به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از تجارتنیوز، بحران انرژی در اروپا بار دیگر توجهات را به سمت روسیه سوق داده. کشوری که منبع تامین انرژی اروپا به حساب میآید. با این حال غربیها مخالف جدی سیاستهای پوتین هستند. سرکوب مخالفان یکی از مهمترین انتقادات غربیها علیه روسیه است. اما آیا روسیه قصد دارد از این سیاست خود دست بکشد؟ غربیها چه واکنشی باید نشان دهند؟ سرمقاله این هفته اکونومیست به دوره جدید سرکوب در روسیه پرداخته است. در ادامه این مقاله را بخوانید:
آندری ساخاروف، فیزیکدان و مخالف شوروی سابق معتقد بود که سرکوب در داخل همواره به بیثباتی در خارج منجر میشود. زندگی شخصی او هم گواهی بر این ادعاست. تبعید داخلی او در سال ۱۹۸۶ از سوی میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحادیه جماهیر شوروی لغو شد. کسی که به عنوان معمار سیاست گلاسنوست، زندانیان سیاسی را آزاد و آزادی بیان را اندکی تحمل کرد. جای هیچ شکی نیست که همزمانی رد سرکوب از سوی گورباچف و پایان جنگ سرد، اتفاقی نبوده است.
امروز نظریه ساخاروف دوباره در حال تکرار است، البته در جهتی عکس. بر اساس گزارش گروه حقوق بشری مموریال، تعداد زندانیان سیاسی روسیه در حال حاضر بیشتر از دو برابر پایان دوره شوروی است. مموریال که ساخاروف برای مستندسازی سواستفادههای شوروی سابق به آن کمک کرد، به عنوان یک «عامل خارجی» شناخته شده و مورد حمله اراذل و اوباش مورد حمایت دولت قرار گرفته است.
در همین زمان، روابط روسیه با غرب هم وارد دوره تاریکی شده است. به منظور توجیه سرکوب در داخل، ولادیمیر پوتین به مردمش میگوید که سیاستهای غرب برای محو کردن سبک زندگی روسی طراحی شده است. پوتین حالا برای رویاروی با غرب به تقابل جنگ سرد روی آورده است. رهبران این کشور باید خود را برای آنچه در آینده رخ خواهد داد، آماده کنند.
سرکوب تاکتیک سیاسی
آخرین فاز سرکوب در سال ۲۰۲۰ و با مسمومیت الکسی ناوالنی، زندانی سیاسی معروف روسیه و برنده ماه گذشته جایزه ساخاروف پارلمان اروپایی بری آزادی بیان، آغاز شد. ناوالنی از این حمل ه جان سالم به در برد ولی در نهایت به زندان پنال کلونی ۲، یکی از خشنترین زندانهای روسیه تبعید شد.
از آن زمان، سازمان ناوالنی غیرقانونی اعلام شد و بسیاری از اعضای تیم او تحت تعقیب قرار گرفتهاند. در نهم نوامبر امسال، لیلیا کانیشوا دستگیر شد و حالا به دلیل همکاری با ناوالانی به ۱۰ سال حبس محکوم شده است. در همن روز سرگئی زوئف، رئیس ۶۷ ساله یکی از دانشگاههای لیبرال در روسیه که به تازگی از یک سکته قلبی جان سالم به در برده بود در خانهاش دستگیر و به حبس محکوم شد.
یک سوم از بودجه روسیه صرف امنیت و دفاع میشود و بخش عمدهای از آن هم در مسائل داخلی هزینه میشود. با کاهش درآمدها و افزایش نارضایتیها، پلیس و نیروهای امنیتی روسیه متورم شده است. با توجه به افزایش ۱۰ درصدی این نیروها از سال ۲۰۱۴، تعداد نیروهای نظامی فعال روسیه به شدت افزایش یافته است.
برای پوتین، سرکوب دنده معکوس ندارد. او قادر نخواهد بود تا رفاهی را که به افزایش محبوبیت او در دهه اول قدرتش منجر شد را بازگرداند. درست است، اقتصاد مقتدری که کرملین از سال ۲۰۱۴ توسعه داده است، میتواند در برابر تحریمها تاب بیاورد، به ویژه زمانی که همانند امروز قیمت انرژی بالاست. اما روسیه که بیشتر شبیه ایران است تا چین، پویایی لازم برای ایجاد رشد پایدار و قدرتمند را ندارد.
منطق تقابل
اما تقابل منطقی دارد. حاکمان شوروی سابق جنگ سرد را از راس ایدئولوژی کمونیسم راه انداختند. امنیتخواهان روسیه اظهار میکنند که ارزشهای سنتی خانواده، فرهنگ و تاریخ از سوی غرب لیبرال و بیاخلاق به فساد کشیده شده است و تنها آنها هستند که میتوانند از این ارزشها دفاع کنند. مقابله با غرب به کرملین این اجازه را میدهد که تمام کسانی که مخالف این ایده هستند ( روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشری) را عامل بیگانه بخواند. از همین رو رژیم پوتین برای سیاست خود وابسته به ایدئولوژی ضد غرب بوده و برای شکوفایی اقتصاد خود به نفت و گاز.
دیکتاتورها اصرار دارند که نحوه رفتار آنها با مردم، مهمترین مساله حاکمیت است. در واقع، سرکوب، کار همه این دیکتاتورهاست. یکی از دلایل این کار جهانی بودن حقوق بشر است. دلیل دیگر این است که خشونت در داخل کشور به خارج از مرزهای یک کشور گسترش مییابد.
روسیه تنها نیست
علاوه بر روسیه در بلاروس، جایی که الکساندر لوکاشنکو دیکتاتور این کشور از سوی کرملین حمایت میشود، هم مخالفان در خارج از کشور به قتل میرسند. روسیه یک هواپیمای مسافربری را سرنگون کرد و بلاروس هم یک هواپیمای را برای دستگیری یک مخالف داخلی دزدید! لهستان و لیتوانی هم مخالفان دولت بلاروس را در تبعیدی خودخواسته پناه دادهاند. لوکاشنکو به پشتوانه کرملین با دور کردن پناهجویان از مرزهای خود برای ایجاد یک بحران انسانی، در حال انتقامگیری است.
در مقیاسی بزرگتر، پوتین در انتخابات غرب هم مداخله میکند، پروپاگاندای ضد واکسن راه میاندازد و به صورت نیابتی در آفریقا و خاورمیانه با آمریکا میجنگد. پوتین با وعده عرضه مازاد گاز به دنبال تضعیف رابطه اتحادیه اروپا با کشورهایی مثل اوکراین و مولداوی است. او بار دیگر سربازان را به مرزهای اوکراین روانه کرده و بمبافکنهای با قابلیت حمل کلاهک هستهای را به بلاروس به پرواز درآورده است.
مردم روسیه دوستدار غرب
خبر خوب این است که همانطور که اکثر مردم شوروی سابق به برتری کمونیسم بر سرمایهداری باور نداشتند، اکثر مردم روسیه هم به مزایای تقابل معتقد نیستند. با وجود تمام دستگاههای پروپاگاندای پوتین، دو سوم مردم همچنان نگاه مثبتی به غرب دارند. نزدیک ۸۰ درصد مردم میگویند روسیه بای دغرب را به عنوان شریک و دوست بشناسند. این دیدگاه بیشتر از سوی جوانان ترویج شده است، افرادی که خشونت دولتی را رد کرده و به جای آن حامی حقوق بشر هستند.
سیاستمداران غربی باید به این واگرایی میان کرملین و مردم روسیه توجه کنند. یک واکنش به این موضوع میتواند تحریم هماهنگ و تمرکز روی افراد قدرتمند روسیه باشد. افرادی که دولت را چپاول کرده و از مردم سوء استفاده میکنند. این موضوع مستلزم این است که کشورهای غربی در برابر لابی صنایع خدماتی خود ایستادگی کنند، صنایعی که به پوتین برای حفظ آبروی خود، انتقامگیری قانونی از بقیه و افزایش ثروت نامشروع خود از آنها کمک میگیرد.
غرب و دوران پسا-پوتین
کشورهای غربی باید برای دوران روسیه پسا-پوتین خود را آماده کنند. هیچ کس نمیداند که این دوران چند سال یا چند دهه دیگر اتفاق خواهد افتاد. اما به نظر نمیرسد نظام پوتین قادر به نجات او باشد.
بنابراین غرب باید روی افرادی سرمایهگذاری کند که ارزشهای آنها را به اشتراک میگذارند. کسی که نسبت به نقض حقوق بشر درون روسیه دغدغه داشته باشد. کسی که برای خیل عظیم دانشجویان، روزنامهنگاران و روشنفکران به دنبال زندگی بهتر باشد. دولتهای غربی باید به آنها خدمت کنند. لتونی و لیتوانی میزبان بسیاری از مخالفان و فعالان رسانهای مستقل هستند. دانشجویان روسیه باید از سوی دانشگاههای غربی مورد پذیرش قرار بگیرند. با این اقداماغت غرب نه تنها به قربانیان سرکوب روسیه کمک میکند بلکه به خود هم کمک خواهد کرد.
نظر شما