گروه اقتصاد کلان پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد؛ مهم ترین سرمایه ی یک کشور صاحبان ایده،متخصصین، تولید کنندگان و مصرف کنندگان هستند که با اجتماع این افراد تحت عنوان مردم، ضمن پذیرش نقش های گوناگون درمسیر تعالی یک کشور،نقاط عطف وامیدی برای سردمداران نیز محسوب می شوند.
در واقع مردم هستند که نقش های حمایتی در ابعاد ملی را به عهده می گیرند و گاه از نظر معنوی وگاه از نظر مادی پشتیبان حاکمیت های خویش در مقاطع مختلف زمانی می شوند تا از مهلکه ها عبور و یا در اجرای طرح ها و ایده ها موفق شوند.طبیعتا هیچ کشور و حاکمیتی بدون حضور وایفای نقش توسط مردم، قادر به ادامه بقا وحیات مادی ومعنوی نخواهد بود.اگر مردم در مسائل خرد وکلان یک کشور احساس مسئولیت وایفای نقش نکنند از لحاظ مادی موجودیت و هویت فیزیکی آن به مخاطره می افتد و همچنین اگر نقش حمایتی و معنوی خود را بخوبی ایفا نکنند یا نقشی برای ایشان در نظر گرفته نشود،قطعا برنامه ها و طرح ها وایده های حاکمیت ابتر خواهند مانده و ثمر دهی واقعی محقق نخواهد شد.
با این مقدمه و نظر به اینکه بخشی از شعار سال جاری، جلب مشارکت های مردمی در توسعه ی اقتصادی می باشد،لازم است که این قسمت از شعار سال را که توسط رهبری تعیین وابلاغ شد،مورد واکاوی قرار بدهیم و منافع وموانع آن بررسی و در مرعی ومنظر مسئولین برای نیل به تحقق قرار بگیرند.
توسعه یک واژه ی گسترده و عامی است که برای تحقق در هر شقه و شاخه، نیاز به مقدمات مادی ومعنوی دارد.خواه هدف توسعه در اقتصاد باشد،خواه در سیاست باشد،خواه در فرهنگ و یا هر مقوله ی دیگری که باشد، در آغاز و انتها نیاز مبرم و غیر قابل اجتنابی به حضور و ایفای نقش توسط مردم دارد.
اگر اذهان مردم به عنوان ذی نفع و ذی ضررهای نهایی وپایانی تمامی سیاست ها و برنامه های توسعه ای خرد و کلان اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وغیره نسبت به ماهیت این سیاست و برنامه ها روشن نشود و به اصطلاح بدوا روشن سازی و تنویر افکار و اذهان صورت نگیرد،بدنه کلی مردم واکنش مثبت و قبول اولیه را نشان نداده و زمینه برای قدم های اولیه در راستای اجرای این سیاست و طرح ها فراهم نخواهد شد.طبیعتا وقتی که ذهن کلی مردم یک کشور نسبت به مبانی توسعه،متریال و چارچوب های اولیه ی توسعه و اهداف آتی وغائی آنها روشن نشود،مجری توسعه که معمولا دولت ها به نمایندگی از حاکمیت هستند،موفق به اجرای برنامه ها نشده و چنانچه هم موفق به اجرا بشوند،قطعا به نتایج مطلوب که مطابق با اهداف اولیه و مقبول برای عموم مردم بوده و اصطلاحا گرهی از مشکلات کشور در راستای موضوع توسعه باز کنند،نخواهند رسید.
مشارکت مردم در توسعه ی یک کشور،خصوصا در توسعه ی اقتصادی را در سه مقطع می بایست بررسی نمود.۱.قبل از اجرای طرح ها وبرنامه ها. در این مقطع لازم است حاکمیت وخاصه دولت با نهایت صداقت اقدام به شفاف سازی در خصوص برنامه ها،اهداف و چگونگی نیل به اهداف بپردازند.فایده ی این شفاف سازی این است که مردم نسبت به مقوله توسعه ای که مدنظر حامیت ودولت خودشان است، آگاه می شوند و همزمان با آگاهی احساس مشارکت در بطن ونهاد ایشان شکل گرفته و زمینه های سوء ظن و بدگمانی و غریبه محسوب شدن توسط حاکمیت و دولت مرتفع می گردد.زمانی که آگاهی به وجود آید،قدرت تشخیص و تحلیل مردم فعال شده و به موازنه و محاسبه پرداخته و قطعا در صورت مناسب بودن طرح های ارائه شده برای توسعه راغب و مشتاق برای ایفای نقش و کمک می گردند.همچنین اگر هم بخشی از مردم قادر به ایفای نقش نباشند،با وجود آگاهی مانع از قبول نقش توسط دیگران نخواهندشد.بنابراین چنانچه حاکمیت از آغاز مردم را نسبت به طرح های توسعه ای آگاه بنماید،ابتدا به ساکن حمایت معنوی ایشان که نیروی محرکه ی اصلی برای موفقیت است را تحصیل کرده است.
۲-همزمان با اجرای طرح های توسعه ای.به فرض ایجاد آگاهی و کسب حمایت ذهنی و معنوی مردم برای برای لزوم ایجادتوسعه در هر مقوله ای، در مرحله ی بعد لازم است که دولت به نمایندگی از حاکمیت بخشی از مردم که مشتاق به ایفای نقش هستند را به صورت واقعی در اجرای طرح ها مشارکت بدهد.در اغلب طرح ها می بینیم که دولت بعنوان نماینده ی حاکمیت خود طراح و خود شریک وخود سرمایه گذار و خود هم بهره بردار و منتفع و متضرر است و خبر و اثری از ایفای نقش واقعی مردم در طرح ها وجود ندارد.لازمه ی نیل به همراهی مردم در این مرحله، وجود فرآیندی شفاف برای سرمایه گذاری مستقیم و ایمن توسط مردم است که می بایست این فرآیند تحت مدیریت نظام مند و عاری از بروکراسی معمول و دارای ساز و کار قانونمند و کارآ باشد.اگر مردم،که شامل مردم عادی و اقشار متخصص اعم از خرد و کلان و علمی وتجربی هستند،سرمایه گذار طرح های توسعه بشوند،قطعا از بی توجهی ها و به انگیزه بودن هایی که نسبت به طرح های دولت محور است، بیرون آمده و برای سرمایه ی خود دغدغه مند خواهند شد و متعاقبا حمایت معنوی خود را تا رسیدن طرح ها به سود آوری ادامه می دهند در حالیکه بدون حضور و نقش مردم،خود بخود نوعی مسامحه و بی توجهی بوجود آمده و بود ونبود یا موفقیت وشکست دولت و حاکمیت در اجرای طرح ها برای مردم توفیری نخواهد کرد.۳-بعد از اتمام طرح ها و زمان ثمر دهی.اگر حاکمیت موفق به جلب حمایت معنوی مردم شده وسپس ایشان را شریک و سرمایه گذار در طرح ها نیز بنماید،لازم است که با توسل به مدیریت نوین توام با سیستم نظارتی قوی، نقش امانت داری و پاسبانی اصولی خویش را نیز به درستی تعریف نموده و برای صیانت از اعتماد و حمایت معنوی اولیه ی مردم و همچنین برای حفظ سرمایه گذاری مادی ومعنوی ایشان،ترجیحا با واسپاری نقش ها به صاحبان فن محیطی امن برای انتفاع مردم از آثار ونتایج مادی ومعنوی طرح ها مهیا بنماید که در صورت ایجاد سود، هر شریک اعم از حاکمیت و مردم به نسبت نقش وسرمایه بهره مند گردندو چنانچه به هر دلیل آن طرح به سود دهی نرسد،مردم با رغبت خود را سهیم در تضررات نموده و اعتماد ایشان برای ادامه طرح و طرح های آتی حفظ گردد.مشاهده ی اختلاس های کلان،ورشکستگی های متعدد،ضرر دهی های فراوان آفت های بی چون وچرایی در مسیر جلب مشارکت مردمی بوده و لازم است تا حد ممکن این بلیه ها رفع شوند تا گرایش به سرمایه گذاری داخلی ،پرهیز از مهاجرت،اعتماد به کالای تولید داخل و رونق کسب وکار محقق شود
نکته ی پایانی اینکه در حال حاضر دولت و نهادهای خصولتی اصلی ترین رقیب مردم وبخش خصوصی در توسعه ی اقتصادی کشور هستند که با اتکا به قدرت مادی و پشتیبانی حاکمیتی اغلب در میادین رقابت پیروز بوده و زمینه را روز به روز بر بخش خصوصی ومردم تنگ تر می کنند که لازم است برای تحقق واقعی مشارکت های مردمی نقش تصدی گری دولت تعدیل،واسپاری ها به بخش خصوصی تسهیل و نهادهای قدرتمند حاکمیتی کم کم از چرخه ی اقتصاد خارج شده و نگاه اعتماد محور به مردم وبخش خصوصی وصاحبان ایده وسرمایه تقویت گردد تا در دراز مدت شاهد مشارکت حقیقی مردم در توسعه ی همه جانبه ی کشور باشیم.در غیر اینصورت در آینده بیشتر از اکنون شاهد فرار سرمایه،خروج نخبگان،کاهش سرمایه گذاری های خارجی بوده و امیدی به جلب مشارکت مردمی وجود نخواهد داشت و این ایده در مقام کلام باقی خواهد ماند.
نظر شما