به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد پرویز امینی در کانال تلگرامی خود نوشت: در کمتر از یکسال گذشته، دستکم سه مقوله اساسی و کلانِ «کرونا»، «بورس» و «انتخابات آمریکا» به طور مشخص در جامعه ما موضوعیت داشته است. این سه مقوله سنگ محک خوبی برای ارزشیابی مرجعیت رسانه ملی در یکسال گذشته است.
رکوردشکنی مداوم کرونا و وضعیت وخیمتر شده آن و مرگهای بالای ۴۰۰ نفر در یک روز یعنی هر سه دقیقه یک نفر، نشان میدهد رسانه ملی نتوانسته علیرغم پرداخت پرحجم به آن، راهبری اجتماعی و سیاسی خود را به شکل مناسبی انجام دهد تا به تخفیف و کنترل بحران منجر شده باشد. مهمترین مسئله رسانه ملی در این باره ناتوانیاش در شکل دادن به تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای درست درباره کرونا در مجموعه حاکمیت خصوصا دولت است. ایفای نقش منفعل رسانه ملی، آن را در خدمت توجیه رسانهای سیاستهای غلط دولت خصوصا عادیسازی بحران کرونا قرار داده است.
صداوسیما در بحران کرونا خود را تابع تصمیمات رئیس دولتی کرد که حتی حاضر نبود در پیش چشم مردم به شکل درست و متعارفی از ماسک استفاده کند. رئیسجمهوری که از شنبه ده اسفند ۹۸ دنبال عادیسازی این بحران است. سیاستی که فرصتهای پیدرپی مهار این بحران را منتفی کرد. رئیسجمهوری که دنبال بازگشایی مدارس در وضعیت خطیر و گسترشیافته کرونا به شکل حضوری بود. رئیسجمهوری که در برابر آراء کارشناسی کنترل کرونا مثل این روزها دائما مقاومت کرده است و آنها را به دیوار کوبیده است. این وضعیت متأسفانه همچنان استمرار دارد و رسانه ملی از جرأت و ابتکار لازم برای هدف قرار دادن سیاستهای غلط و توأم با تأخیر و نامتناسب با بحرانِ دولت، برخوردار نیست.
در مسئله بورس و وضعیت اسفناک فعلی سرمایههای مردم در آن، رسانه ملی نیز سهیم است. نگاه بسیاری از مردم به رسانه ملی به عنوان یک رسانه حاکمیتی این است که آنچه در آن طرح و تأکید میشود، ادعایی قابلاطمینان است. خصوصا اگر این حرفها از موضع عناصر درون حاکمیت گفته شده باشد. در رسانه ملی به کرات از زبان رئیسجمهور، رئیس دفتر رئیسجمهور، سخنگوی دولت و برخی عناصر در دولت و حاکمیت، به مردم درباره صیانت از سرمایههای آنها اطمینان داده شد و مردم به این وعدهها اعتماد کردند. رسانه ملی باید این ظرفیت را از خود نشان بدهد که حرفزدن درباره همه مسائل خصوصا مسائلی که به زندگی روزمره مردم مربوط میشود، به قول معروف بدون مالیات و هزینه نباشد تا که هرکس بتواند در مقام مسئول و کارشناس بیاید و با اظهارنظر خود، زندگی مردم را ویران کند و برود. رسانه ملی الان چرا سراغ آنهایی که مردم را به آمدن و باقی ماندن در بورس تشویق کردند، نمیرود؟ آیا رئیسجمهور، رئیس دفتر رئیسجمهور و فلان کارشناس باید بتوانند به همین سادگی بر سرنوشت زندگی میلیونها شهروند ایرانی تأثیر ویرانگر بگذارند و بیحساب و کتاب به کار خود ادامه بدهند؟ آیا رسانه ملی به جای رسانه بودن باید حکم بلندگو را برای سیاستمداران بازی کند؟
درباره انتخابات آمریکا ضعف مرجعیت و ناتوانی رسانه ملی در راهبری اجتماعی، واضحتر بود. صداوسیما تقریبا در یک انتخاباتی که مردم از یک طرف روی آن تمرکز فوقالعادهای داشتند و ایالت به ایالت آراء و شمارش آراء را تعقیب میکردند و از طرف دیگر انتخابات آمربکا یک انتخابات نامتعارف بود به شکلی که اصل انتخابات و ساختار برگزاری انتخابات از سوی بسیاری ازجمله رئیسجمهور آمریکا به چالش کشیده شده بود نیز، نقشی حاشیهای داشت و مرجع اطلاعرسانی و تحلیلی این رویداد برای مردم نبود. سازمان صداوسیما باید این پرسش را از خود داشته باشد که در غیابش، چه نیاز اطلاعرسانی و تحلیلی از مردم بر زمین باقی میماند؟ نقش این سازمان رسانهای غولپیکر بر سرجمع آگاهی و تحلیل مردم از این رویداد، چه میزان بود؟ اگر رسانه ملی در چنین کارزاری نیز نتواند مرجعیت داشته باشد، کی و کجا قرار است نقشی ایفا کند؟
بنابراین کرونا، بورس و انتخابات آمریکا نشان داد رسانه ملی به تعطیلات رفته است و بدون تغییرات اساسی، خیلی دشوار است که تا اطلاع ثانوی نیز بتواند از این وضعیت خارج شود.
نظر شما