گروه اقتصاد کلان پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، رئیس بانک مرکزی در روزهای گذشته بر حمایت از بورس و بازار سرمایه توسط این نهاد تاکید کرد. حمایتی که هر چند به لحاظ ایجاد ثبات مالی در بازار سرمایه مطلوب است اما اینکه آیا این حمایت در زمره وظایف رئیس بانک مرکزی به شمار می رود یا خیر و اینکه اصولا دو نهاد پولی و مالی بانک مرکزی و بورس در چه زمینه هایی می توانند با هم همکاری داشته باشند را در گفت و گو با دکتر احمد عزیزی مدیر عامل اسبق بانک ملی وکارشناس بانکی در میان گذاشتیم که در ادامه می خوانید.
از نظر شما آیا عملکرد مدیران بانک مرکزی ناظر به محورهای فعالیتی که به عنوان رئیس بانک مرکزی باید مد نظر قرار دهند در دهه های گذشته قابل تایید است؟
مجموعه قوانین، مقررات، سوابق و تاریخچه ای که در دوره های قبل و بعد از انقلاب در موفقیت عملکرد بانک مرکزی نقش داشته و موثر بوده متاسفانه در دو دهه گذشته به دلیل نادیده گرفتن مصالح بانک مرکزی کاملا از معنا تهی شده است. یعنی آنچه که به لحاظ تجارب تاریخی و مقررات قانونی در بانک مرکزی اعمال شده و از آن می توان به عنوان دستاورد سخن گفت را متاسفانه با سرکوب مالی و سیاست غلط دولتها، بدون توجه به عواقب آن، کنار گذاشته و برای تداوم آن و به روز کردن دستاوردها احترامی قائل نبوده ایم. ماحصل این موضوع روی کار آمدن روسای بانک مرکزی در ادوار مختلف است که عموما تحت فشار دولتها برای بانک مرکزی و سیاست گذاری های ذیل آن تصمیم گیری کرده اند و نظام بانکی را محل سرریز همه بحرانهای اقتصادی کردهاند. در حال حاضر هم متاسفانه دولت مستقر پیرو این رویه غلط ظاهراً مدیرانی که سابقه کمتری برای مدیریت بانک مرکزی دارند اما به عنوان رئیس بانک مرکزی انتخاب شده اند را تحت فشارخواسته های خود قرارخواهد داد. این موارد را می توان در طلیعه شروع کار برخی از مدیران بانک مرکزی دید که متاسفانه بیش از اینکه به نکات مدیریت حرفه ای بانک مرکزی توجه کنند، تابع دستورات دولت بوده اند. از این جهت است که بیشتر سیاست گذاری ها و تصمیمات اتخاذ شده توسط مسوولین تحت تأثیر سابقه عمومی و سیاستهای کلی اقتصادی صورت می گیرد نه ضرورت های لازم برای اداره ارگان یا نهاد تحت مدیریت آنها مثل بانک مرکزی.
با توجه به اصول سیاست هایی که در بانک مرکزی باید لحاظ شود، آیا بانک مرکزی وظیفه ای در حمایت از بازار مالی کشور مثل بورس را برعهده دارد؟
اصولا کشورهایی که در بانکداری مرکزی خود موفق بوده اند به دو موضوع یا دو هدف در دستور کار خود توجه ویژه ای داشته اند. نکته اولی که در این موضوع برای کشورهای توسعه یافته حائز اهمیت است تثبیت قیمت ها یا ثبات قیمتی به معنای کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی و نکته دوم ثبات مالی است. ثبات مالی در ثبات بازارها و نهادهای مالی خلاصه میشود. هر چند این هدف و کارکرد را تنها نمی توان به بانک مرکزی محول کرد. چرا که اجزای دیگری در اقتصاد نیز در ثبات مالی کشور بسیار تاثیر گذارند، هر چند بانک مرکزی را می توان یکی از مهمترین تنظیم گران بخش مالی عنوان کرد. یا شاید بتوان گفت بانک مرکزی در نظام اقتصادی ایران به عنوان مهم ترین سازمان ثبات مالی مورد نظر است که در درجه بعدی بازار سرمایه نیز در این دسته قرار می گیرد. از این جهت همکاری بانک مرکزی و بازار سرمایه برای حفظ ثبات مالی، مهم تلقی می شود. همکاری بانک مرکزی و بازار سرمایه برای ایجاد ثبات مالی به معنای دخالت در فعالیت ها و سیاست گذاری های یکدیگر نیست، اما بر لزوم همکاری و هماهنگی این دو نهاد پولی و مالی تاکید می شود. به این دلیل بانک مرکزی و بازار سرمایه باید با هم همکاری داشته باشند، چرا که همواره بین بورس وبانک ها بده-بستان برقرار است. موضوعی که در ادبیات مالی آن را آربیتراژ می نامند. بنابراین می توان گفت ثبات مالی در هر دو نهاد به طور نسبی علاوه بر ایجاد ثبات مالی در اقتصاد، حتی موجب ثبات قیمتی در بازارهای مختلف می شود. متاسفانه این مفاهیم در ایران در دل قوانین کاملا مغفول مانده است. هر چند رئیس بانک مرکزی به صورت نمادین عضو شورای بورس است و در جلسات هماهنگی حضور دارد اما این مقدار برای ایجاد ثبات مالی دراقتصاد کافی نیست. با توجه به اینکه نهادهای مالی و بازارهای کشور به دلایل مختلف در حال حاضر از ثبات لازم برخوردار نیستند، به نظر می رسد مسوولین اعم از مسوولین بانک مرکزی یا بازار سرمایه در اظهار نظرهای خود در مباحث مالی و پولی باید احتیاط کنند و دقت نظر به خرج دهند. در غیر این صورت ممکن است بازارهای مختلف به اظهارات رئیس بانک مرکزی در خصوص حمایت از بازار سرمایه واکنش هایی نشان دهد که عمدتا منفی وبه زیان اقتصاد کشور تمام شود.
آیا بازار سرمایه و بانک مرکزی را در انجام وظایف و محور ماموریت ها می توان جدای از هم دانست؟
بی تردید برای اصلاحات در بخش مالی کشور، باید به هماهنگی بین اجزای بازارهای مالی یعنی بانک مرکزی به عنوان تنظیمگر بازار پول و سازمان بورس اشاره کرد. البته گاهی در این موضوع اشتباهی صورت می گیرد که برخی گمان می کنند بازار پول و بازار سرمایه کاملاً از هم جدا هستند. این برداشت هم اشتباه است، چرا که بسیاری از محصولات در نظام بانکی ما وجود دارد که طبق تعاریف استاندارد علمی جزء محصولات بازار سرمایه به شمار می روند و بالعکس در بازار بورس، محصولاتی معامله میشود که جزء بازار پول محسوب میشوند. البته بازار مالی و بخش مالی اقتصاد اجزاء دیگری نیز دارد مثل صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای سرمایهگذاری و انواع و اقسام فعالیت های مالی که خارج از بانکها و قرارمیگیرند که متاسفانه خوب تنظیم نمیشوند و مرجع تنطیمگر مناسبی ندارند. لذا برای انجام هر گونه اصلاحات مالی باید به همه این نکات توجه شود. ضمن اینکه علاوه بر قوانین و مقررات، باید ظرفیت حرفه ای، روشهای مناسب، نیروی انسانی مناسب و اعتبار مناسبی برای نهادها و سازمانها به صورت تدریجی و عملی ایجاد شود. بنابراین اگر به همه موارد لازم دقت نشود همچنان بازارهای مالی و پولی ما با بحران های مختلفی مواجه خواهند بود که کلیت اقتصاد کشور از آن متضرر می شود.
با توجه به اینکه موضوع حل تورم یک مطالبه عمومی مردم از دولت است و تورم در اقتصاد بیشتر منافع بورس را تامین می کند تا منافع جامعه را روشن بفرمایید چرا مشکل تورم در اقتصاد ایران لاینحل باقی مانده است؟
آنچه در خصوص تورم می توان گفت این است که متاسفانه دولت های ما نیز راه را برای افزایش تورم با سیاست گذاری های غلط و حتی به صورت عمدی باز می کنند. یا اینکه اصولا دولتها با سیاست گذاری های نادرست تورم تولید می کنند، بنابراین فعالین اقتصادی به موضوعی با عنوان تورم در اقتصاد عادت کرده اند و جامعه دچار توهم پولی است. درست است که اقشار ضعیف جامعه و مردم از تورم به شدت زیان می بینند، اما کسانی که دارای قدرت اقتصادی چه به لحاظ نفوذ و قدرت تصمیم گیری و چه به لحاظ قدرت سرمایه و قدرت مالی هستند، متاسفانه به نظر نمی رسد که علاقه ای به از بین رفتن تورم یا کاهش نرخ تورم داشته باشند. بنابراین این افراد را می توان در زمره گروه هایی دانست که مدافع تورم به شمار می روند.
نظر شما