پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد،گرانی کالاها و خدمات فشارهای سنگینی را بر دوش مردم و خصوصا گروههای کم درآمد جامعه وارد کرده و شرایط سختی را پیش روی مردم قرارداده است .علاوه براین بی ثباتی دایمی در بازارها و نوسان همه روزه کالاها عملا قدرت تصمیم گیری را ازمردم و فعالان اقتصادی سلب کرده است.هوشنگ حاجتی مشاور پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده سابق کارگران ایرانی در سازمان جهانی کار در گفتگو با رادار اقتصادبه نکاتی درباره تاثیر مشکلات اقتصادی برمردم جامعه اشاره کرده است.
وقتی قیمت ها در اقتصاد بالا می رود عموما مسوولین آن را حبابی وناشی از تاثیر گذاری های روانی می دانند، تحلیل شما از این موضوع چیست؟
همه ی این گرفتاری که به نام تورم به ملت تحمیل شده را نمی توان فقط به یک موضوع آن هم تحریم نسبت داد، چرا که بخشی ازآن ناشی از مدیریت غلط دولت، کاهش ارزش پول ملی و متاثر از نرخ ارز است که طبیعتا این موارد هم ذیل مدیریت و راهبری غلط اقتصادی دولت می گنجد. تورم حتی در بسیاری از کالاهای اساسی که به نام کالای ملی به فروش می رفت نشان داده که بسیاری از مواد اولیه ما به شدت ارزبری دارند و وابسته به ارز هستند لذا نرخ ارز در کاهش یا افزایش قیمت آنها به شدت تاثیر گذار است، حتی نرخ ارز در افزایش نرخ خدمات هم موثر است. وقتی به اینجای کار می رسیم مسوولین عاملی را به عنوان متهم اصلی نابسامانی ها در بازار معرفی می کنند و آن عامل چیزی نیست به غیر از عامل روانی! وقتی قیمت یک مولفه اصلی در اقتصاد بالا میرود مسلما برخی تلاش می کنند تا از چرخه گران فروشی ها عقب نمانند، خود گران می خرند و گران هم می فروشند یا گرانتر می فروشند! لذا قیمت ها به نسبت های دلخواه بالا می رود. به طور مثال در بحث قیمت مسکن با اینکه بخش عمده ای از مصالح مورد نیاز ساخت و ساز مسکن در کشور وجود دارد ، زمین وارداتی نیست و ارز بری بر آن لحاظ نمی شود اما نرخ مسکن به جهت همان عامل روانی افزایش می یابد، چرا که با افزایش نرخ ارز مسکن هم دچار افزایش افشار گسیختگی قیمت می شود. حالا اینجا باید بررسی شود که مطابق آنچه که آقای همتی رئیس بانک مرکزی و سایرمسوولین و وزرا همیشه می گویند که عامل روانی درافزایش قیمت ها تاثیر گذار بوده کدامیک از این افزایش ها به واقع مستقیما از عامل روانی نشات گرفته است؟ آقای همتی معتقد است با افزایش قیمت دلار یک رفتار روانی در جامعه شکل می گیرد که قیمت سایر کالاها و خدمات و دارایی ها را افزایش می دهد، بنده به عنوان یک کارشناس اقتصادی و مسائل کارگری معتقد هستم مدیریت غیرمنطقی، ناپخته و روانی دست اندرکاران سیاست های پولی و بانکی است که باعث افزایش افسارگسیخته نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی شده است، بنابراین اگر از بعد روانی بخواهیم موضوع را مورد بررسی قرار بدهیم بهتر است بعد روانی مدیریتی کشور که چنین بحران بی سابقه ای را به اقتصاد کشور تحمیل کرده اند مورد ارزیابی قرار دهیم.
بنابراین پیش کشیدن تاثیرات روانی به حاشیه بردن ضعف مدیریت دولت یا همان فرار رو به جلوست؟
وقتی قیمت همه ی کالاها و خدمات با نرخ دلار افزایش می یابد و از آن سو روز به روز ارزش پول ملی کاهش می یابد، بدون هیچ جست وجو و تحقیقی می توان گفت که آنچه در اقتصاد کشور رخ داده نتیجه سوء مدیریت و ساختارهای نامناسب اقتصادی است که موجب شده کشور همواره با کسری درآمد مواجه باشد، اگر دولت سیاستهای درست اقتصادی مثل اصلاح نظام مالیاتی، بانکی، گمرکی و... را لحاظ می کرد امروز با کسری بودجه مواجه نبودیم که دولت مجبور به چاپ و خلق پول شود، و سیاستهایی را دنبال کند که نتیجه ای جز افزایش نقدینگی بدون پشتوانه ندارد.
کدامیک از سیاستهای اقتصادی دولت غلط بوده که کار را به این حد رسانده که درگیر چنین تورمی شویم؟
بپرسید کدام یک از سیاست ها غلط نبوده، اینگونه راحت تر می توان به این سوال پاسخ داد! سیاستهایی مثل عدم اصلاح نظام مالیاتی، بانکی، گمرکی، کاهش میزان تولید ناخالص داخلی ،مشکلات تامین زنجیرهای ارز،منفی شدن تراز تجاری، پیشی گرفتن واردات بر صادرات، چند نرخی بودن ارز که راه را برای سودجویی و خروج ارز از کشور به شدت فراهم کرد و سیاستها و فعالیت های دیگری که نتیجه آن نابسامانی های اقتصادی شده است.
نتیجه اجتماعی نابسامانی های اقتصادی که دولت به مردم تحمیل کرده چه پیامدهایی برای کشور به دنبال خواهد داشت؟
نابسامانیهای اقتصادی منجر به رخداد معضلات اجتماعی و فرهنگی می شود. افزایش ناامیدی به نظام و دولت، گسترش فقر، افزایش بزهکاری، خروج سرمایه هایی که می توانست در تولید به کار گرفته شود و چرخ اقتصادی را بگرداند از کشور هم یکی از این موارد است. موارد آسیب زا زیاد است از مهاجرت مغزها و نخبگان از ایران و سایر مسائل اجتماعی و فرهنگی که خانوار را از اساس بر می کند. وقتی سیاستهای ضعیف دولت دست به دست هم می دهند طبیعتاً تراز اقتصادی کشور منفی می شود، لذا دولت مجبور است از طریق خلق پول تامین درآمد داشته باشد، لذا دولت آقای روحانی تورم خودساخته ای بر مردم تحمیل کرده است. کاهش ارزش پول ملی و فشارهای گوناگون تورمی که بر مردم وارد می شود طبیعتا اول از همه بر روی اقشار ضعیف جامعه تاثیر میگذارد و تورم خود ساخته دولتی منجر به افزایش فاصله طبقاتی در جامعه میشود.
بنابراین می توانیم بگوییم دولت به صورت غیر مستقیم با سیاست گذاری ها ومدیریت غلط اقتصادی مسوول کاهش ازدواج و افزایش آسیب های اخلاقی هم به شمار می رود؟
قطعا اینچنین است چرا که اگر چند سال پیش کسی تصمیم میگرفت در جامعه نقش یک انسان سالم را بازی کند، سوداگری نکند و سرمایه خود را از این بازار به بازار دیگری منتقل نکند و در بانک نگاه دارد تا بانکها براساس اهداف اصلی خود که باید حامی تولید باشد( که نیستند) نگاه می داشت این فرد یا به اصطلاح این انسان خوب، اینک شرمنده خانواده خود بود چرا که سرمایه ایش یک دهم شده و به شدت زیان می دید. متاسفانه باید گفت رفتار و سیاستهای غلط مدیران باعث شده اخلاق جامعه تحت تأثیر قرار بگیرد. رشد قیمت مسکن، طلا و ارز که از تورم هم جلو زده مانع ازدواج جوانان شده، آنها را از رسیدن به حق طبیعی ازدواج و تشکیل خانواده ناامید کرده است. از چند سال پیش در مدیریت دولت آقای روحانی همین دو سه سال گذشته مشخص بود که سیاستهای غلط دولت در چند سال آینده باعث میشود جامعه کارمندی و کارگری خواه ناخواه مجبور شوند تحت پوشش نهادهای حمایتی و خیریه چون کمیته امداد قرار بگیرند ! اخراج فعالان بازار کار از شرکت هایی که به دلیل گرانی ارز ورشکسته می شوند، طلاق هایی که به دلیل عدم توانایی مرد در تامین خانواده رخ می دهد و آسیب های اجتماعی وحشتناکی که از شرم بیان باعث عدم اشاره به آن می شود اما دولت به خوبی به آنها واقف است موجب انحطاط خانواده شده واخلاق اجتماعی را نابود کرده است. بی تردید تداوم این روند به افزایش آثار جرم جنایت در کشور منتهی میشود و کشوررا در شرایط بدی قرار می دهد.
مقام معظم رهبری در دیداری که با هیات دولت داشتند به سه صد روز و ۶۵ روز اشاره کردند تقریباً ۳۰ روز آن گذشته است اما عملا دولتی که مدعی بود روی کار بیاید صد روزه مشکلات اقتصادی را حل می کند دراین یک ماه بدترین تورم را رقم زده است، اگر بی انصافی نکنیم می دانیم که تحریم هستیم اما چقدر تحریم عامل اصلی از دست رفتگی اقتصادی است؟
طبیعتاً اگر این دولت میخواست به این موضوعات توجه کند اول وعده های خود را در مقابل افکار عمومی محقق می کرد قولهایی که در ابتدای دولت و در طول انتخابات به مردم داده شد رامحقق می کرد و دولت تلاش می کرد تا آبروی خود را پیش افکار عمومی حفظ کند. متاسفانه وضعیت به گونه ای شده حرفی که دولت مطرح میکند دقیقا نقطه مقابل آن اتفاق میافتد یعنی وقتی که دولت به مساله اقتصادی اشاره می کند حتما باید منتظر یک اتفاق ناگوار باشیم؛همانگونه که در این دو سه ماه شاهد هستیم که نرخ رشد تورم در ۴۱ سال گذشته تاکنون اتفاق نیفتاده است، حتی در دوره جنگ، در حالی که در زمان جنگ هم تحریم بودیم، باز هم مشکل فروش نفت داشتیم، اما اقتصاد ما هیچ گاه تا این اندازه متزلزل نبود و تورم دامن گیر جامعه نشده بود. در واقع سیاستهای نادرست دولت یا پیشبینیهای در سطح دولتها و مدیریت های غلط موجب شده که اوضاع از کنترل دولت خارج شود، و مردم اعتماد به دولت را از دست بدهند چرا که آنچه از دولت شنیده اند فقط وعده های بی اساس و پایه بوده است. طبیعی است که وقتی دولتمردان یک رویه واحد اقتصادی ندارند و هر کسی راه خود را می رود اقتصاد دچار بی نظمی و به هم ریختگی می شود و تبعات آن بر مردمی وارد می شود که دربرابر تورم سرگردان هستند و راهی غیر از سختی کشیدن ندارند. هر فردی که در طی این سالها تلاش کرده تا زندگی آبرومندانه درستی بر اساس اصول منطقی داشته باشد در حال مشاهده این مصیبت است که عملکرد دولت تمام اصول را از بین برده است. امروز یک خانواده 4 نفره که مثلا در بهترین حالت درآمدی ۴ میلیون درآمد داشته باشند به هیچ عنوان نمی توانند حداقلهای نیاز خود را تامین کنند، در حالی که با این وضعیت تورمی سقف حقوق و دستمزد برای یک خانواده ۴ نفره باید ۱۲ میلیون تومان در نظر گرفته شود تا حداقل نیازهای آنها برآورده شود. به هر حال پیداست که دولت به این امور مهم بی اعتناست، لذا بنده به هیچ وجه نمی توانم مثل دولت مشکلات کنونی را به گردن تحریم و خارج از مرزها بیاندازم، بخش کوچکی از مشکلات متاثر از تحریم است اما بخش بزرگتر نتیجه سیاستهای غلط دولت است که متاسفانه گریبانگیر مردم شده است.
نظر شما