گروه اقتصاد کلان پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، هر روز موج گرانی ها بیشتر از پیش زندگی و سفره و معیشت مردم را در می نوردد، با اینکه کارشناسان و مردم به شیوه های مختلف به مدیریت اقتصادی کشور اعتراض می کنند اما نتیجه مشخصی بدست نمی آید.در گفتگو با ابوالقاسم حکیمی پور اقتصاددان و فارغ التحصیل از دانشگاه کالیفرنیا به بررسی این مساله پرداختیم .
رشد نقدینگی به شدت افزایش یافته است ، بسیاری از کارشناسان رشد نقدینگی را به سیل خانمان براندازی تشبیه می کنند، تحلیل شما چیست؟
تنها راهکاری که منجر به حل مشکلات اقتصادی کشور می شود رو در رو سخن گفتن با مسوولین است چرا که تا زمانی که مسوولین باورنکنند اقتصاد کشور رویه خطرناک و غلطی را دنبال کرده هیچ چیز عوض نمی شود و آب از آب تکان نمی خورد. از این جهت می گوییم باید با مسوولین صحبت کنیم چرا که علی رغم عملکرد و مدیریتشان معتقدند اقتصاد برای ما یک اولویت مهم است بنابراین آنچنان که بر اولویت فرهنگ و امنیت مانور می دهند و به این دو حوزه توجه بسیاری دارند که بسیار واجب است باید با مسوولین صحبت کنیم که اقتصاد را هم یک اولویت در حد امنیت کشور بدانند چرا که نبود امنیت اقتصادی امنیت اجتماعی و سیاسی را هم از بین می برد. ببینید مساله را باید از نقدینگی کشور شروع کنیم و به سایر مسائل برسیم. آقای احمدی نژاد نقدینگی کشور را با ۴۹۰هزار میلیارد تومان تحویل دولت آقای روحانی داد. با اینکه آقای روحانی در نقد دولت قبلی بسیار سخن گفتند و نسبت به تبعات افزایش نقدینگی مطالبی را عنوان کردند بنحوی که آقای روحانی معتقد بود یکی از مسائلی که دولت آقای احمدی نژاد نتوانست کنترل کند رشد نقدینگی است، در حالی که نمره دولت آقای روحانی دراین موضوع اصلا قابل ذکر نیست از بس این نمره پایین است بنحوی که نقدینگی در دولت آقای روحانی به مرز ۳ هزار هزار میلیارد تومان یا ۳ تریلیون تومان رسیده است. رشد نقدینگی که آقای روحانی از دولت قبلی نقد می کردند در دولت یازدهم و دوازدهم شبیه به سیلی شده که بنیان همه چیز را در اقتصاد برکنده است. در واقع با این دست فرمانی که آقای روحانی در مدیریت اقتصاد داشته وهمچنان مثل قبل مدیریت می کند نمی توان گفت یکی دو سال آیده بلکه همین الان اقتصاد ایران ترمز بریده ودر معرض سقوط قرار گرفته است.
مهمترین عوامل تاثیر گذاری که اقتصاد را در بستر خطرناک امروزی قرار داده از نظر شما چیست؟
در این مساله شکی وجود ندارد که اقتصاد کشور شبیه به ماشینی است که در دست یک راننده ناشی افتاده است و این رانده ناشی ماشین را به جاده چالوس برده و در پیچ وخم های جاده جان سرنشینان خود را تهدید می کند. از سوی دیگر کسانی که خط و مشی اقتصادی ایران را می بندند هیچ سنخیت و شباهتی به هم ندارند و در اداره اقتصاد کشور به هیچ وجه با هم هماهنگ نیستند. مثلا آقای جهانگیری یک کار می کند، آقای نهاوندیان یک کار، آقای دژپسند یک کار و رئیس بانک مرکزی هم کار دیگری، هیچ کس هم دیگری را قبول ندارد! مثلا در خصوص بحث بخشنامه گمرک اختلافی که بین آقای دژپسند و نهاوندیان طی هفته های گذشته ایجاد شد بنده از یک بابتی به آقای نهاوندیان حق می دهم چرا که وزیر اقتصاد صلاحیت وزارت خطیری مثل وزارت اقتصاد را ندارد. وقتی که این مسوول آن مسول را قبول ندارد وقتی هرکسی خود را همه کاره می داند معاون اول، وزیر اقتصاد را قبول ندارد و سایر وزرا آن مثال بنده را بیشتر ثابت می کند که اقتصاد کشور شبیه به اتومبیلی به دست یک راننده ناشی افتاده است، به این دلیل به آقای نهاوندیان حق می دهم چرا که مشخص است همکارانی که آقای دژپسند انتخاب کرده اند حتی نظریه های اقتصادی را هم بلد نیستند. قلب تپنده هر اقتصادی وزارت اقتصاد آن کشور است؛ کشورهای اقتصادی کسی را به عنوان وزیر اقتصاد معرفی می کنند که نوبل اقتصادی گرفته باشد، فردی که صاحب نظریه باشد یعنی در مورد تورم ده ها نظریه نوشته باشد در مورد رکود و پدیده های بحرانی اقتصادی مقاله و حرف برای گفتن داشته باشد.
بنابراین بخش عمده ای از مشکلات به مسوولین و مدیریت آنها بازمی گردد؟
ببینید باید مساله مسولین ناکارآمد و بی سواد در کشور حل شود تا مسائل اقتصادی کشور حل شود. مثلا فسادی که در مجلس دهم بود و بسیاری از نمایندگان مجلس قبلی به دلیل فساد تایید صلاحیت نشدند یک درد برای اقتصاد کشور است. وقتی مسوولین نظام متهم به فساد هستند؛ یا در فساد دستی دارند و یا خود بستر ساز فساد به شمار می روند ، وقتی سیستم بانکی ما آلوده است و افرادی که به عنوان مدیر عامل و اعضا هیئت مدیره بانک ها انتخاب می شوند توسط رانت ایجاد شده اند که هیچ کدام براساس مقوله شایسته سالاری انتخاب نشده اند، اینجای کار به همان نقطه اول می رسیم که عملا خط مشی گذاران اقتصادی ما به هیچ وجه با هم هماهنگ نیستند، مثل این می ماند که اعضای خانواده در یک خانه هر کدام راه خود را می روند و هر کدام ساز خود را می زنند.
بانک ها،واردات و مسائل دیگری هم در تشدید مشکلات اقتصادی تاثیر گذارند سهم هر یک از این عوامل در نقص های اقتصادی ما چقدر است؟
بانک ها یکی از مهمترین عوامل تحرک و سرعت بخشی به نقدینگی کشور به شمار می روند. بانک ها عامل خلق پول هستند و پایه پولی کشور را افزایش می دهند، شاید از یک بابت بانک ها دراین موضوع چندان مقصر نیستند به این دلیل که به محض کاهش نرخ سپرده ها، پول به جای دیگر می رود به خاطر اینکه پول چنین ماهیتی دارد و همواره به دنبال سود بیشتر است، بنابراین هر بازاری که سود بیشتری داشته باشد اعم از بازار ارز تا طلا و مسکن و خودرو، پول به دلیل ماهیت خود به سمت بازار سود آور می رود، بنابراین برای اینکه با ماهیت پول حرکت کنیم دولت می بایست سود آوری را به بخش تولید هدایت کنیم. اگر سود آوری به بخش تولید هدایت می شد قطعا امروز با وضعیت اقتصادی بغرنج کنونی رو به رو نبودیم،دولت باید سود آوری بخش تولید را همانند کشورهای توسعه یافته بالا ببرد، در حالی که با سیاست های غلط دولت عملا تولید به صرفه نیست. متاسفانه تولید ما اسیر بگیر و ببندها و بروکراسی اداری است، اسیر دفتر و دستک های وزارت اقتصاد و دارایی است. اسیر مالیات هایی است که به تولیدی که چندان پا نگرفته تحمیل می شود، لذا سرمایه دار به جای ورود به بخش تولیدی ترجیح می دهد کالای بنجل از چین وارد کند و در بازار بفروشد؛ مساله آنقدر جدی است که در طول چهل و دوسال اخیر عده ای از طریق واردات و دلالی ره صد ساله را طی کردند، اصلا می توان گفت نبض اقتصاد دست اینهاست، بنابراین بانک مرکزی تعیین کنده قیمت ارز نیست، تعیین نرخ ارز دست دلالانی است که در فرانکفوت و دبی برای ما تصمیم می گیرند است. در حال حاضر ۴۰ میلیارد دلار نقد دست مردم است این مساله نشان می دهد که دولت هیچ برنامه ای برای اداره کردن کشور ندارد.
آقای روحانی گفتند که دو دست بیشتر نداریم، به طور ضمنی اشاره کردند که در حد توانایی خود کار کردیم یا اداره کشور سخت است آیا این موضوع را قبول دارید؟
بله اداره کشور سخت است، اما راهکار دارد، مثلا کنترل و اداره رشد نقدینگی و کسری بودجه دولت. وقتی دولت نمی تواند برای رشد نقدینگی برنامه داشته باشد و برای تامین کسری بودجه به خزانه بانک مرکزی سر می زند و از بانک مرکزی برداشت می کند و در حدود ۲۸۰ هزار میلیارد تومان دولت به بانک مرکزی بدهکار است و نصف این مقدار به سیستم بانکی کشور بدهکار است، مثل اینکه نظام بانکی کشور قلک دولت است به همین جهت بر این موضوع تاکید می کنم که استقلال بانک مرکزی بسیار مهم است چرا که در هیچ کشوری رئیس جمهور نمی تواند به بانک مرکزی دستور دهد، مثلا در آمریکا آقای دونالد ترامپ نمی تواند به بانک مرکزی بگوید برای تامین کسری بودجه من انقدر به من پول بده چرا که بانک مرکزی استقلال عمل دارد و چون می داند با پول دادن به دولت موجب ایجاد تورم می شود به دولت نه می گوید و تمام. متاسفانه دولت ما تلاش نکرد از الگوهای درست مدیریت اقتصادی الگوبرداری کند، برای تغییر در ساختار بانک مرکزی هیچ کوششی نشده است. باید کسانی به عنوان مدیران اقتصادی انتخاب شوند که خط و مشی گذاری اقتصادی بلد باشند، محیط اجرای خط و مشی اقتصادی را خوب بشناسند اما مدیران اقتصادی اینگونه انتخاب نمی شوند در حالی که در شرایط بی ثباتی اقتصادی باید مدیران آشنا و به معنای واقعی مدیر برای بخش های اقتصادی انتخاب شوند. در تمام کشورها هیچ گاه رئیس جمهور حق ندارد به صورت دستوری نرخ بهره را انتخاب کند و برای قیمت کالاها دستوری قیمتی تعیین کند در حالی که این مساله درایران یک امر عادی است، سود سپرده ها و اعطای تسهیلات توسط دولتی ها به بانک ها دیکته می شود چرا که دولت نظام بانکی و بانک مرکزی را قلک خود می داند.
نظر شما