به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، افزایش تورم در کشورهای توسعهیافته غربی باعث شده بحثها درباره علل ایجاد تورم و راهکارهای مهارش در این کشورها بالا بگیرد. نظرات چه در میان مردم و چه اقتصاددانان بعضاً در تعارض با هم هستند. بحثهایی شکل گرفته که برای ما ایرانیها که تقریباً همواره تورم بالا داشتهایم، آشنایند. حالا که توجه این کشورها دوباره به تورم جلب شده، دنبالکردن دعواهای آنها بر سر تورم برای ما هم جالب توجه است. اکونومیست در این هفته در دو گزارش به این بحثها پرداخته است.
طمع تورمی؛ توضیح راحت برای تورم در همه کشورها
این روزها برخی در کشورهای ثروتمند انگشت اتهام تورمسازی را به سمت بنگاهها گرفتهاند و حرف از تورم ناشی از طمع (Greedflation) میزنند. در دو سال اخیر در اروپا درصد حاشیه سود شرکتها افزایش یافته است. در امریکا که روند تورم زودتر آغاز شد، حاشیه سود شرکتهای غیرمالی افزایش قابل توجهی یافت اما حالا رو به کاهش است. اما آیا بنگاهها یکباره طمعکارتر شدند و همگی تصمیم گرفتند با افزایش حاشیه سودشان تورم ایجاد کنند؟
روی دیگر سکه این است که دستمزد حقوقبگیران را مقصر بدانند. به هر حال در دوران تورمی اخیر، دستمزدها هم افزایش داشتهاند. با این حال معمولاً این دستمزدها هستند که دنبالهروی قیمتها هستند و معمولاً از رشد قیمتها عقب هستند.
در رابطه با سود شرکتها هم تقریباً این موضوع برقرار است؛ یعنی افزایش سود شرکتها هم تابعی از تورم است و نه علت آن. تورم بر سر پیشیگرفتن تقاضا از عرضه به وجود میآید که طبیعتاً فرصتی برای افزایش سود بنگاهها هم فراهم میکند. اما این افزایش سود بهترین راهکار در مقابل چنین وضعیتی است؛ چرا که انگیزه عرضهکنندگان را افزایش میدهد تا به تدریج این مکانیزم بازار منجر به تعدیل قیمتها شود.
در شرایط کمبود، افزایش قیمت و سود راهکار بهتری است نسبت به مثلاً ایجاد صف یا سهمیهبندی که منجر به فرایندهای غیررقابتی، نتایج غیردلخواه، بازار سیاه و غیره میشود. به تدریج، کاهش سود شرکتها در اروپا همانند امریکا رخ خواهد داد و طبیعتاً به نفع کاهش تورم است، اما این به این معنی نیست که قرار است سطح خودخواهی و طمع و این دست ویژگیها تغییری بکند!
درسی که دولتها از وضعیت تورمی باید بگیرند
مقاله اکونومیست جمعبندی مهمی از موضوع طمع تورمی دارد؛ نویسنده میگوید درس درستی که از دو سال گذشته میتوان گرفت این نیست که شرکتها حریصتر شدهاند، بلکه این است که وقتی سیاستگذاران اجازه میدهند تورم از کنترل خارج شود، این حقوقبگیران و کارگران هستند که رنج میبرند؛ چرا که تا پایان موج تورمی سهم آنها از کیک اقتصاد کاهش مییابد. به طور خلاصه، در وهله اول باید به ثبات قیمت اهمیت داد.
دعواهای اقتصاددانان در سه جبهه
مقالهای از اکونومیست بررسی کرده که در فضای آکادمیک چه بحثهایی حول تورم دو سال اخیر کشورهای پیشرفته برقرار است. با آن که تورم در اکثر کشورها اندکی کاهش داشته، اما این کاهش غالباً به خاطر کاهش تورم انرژی است که پیشتر افزایش زیادی را تحت تأثیر جنگ اوکراین تجربه کرده بود. با این حال، هسته تورم سرسختی نشان داده است و بررسی علل تورم اهمیت زیادی دارد. در چنین شرایطی، رؤسای بانکهای مرکزی کشورهای پیشرفته از جمله امریکا، انگلستان و اتحادیه اروپا میگویند هنوز خیلی مانده تا کارشان برای مهار تورم تمام شود. اما بحثها میان اقتصاددانان عموماً در سه حوزه تقسیم شدهاند:
- بک بحث موجود دعوای ایدئولوژیک بر سر مقصر تورم است. همانطور که گفته شد، عدهای دوست دارند بنگاهها را مقصر تلقی کنند.
- بحث بر سر عوامل متفاوت تورم در مناطق مختلف جهان پردرآمد: بر اساس مقاله اکونومیست، تورم امریکا بیشتر تحت تأثیر کمکهای مالی فراوان در زمان پاندمی بود اما در اروپا تورم بیشتر تحت تأثیر قیمت انرژی به خاطر جنگ اوکراین به وجود آمد. به تدریج ماهیت تورم دو منطقه به هم نزدیک شده و حالا سهم خدمات محلیشان در تورم بیشتر از سایر است؛ این یعنی در هر دو منطقه مصارف داخلی قوی دارد تورم را جلو میبرد.
- بحث بر سر بازار کار: حتی با شروع کاهش سود بنگاهها، تورم به این آسانی به هدف دو درصدی نمیرسد؛ چرا که زمان میبرد تا تعادل بازار کار بهبود یابد؛ برخی اقتصاددانان معتقدند لااقل برای مدت کوتاهی بیکاری باید بیشتر شود تا تورم کاهش یابد. دو اقتصاددان اخیراً پیشبینی کردهاند بیکاری در ۲۰۲۴ تا ۵.۵ درصد بالا میرود و باعث کاهش تورم به ۳ درصد میشود.
نظر شما