجازی و خبری همراه شد. بدون درنظر گرفتن اهمیت پیراهن تیم ملی یک کشور و مدلی جدید از رفع تعهد نسبت به ناکامی احتمالی در مسابقات زیرگروه چهارم آسیا که به نظر کمیته فنی فدراسیون و اکبر طاهری کاپیتان تیم ملی را در بنبست گرفتار کرده. نمونهای بد از تصمیمات ناکارآمد در سطح ملی که نیازمند واکنشهای بیشتر از جامعه تنیس است تا پیکر نیمه جان این ورزش، زیر بار سنگین تبلیغات بواسطه حضور یک هنرمند لِه نشود. این که جلوی پاسخهای سربالا در جهت تغییر کلی صورت مسئله گرفته شود تا در ادامه، از تعریف الگویی غلط جلوگیری و در پاسخ به هر تصمیم اشتباه گفته نشود: «خب حالا او هم باشد، چه میشود؟!».
پس در پایان میتوانیم اینگونه قضاوت کنیم که امیر جدیدی احتمالاً تنیسور خوبی است؛ همانگونه که بسیاری از بازیکنان آماتور در زمینهای کوچک شهرستانی؛ اما ارادهای برای حضور او در کنار تیم ملی وجود دارد که علیرغم انتقادات بسیار طی شبانهروز گذشته، امروز مانع از حضورش در نخستین تمرین تیم ملی نیز نشده است. کاش در مقام تصمیمگیر شان این جایگاه را حفظ کرده و بدانیم رسیدن به قله بلند تیم ملی همواره نیازمند قبولی در آزمونهای سخت و طولانی در مراحل مختلف بوده است. نکته مهمتر اینکه به عنوان یک حرفه محترم هرگز قابل دست درازی نیست؛ به احترامِ تمام بازیکنانی که پیشتر در صف ایستادهاند. شاید بهتر باشد که بیآموزیم در جایگاه یک هنرمند، هر دعوت لزوماً صحیح نیست و نباید با پاسخ مثبت ما همراه شود .بخصوص که پیراهنِ امروز مفلسِ تیم ملی تنیس روزگاری بر تن منصور بهرامی، تقی اکبری و عیسی خدایی در آوردگاههای مهم جهانی بوده است.
نظر شما