گروه اقتصاد کلان پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، بهروز علیشیری کارشناس و تحلیلگر اقتصادی در بخش دوم گفتگو با رادار اقتصاد برنامه های توسعه کشور به ویژه برنامه هفتم توسعه را مورد نقد و ارزیابی قرار داده که در ادامه تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
به نظر شما برنامههای توسعه کشور مشکل دارند یا اینکه مدیران اجرایی و دستگاههای اجرایی در اجرا با مشکل مواجه شدهاند؟
من فکر میکنم هر دو ! برنامهای که نگوید کجا میخواهید بروید با چه ابزارهایی میخواهید بروید و چه کسانی با چه مسئولیتهایی قرار است ما را به اهداف برنامه برسانند برنامه نیست داستان کودک و نوجوان است. از طرفی دستگاه اجرایی یا مدیر و یا وزیری که متوجه هست که اهداف مورد نظر برنامه شکست خوردهاند ، اما خودش را پیروز میداند یا مجنون است و یا مخاطب خود را مجنون فرض کرده است. مدیرانی که امروز به دلیل ضعف عملکرد خود باید محاکمه شوند و پاسخگوی عملکرد ضعیف خود باشند ، سوار اسب تروا شدند و مدعی هستند که فتح الفتوح کرده اند. قبلاً هم عرض کردم ما تا نتوانیم این پارادوکس نگارش برنامهای و میزان موفقیت و سنجش دستگاههای اجرایی را برطرف کنیم ، تدوین برنامههای توسعه آیی معنی نخواهد داشت.
به نظر شما برنامه هفتم همان نقصهای برنامههای قبلی را در خود دارد یا فکر میکنید که بهتر شده است؟
برنامه هفتم هم به لحاظ شکل و هم به لحاظ محتوا از سایر برنامههای قبلی توسعه کشور بدتر و مغشوشتر است .دو اتفاق عجیب در طی یک تا دو دهه اخیر در نظام برنامه در نظام برنامهریزی کشور رخ داده است : نکته اول این است که سازمان برنامه کشور حداکثر تلاش خود را کرده است تا هر چقدر که میتواند برنامه را پیچیده و فلسفی نگارش کند تا قابل ارزیابی و سنجش نباشد. شاهد هستیم که یک شکاف عجیبی در اهداف برنامه و سیاستهای کمی ابلاغی برنامه و احکام برنامه وجود دارد . یعنی یک سری اهداف کمی تعریف شدهاند. مثل نرخ رشد اقتصادی ۸ درصدی؛ رشد تشکیل سرمایهگذاری ۲۲ درصدی ؛ رشد موجودی سرمایه ٧ درصدی ، رشد اشتغال ۳.۹ درصدی و نظایر آن سپس احکامی در حوزههای کلان و بخشی انشا شدهاند که معلوم نیست چه نسبتی با این اهداف کمی دارند. من اگر خوشبینانه به این ادبیات نگاه کنم این نقص را یک فهم راهبردی غلط میدانم، اما اگر کمی بدبین باشم آنگاه میتوان گفت که عدهای عامدانه مسیر توسعه کشور را مهآلود کرده اند . به هر ترتیب متهم اصلی عدم توسعه کشور سازمان برنامه کشور است که در جایگاه متهم باید بیاید پاسخ دهد و رفع اتهام کند.
اتفاق عجیب بعدی از منظر جنابعالی در مورد برنامه هفتم چیست؟
اتفاق عجیب دوم این است که سازمان برنامه تعمداً یا سهواً خود را از زیر بار فشار اجرا ، نظارت و پاسخگویی نتایج برنامهها خلاص کرده است ، و همه مسئولیتهای خود را به دولت ، شورای اقتصاد و یا معاون اول منتقل کرده است و به عنوان یک ناظر بیخاصیت در گوشهای نشسته و جایگاه خودش را همتراز و شاید پایین تر از سایر دستگاههای اجرایی و عملیاتی کشور تقلیل داده است.
آیا این اتفاق در مورد برنامه هفتم هم رخ داده و تکرار شده است؟
اول اینکه در برنامه هفتم معلوم نیست که برای تحقق نرخ رشد ۸ درصدی به چه میزان منابع مالی داخلی و خارجی نیازمند هستیم . معلوم نیست که چرا منابع مورد نیاز برنامه از جداول برنامهها حذف شده است و یا تغییرات جدی دارند ایجاد شده است.دوم اینکه در لایحهای که توسط مقامات کشور رونمایی شد و لایحهای که یک هفته بعد توسط دولت به مجلس ارائه شد تفاوتهای چشمگیر و جدی وجود دارد. دولت باید توضیح دهد که این تغییرات مهم ظرف یک هفته تا ۱۰ روز چرا و چگونه رخ داده است . این همان پدیده عدم وضوح و قطعیتی است که سازمان برنامه به طور خاص و دولت به طور عام به دنبال آن بوده است. در کنار این مسئله یعنی منابع مورد نیاز برای تحقق نرخ رشد اقتصادی برنامه هفتم برخی از احکام مهم و تعیین کننده قبلی برنامه حذف شده است مثلاً در ماده ٣٣ آمده بود که وزارت تامین مالی و خزانهداری تشکیل میشود ؛ اما در لایحه دولت متاسفانه این بند حذف شده است ! یعنی دو سال کار کارشناسی در دولت ظرف یک هفته توسط هیئت وزیران زیر و رو شده است ؛ این چه پدیدههایی است که اتفاق افتاده است؟ لذا به نظر میرسد که برنامه هفتم این از ریخت افتادگی برنامه نویسی در کشور را نسبت به گذشته تشدید کرده است و به هیچ وجه نمیتوان به نتایج آن بیش از گذشته خوشبین بود.
آقای دکتر نظر شما در مورد حوزههای بخشی برنامه هفتم چیست آیا حوزههای بخشی میتواند این کسری را جبران کند؟
ببینید در چنین شرایطی ورود به حوزه بخشی و بحث در مورد آن یک فریب فنی است . وقتی شما نمیدانید که برنامه کجا میخواهد برود مهم نیست که چه وسیلهای را میخواهید به خدمت بگیرید. به نظر من کلیات برنامه باید توسط مجلس رد شود . روی جهتهای برنامه ، نقشها و توزیع مسئولیتها و مقصد حرکت و ابزارهای مورد نیاز تفاهم شود بقیه احکام خودش درست خواهد شد.
به نظر شما نقش مجلس چقدر مهم است آیا مجلس میتواند ترتیبی دهد تا این نقایص ساختاری برنامه رفع شود؟
ساختارهای رابطه میان دولت و مجلس به گونهای نیست که چنین امیدواری را احیا کند. مجلس تا جایی توجیه گر وضع موجود و عقب ماندگیهای توسعه آیی دولت است که منافع منطقهای نمایندگان و سایر منافع مشابه آنها توسط دولت و یا نمایندگان استانی آنها تامین شده باشد. در غیر این صورت وارد گرد و خاک بیخاصیت و وقت کشی دولت و مجلس تحت عنوان سوال و استیضاح میشویم!اما اگر مجلس واقعاً میخواهد نقش مثبتی را در فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور ایفا کند توصیه میکنم که ماده ۲۳۵ تا ۲۳۸ آیین نامه داخلی خودش را احیا کند و آن را به عنوان یک قانون دائمی در بیاورد و حتی در متن برنامه هفتم بگنجاند.
نظر شما